۱۳۸۹ آذر ۷, یکشنبه

معرفي مختصر مردم و زبان پشه يى

پشه يى ها يكى از باشنده گان اصلي مردم افغانستان ميباشند كه دامنه هاى جنوب سلسله كوه هندوكش از قسمت منطقه شتل و گلبهار گرفته تا حصه تقاطع درياى پيچ و كنر ساحه اصلى بود و باش اين مردم بوده و به صورت مشخص در ولسوالي هاى كوهبند و اله ساى و نيز در برخى حصص ولسوالي هاى تگاب ، نجراب و كوهستان ولايت كاپيسا، در ولسوالي هاى دولتشاه، اليشنگ، الينگار و نيز در برخى مناطق ولسوالي قرغه يى و مركز ولايت لغمان، در ولسوالى هاى دره نور، شيوه و نيز در ولسوالي بهسود و شهر جلال آباد ولايت ننگرهار در ولسوالي نورگل و نيز در برخى از مناطق ولسوالي ديوه گل و درۀ پيچ ولايت كنر، در ولسوالي نورگرام يا ننگراج، دوآبه و واماى ولايت نورستان، در منطقه اوزبين ولسوالي سروبي ، دره پشه يى ولسوالي پغمان و شهر كابل و همچنان در ولسوالي مالستان ولايت غزني، در برخى مناطق ولسواليهاى خوست و فرهنگ، اندراب و بغلان مركزى ولايت بغلان در قسمتى از ولسوالي هاى شهر بزرگ و كشم ولايت بدخشان، در ناحيه نار چمن ولايت تخار و ديگر نقاط كشور زنده گى داشته و به زبان پشه يى تكلم مينمايند.
پشه يى ها از مردمان آريايى نژاد اند كه بعد از مهاجرت از بلخ قديم در همين مناطق شرقي كشور جابجا شده و بعداً به ديگر نقاط اين سرزمين نيز پراگنده گرديده اند.
پشه يى ها كه در اوايل به نام الينا ياده شده، در جنگ ده قبيله آريايى اشتراك داشته و به اين ترتيب نامش مقدمتر از ديگران ثبت تاريخ گرديده است. ريشهء نام الينا كه معنى سرسبز و شاداب را نيز ميدهد و نام قبيله و زعيم آن زمان هم بود در نامهاى الينگار، اليشنگ و اله ساى كه در ولايات لغمان و كاپيسا موقعيت دارند تا هنوز موجود است. «گار» در پشه يى جاى بود باش و «گوشينگ» خانه را ميگويند كه به اين ترتيب الينگار و اليشنگ معنى جاى و خانه الينا را ميدهد، كلمه گار بعضاً به شكل گر نيز در مى آيد، مثل پشيگر، كاسيگر، گړ گر و غيره. و اله ساى كه از اله شاه خيل، اله شاهي، اله شايى گرفته شده و نام قبيله اين منطقه نيز ميباشد، اطلاق به مردمانى است كه به شاه الينا منسوب اند. و نيز تركيب نام كلمه افغانستان و همچنان شهنشاه كه ممكن يك تركيب و نام قديم آريايى بوده باشد كه من متسفانه آن زبان را نمي دانم، تا حال در زبان پشه يى به همين گونه زنده است زيرا در كلمه افغانستان (س) يك حرف نسبتي و تان جاى را مى گويد و معنى آن جاى افغان ها است و يا شهنشاه اصلاً مختصر شاهننا شاه و شاهنا شاه است كه شاه شاهان معنى دارند.
زبان پشه يى كه يك زبان آريايى است و در گروپ مركزى زبان هاى داردى مى آيد از نگاه تقسيمات بعضى ها در جمله زبان هاى هندى محسوب نموده و برخى ديگر آن را زبان وسطى زبانهاى هندي و ايراني (آريايى) دانسته اند.
براى زبان و مردم پشه يى علاوه بر اصطلاح الينا كلمات داردى، لامگانى، لمغانى، لغماني، ديگان و ديگاني، كوهستاني و نيز در اين اواخر به خصوص پشه يى هاى كه در منطقه نورستان بودباش دارند بنام نورستاني به كار برده شده كه اكثر آن نام هاى جغرافيايى بوده و ريشه يى پشه يى دارند، زيرا دار در پشه يى كوه را گويند و داردى از كوه و كوهي معنى دارد. لام در پشه يى قريه را گويند به اين ترتيب لامگانى به لمغاني و لغماني تبديل شده صاحبان قريه و ده نشين معنى دارد كه بعد ها در زبان درى ديگانى و ديگانو خوانده شده كه در اينجا صرف كلمه (لام) پشه يى به (ده) درى تعويض گرديده است. در كنر فعلاً نيز زبان پشه يى را ديگانو ميگويند.
از برخى شواهد و روايات چنين بر مى آيد كه پشه يى ها و نيز زبان پشه يى در گذشته ها در ساحات وسيعتر از امروز وجود داشته و زبان پشه يى زبان مطرح و قابل ملاحظه منطقه بود. زيرا علاوه بر اينكه در اكثر ساحات كشورما دره ها، قريه ها و مناطق به نام پشه يى موجود است، نامهاى نيز وجود دارد كه به زبان پشه يى ميباشد، مثل گل (به فتح گاف) كه دره را ميگويد و در آخير نامهاى برخى محلات آمده مثل نورگل، ديوه گل، گڼه گل، سايگل، وايگل، ويگل، منجه گل، كورگل و غيره.
لام كه گاهى به رام مبدل ميگردد، قريه را ميگويد كه در اخير برخى نامها مى آيد. مثل نورلام، ننگلام، مهترلام، زيارت لام، لوگر لام، لود لام، كونټه لام، نولام، پيلام، كوكلامى و نيز گلارام، بگرام، شمرام، بسرام، بگرامي و غيره و به همين ترتيب نامهاى كه پشه يى اند مثل كاپيسا كه اصلاً كياپيشى بوده و پشه يى كننده معنى دارد، كا در پشه يى محفف كيگا و كيا است كه در پشتو نيز معمول ميباشد، گمبيري (دشت) چوره گلي (گردنه دزدان) درونټه (كوه بريده شده) سركنډو بابا (باباى سرلوچ) كله گوش، كه اصلاً گله گوش است (دره صوف) اونچى باغبانان (چشمه باغبانان) پدوله يا پډولا قطقه زمين و يا قطعات زمين را مي گويد، ننگراج راجاى پايين يا سفلى و غيره.
علاوه بر اين ظهير الدين محمد بابر حتى در كابل و اطراف آن از مردم و زبان پشه يى و دېگانى ياد آوري نموده است. فيض محمد كاتب در كتاب سراج التواريخ و غلام محمد غبار در كتاب افغانستان در مسير تاريخ از پشه يى هاى ياد آوري نموده كه در منطقه شينوار ننگرهار و جاغوري غزني با قشوق امير عبدالرحمان خان جنگيده و نيز ماليه پرداخته اند.
به اساس نوشته استاد پرويش شاهين در كتاب هاى بدهى گفته شده: كتاب ملنداپينه (۱۹۰ ق م) كه در سيلون است و قرن ها قبل از سمت شمال غرب به آنجا برده شده به زبان پشه يى نوشته شده است. (مجله ورځ شماره سوم سال دوم ارگان نشراتي ساپي).
زبانشناس معروف جورج مورگنسترن كه از همه بيشتر در مورد زبان پشه يى تحقيق نموده و جلد سوم كتاب اندو ايرانين لنگويجز خويش را كه ۳۳۷ صفحه دارد و در ۱۹۶۹م در اوسلو چاپ شده، به گرامر زبان پشه يى وقف نموده است. نامبرده مى نويسد: (زاده جديد زبان قديمى كه پيش از اسلام در كاپيسا و لمپاكه (لغمان امروزى) هندو بودايى گفته ميشد عبارت از پشه يى مى باشد...
البيروني چند عدد هندسى را نوشته است كه به وضاهت از يك لهجۀ پشه يى مى باشد و اين اعداد از جملۀ زبان هاى هندو آريايى افغانستان، قديمي ترين آثارى است كه ثبت و حفظ شده است.)
ماركوپولو سياح و كاشف مشهور قرن سيزدهم ميلادى براى اولين بار از پشه يى ها ياد آوري نموده و ولايت شان را به امتداد ده و نيم روز فاصله بنام (پاشياى) خوانده است.
در سال ۱۵۵۴ ميلادى سيدى على اميرالبحر تركى از كابل تا پروان و چاريكار از طرف رييس مردم پشه يى و پراچي استقبال و همراهي شده است. (د افغانستان ژبې او توكمونه ، صفحه ۴۲۳ نوشته دوست محمد دوست)
در دايرة المعارف فارسي كه به سرپرستي غلام محسين مصاحب نوشته شده آمده است: (عمده ترين قبايل هندو آريايى افغانستان قبيله پاشايى است كه نام محلى آن دهگان است و ساكن كوهستان كابل و دره سفلاى كنار...)
و نيز اگر به سنگ نبشته دونيم هزار ساله بيستون ايران (نى اريكه آهم، نى دروجنه آهم، نى زوره كره آهم) به دقت توجه نماييم به وضاحت درمييابيم كه زبان پشه يى بيشتر از همه زبانها، تمام كلمات آنرا به همان شكل قديمى آن حفظ نموده است. زيرا علاوه بر كلمات مشترك آن كلمه (آهم) كه بودم معنى دارد اكنون نيز به هيمن شكل موجود است. (اريكه) در پشه يى ماخود از مصدر اريك، به مفهوم گپ شنو است. و دروجنه علاوه بر دروغ گو شخص عقب مانده را نيز مي گويد. بنابرين اگر بادر نظرداشت زبان پشه يى آنرا ترجمه نماييم داريوش شاه هخامنشى ها مى گويد: چون «نه شيطنت كسى را مى شنيدم، نه دروغگو يا شخص عقب مانده بودم و نه ظالم بودم» به همين سبب خداوند با من همكارى نمود. ممكن به همين دليل باشد كه محترم دكتور سيد چراغ حسين شاه نظريه استاد پرويش شاهين را كه زبان كتيبه بيستون پشه يى است معقول خوانده و سنسكرت را زبان گرامري پراكريت پشه يى دانسته كه پاني ني آنرا به وجود آورده است.
(مجله پښتو ، شمارۀ جولاى، اگست و سپتمبر ۲۰۰۶م پيښور يونيورستي، پښتو اكيدمى)
موصوف مي نويسد كه تاريخ لساني و ادبي زبان پشه يى به هزار ها سال رسيده و اين زبان در كتاب هاى قديم به نام هاى پشاچي، داردي و آرنيا خوانده شده و افزوده است كه زبان پشه يى ما در زبانهاى هنري و ايرانيست.
به همين نام جاهاى زيادې در مناطق پاكستان چون پشور، پيش پور، بشوړه، بشمال، پيش لور، پيشوڼى، پنشي پل، پشه پل و پشتخره موجود است. ولى اينكه چرا زبان پشه يى اكنون صرف در كوهستان محدود مانده نامبرده مى نويسد: علت زوال زبان پشه يى اين است كه پاني ني ديگر پراكريت ها مروجه را متروك نموده و صرف زبان سنسكرت را زبان گرامرى ، ادبي و مذهبي ساخت و همراه با آن حملات افواج ايراني ها زبان فارسي را در بين منطقه انتشار داد و در ترويج زبان جوان اوستايى سعى نمود. بلاخره با آمدن اسلام زبانهاى فارسي و پشتو درين منطقه توسعه خوبى نمود.
پس بجاست است كه محترم احمد جان ماڼو مولف كتاب «موقف زبان پشه يى در زبان هندو اروپايى» زبان پشه يى را زبان زنده آريك باستاني دانسته است.
اين همه واقعيت ها، شواهد و نظريات براى ما ميرساند و اثبات ميسازد كه به راستي هم زبان پشه يى قبلاً زبان مطرح و در ساحه وسيعتر از امروز آن مروج بود. و خود كلمۀ پشه يى از كلمه پاشا (پادشاه) و پاشايى گرفته شده كه در برخى از زبان هاى بزرگ فعلاً نيز معمول است.
در حاليكه پيشاچه يا پشاسه كه ريشۀ نام پيشي كا، كيا پيشى و كاپيسا مى باشد و بعضى ها پشه يى را نيز ماخوذ از آن دانسته گوشت خوار معنى دارد، زيرا پشه يى هاى آنزمان از همه اولتر اين آيين بودايى را كه نه خوردن گوشت بود ترك كرده بودند.
چون در قرن اخير پشه يى ها از اكثر حقوق حقه خويش منجمله از داشتن هويت روشن به دور نگهداشته شده و در انزوا و محروميت قرار گرفته اند ، بعضى ها به مرور زمان زبان خويش را از دست داده و به اميد اينكه گويا از حقوق مساوي و احترام بهره مند شوند خود را به ديگر اقوام حاكم و قابل احترام مربوط دانسته اند. به همين دليل برخى از شعراى پشه يى منجمله مرحوم توكل بابا كه علاوه از زبان خويش به ديگر زبان هاى كشور استعداد شعر ساختن را داشته اند خود را عرب و قريش معرفي كرده و نيز گاهى افراد ديگر اقوام آنها را به نسبت دست رسي به زبان شان منسوب به قوم خويش نموده اند.
با وجود اين همه فراز و نشيب ها خوشبختانه زبان پشه يى تا حال خودرا زنده نگهداشته و صاحب ادبيات غنى شفاهى مى باشد كه اشعار پشه يى شادروان توكل بابا كه به خاطر گرامي داشت آن با هم جمع شده ايم و امثال آن بخش ازين ادبيات است.
مطلب محمد زمان كلماني در سمینار گرامی داشت از شاد روان توکل بابا .

په هندو اروپایې ژبو کې دپشه یې ژبې موقف

(په هندو اروپایې ژبو کې دپشه یې ژبې موقف) دهغه کتاب عنوان دې چې د پشه یی ژبی څیړونکی احمد جان ماڼو لخوا لیکل شوی او دقلم ټولنی لخوا چاپ شوی.

د احمد جان ما ڼو لنډه پیژندنه
احمد جان ماڼو دمرحوم کمیسار محمد جان ځوې د مرحوم حاجي عبدالرحیم خان لمسې دی، دی د حاجي صاحب په مخوره او ړوند اندې کورنۍ کی په ۱۳۲۸هجري شمسي کال کی د کونړ ولایت د نورګل ولسوالې د کوز نورګل په کلي کی زږیدلې دی ،  د۱۳۳۶څخه تر ۱۳۴۱پوری د مزار لیسي له لومړني ښوونځي فارغ له ۱۳۴۲نه تر ۱۳۴۸د حربی ښوونځي ددولسم ټولګي فارغ په ۱۳۴۸ د حربي پوهنتون د زرهداروپه پوهنځي کی شامل او په ۱۳۵۱کال د جدي په میاشت کی د زرهدارو ددوهم بریدمن په رتبه دافغانستان د ملي دفاع وزارت د څلورمې زغروالې قوا ته د افسر په توګه د ټانک د بلوک د قوماندان په توګه دنده ورته وسپارل شوه . نوموړي د ۱۳۵۲کال د سردار محمد داوود خان په سپینه کودتا کې ،چی شاهي جوړښت او نظام یې نسکور کړ برخه واخیسته او د لومړی برید مني رتبه یې فوق العاده تر لاسه کړه ، لنډوخت وروسته د ټانک د ټولي قوماندان وټاکل شواو ورسره سم د افسرانو په عالي کورس کې شامل شو په همدی جریان کی یې د اکا د یمیکو زده کړو په خاطر د کانکور بریالۍ ازموینه ترسره کړه او په ۱۳۵۳هجرې شمسې کال کې شوروی اتحاد د زرهدارو په اکادمي کی شامل شو او په ۱۳۵۷کال کی د نظامي علومو د ماسټر په درجه هیواد ته راستون شو،پدی وخت کی په افغانستان کی د ثور انقلاب تر سره شوی وواو دی یې د خلکو د کوردګارد دلوا د ټانک دکنډک د قوماندان او ورسره یو ځای د افغانستان د انقلابي شورا دریس د سر یاورپه توګه وټاکه ، په ۱۳۵۸کال کی د څلورمې زغروالې قوا د سیاسي امر او په همدی کال کی د نوموړې قوا قوماندان وټاکل شو .
د ۱۳۵۸ کال د جدي د شپږمې په تور ما ښام د روسانو سره په مقاومت او بغاوت د څرخي پله زندان ته د روسانو د تالي څټو سلطانعلي کشتمند لخوا،چی د افعانستان غیر قانوني صدراعظم اومحمد رفیع یې غیر قانوني ددفاع وزیر وو،چی د شورویانو په اشاره د وطن او د خلکود ګټو په وړاندی په ناکامه کودتا کی برخه وال وو د هغو سره په سخت مخالفت ، احمد جان ماڼو یې د وطن سره د ژورې مېنې په جرم پرته له کومې قانوني محکمی په اعدام محکوم او کوټه قلفې کړ،چی لس کاله او دری میاشتۍ اعدام ته سترګۍ په لار وو ، وروسته د ګران هیواد دسیاسي بدلونونو په رامینځته کیدو سره د۱۳۶۸کال د حوت د میاشتۍ په ۲۶ نیټه له بنده ازاد شو او دوخت ددولت سره یې د رسمي کار د نه کولو پریکړه وکړه اود خپلې کورنۍ د حلالی روزي د پیداکولو لپاره یې دلته او هلته شاقه کارونه کول ،تر څو ،چې ۱۳۷۱ کال د مجاهیدینو زمانه راورسیده په۱۳۷۲کال کی مجاهدینو دی نږدی د یوه کال لپاره ننګرهار زندان ته ورواچاوه د ژوندانه د سختو شرایطو دتیرولو سره سره ده په خپل ګران هیواد افغانستان کې کله دلته اوکله هلته شپې او ورځي تیرولي په پایله کی ستونزي ډیرې او زمانه ورباندی ډیره ستغه شوه او خپل ګران ټاټوبي، کلې او کور پریښودو ته اړ شو،چی اوس د ډنمارک په شاهې دولت کې خپلې د پردیسې شپي او ورځي تیروي.
نوموړی دهغی مېنې په خاطر،چې د اصلی اریایې ژبی اریک(پشه یې) سره لرله اوس په نوموړې ژبه کې څیړنه کوې ،چی له نیکه مرغه اوس یې یو کتاب (په هندو اروپایې ژبو کې دپشه یې ژبې موقف)په نوم له چاپه راوتلی دی ،دوهم کتاب یې،چې د اوستا په لرغوني کتاب کی د پشه یې ژبې ژوند په ثبوت رسوې تر لاس لاندی دی او همدا ډول دریم کتاب ،چې په مودرنو هندو اروپايې ژبو کې د پشه یې ژبې د ژوندیو نومونو او ویونو ښکارندوی وې پری هم کار روان دې انشا اله په راتلونکې کې به چاپ او علاقمندانو ته به وړاندې شي. نوموړی کله ناکله په پشه یې او په پښتو ژبه شعرونه هم لیکي. داهم دپشه یی شعر یبلګه چې د جګړی غندنه ده:
انچالي نويان
انچـــالي نـــویان، نامه نـــویان، ســـدوري جـــوانان کوچيى رجینا
امو انچالي نه ایړیسا، انچالي پوړه تستیسا، چوې دنیا ودای اېړېسا
انچــالي نـــویان، نامه نـــویان، ســـدوري جـــوانان کوچيى رجینا
انچالي اچکالي نویان، انچالي ویکا لې نویان، انچالې کرکالې نویان
انچـــالي نـــویان، نامه نـــویان، ســـدوري جـــوانان کوچيى رجینا
امو انچالې نه ایړیسا، انچالې پوړه تستیسا، چـوې دنیا وداې ایړیسا
کاو ایر ســـدورا آســـمان شې اما، سـور، مای، تارا، کوچيى ازینا
انچـــالې نـــویان، نامه نـــویان، ســـدوري جـــوانان کوچيى رجینا
امــو انچالې نه ایړیسا انچــالې پوړه تستیسا چوې دنیا ودای ایړیسا
اوړدا، اوړدا، اوډ آســـــمان، اکـــــــوړ زمین، ایر او الــیـني لـړن
انچـــالي نـــویان نامـه نـــویان ســـدوري جــــوانان کوچيى رجینا
امو انچالي نه ایړیسا،انچالي پوړه تستیسا ، چوې دنیا ودای ایړیسا
کوچـــــيى گڼ چــنــټي جتــیــنا، لـــوړیک، چـــمـار، آســک بیېنا
انچـــالي نـــویان، نامه نـــویان، ســـدوري جــوانان کوچيى رجینا
امو انچالي نه ایړیسا، انچالي پوړه تستیسا، چوې دنیا وداې ایړیسا
ایدا! لـــــــــیونگــــري ســــــــــیونگري تانک منجـــه کمان ککړا
انچـــالي نــــویان، نامه نــویان، ســـدوري جــوانان کوچيى رجینا
امو انچالي نه ایړیسا، انچالي پوړه تستیسا، چوې دنیا ودای ایړیسا
چـلیک، شــــــــامیک، پیلي او شـــــــــونیک اي ودنای اي لامای
انچـــالي نـــویان، نامه نـــویان، ســـدوري جــوانان کوچيى رجینا
امو انچالی نه ایړیسا، انچالي پوړه تستیسا، چوې دنیا ودای ایړیسا
چـــــــــــوینا! جــــوپلیکالا، رنگ او تـرا دیکلا رب العـالمین آس
انچـالي نـــویان، نامه نـــویان، ســـدوري جــــوانان کوچيى رجینا
امو انچالي نه ایړیس، انچالي پوړه تستیسا، چوې دنیا وداې ایړیسا


۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

د توکل بابا د درناوي سيمينار په کابل کې جوړ شو

دپشه يي قوم دنوميالي شاعر اومشهور شخصيت توکل باباددرناوي سيمينار نن په کابل کې جوړ شو .
باختراطلاعاتی آژانس: دپشه يي قوم دنوميالي شاعر اومشهور شخصيت توکل باباددرناوي سيمينار نن په کابل کې جوړ شو . په دې سيمينار کې چې داطلاعاتو اوفرهنگ وزارت له خوا جوړشوي و شاعرانو ليکوالو، څيړونکو اودولتي مقاماتو گډون کړي و. دسيميناردکارپه پيل کې داطلاعاتواوفرهنگ وزير ډاکترسيدمخدوم رهين په خبروکې توکل بابا او دپشه يي قوم مشهور شخصيت اووګړني شاعر وباله . ډاکتر رهين وويل توکل بابا نه يواځي په پشه يي کې وګړني شاعر و بلکې په پښتو ژبه کې هم په شعر ويلو کې اوچت لاس لاس درلود. داطلاعاتو اوفرهنگ وزير دتوکل بابا دادبي کړو وړو په باب دخبرو په ترڅ کې وويل توکل بابا له پرگنو څخه را پورته شوي اوله ګومان پرته به دپرګنو په زړونو کې ځاى ولري . ده وويل داطلاعاتو اوفرهنګ وزارت دهيواد دبيلابيلو قومونو دشخصيتونو ددرناوى په ترڅ کې دلومړى ځل لپاره دپشه يي ژبي دنامتو شاعر توکل بابا درناوي کوي . ددغه سيمينار جوړول دهيواد دبيلابيلو قومونو ژبو اوادبياتو ته داطلاعاتو اوفرهنگ وزارت دپاملرني ښکارندوى دى. هيله لرم دغه سيمنيار دپشه يي ژبې دپيژندنې په لاره کې ارزښتناک ګام وي وروسته دسرحدونو ، قومونو اوقبايلو دچارو وزارت دسرپرست اسدالله خالد او دننګرهار دوالي ګل اغا شيرزوى پيغامونه ولوستل شول. په دغو پيغامونو کې توکل بابا دپشه يي قوم يو وګړني شاعر او ډير مشهور ادبي شخصيت بلل شوى دى . دغو دوو حکومتي مقاماتو په خپلو پيغامونو کې دتوکل بابا غنايي شعرونه دخلکو اوپه تيره بيا دپشه يي قوم د دردونو ، دننګونو دمنعکس کوونکي هنداره بللې ده . وروسته محمدزمان کلماني ، شاه محمد پیننا ، محمدزبير خاکسار ، عبدالهادي قريشي ، غلام غوث سنجني ، عبدالحکېم رسولي ، غازی الدین ګوهري ،شفيق الله ، غلام صديق شینگنک ، الياس صداقت ، عبدالرقيب نوري ، محي الدين هاشمي ، ملنگ بلاغ ، ډاکتر خوشحال ، محمدنبي صلاحي ، عبدالقيوم سنجري ، عزيزتحريک ، پوهنمل غفوري ، اميدمحمددره نوري اوملنګ بلال دتوکل بابا دژونداو اثارو په باب خپلې څيړنيزي مقالې اوپيغامونه ولوستل . توکل بابا دقلندر زوى دننګرهار ولايت په ښيوۍ ولسوالى کې زيږيدلى دى دپشه يي ژبې ددغه شاعر دژوندانه دقيقه نيټه معلومه نه ده خو تذکري ليکونکو ١١٦٠ هجري لمريز کال دده دزيږيدو کال اټکل کړى دى . توکل بابا دپشه يي ژبې دنوميالي شاعر په توگه بولي ده په پشه يي ژبې برسيره په پښتو اودري ژبو هم شعرويلي دي دده زياتره شعرونه غنايي دي . ويل کېږي چې له توکل بابا څخه په پشه يي ، پښتو او آن په دري ژبه زيات شعرونه پاتي دي . توکل بابا په خپلو شعرونو کې زياتره دخپلو خلکو دردونه او کړاونه انځور کړي دي .

دا هم د سیمینارځینی عکسونه
د اطلاعاتو او فرهنگ دکتور سید مخدوم رهین د وینا په حال
*******


******
غازی الدین گوهری د سرحداتو د سرپرست وزیر پیام لوستو په حال کی
******

دګل آغا شیرزی پیام د دننګرهار ولایت د اطلاعاتو او کلتور ریس اورنګ صمیم لخو ولوستل شو
******
محمد زمان کلمانی د وطندارانو د نشریی رئیس د وینا په حال کی
******
شاه محمد پیننا د توکل بابا دشعرنو په هکله خپل لیکنه واوروله
٭٭٭٭٭٭
محمد زبیر خاکسار
٭٭٭٭٭٭
دا هم د سیمینار گډونوال


*****

٭٭٭٭٭٭

د اصلی سایز لیدو په خاطر په عکسونو ډبل کلیک وکړی



دا هم  د کنسرت یوبرخه
د توكل بابا د هستو گنې دسېمې د پشه يانو په اړه څرگندونې
ددى په خاطر چى ارواښاد توكل بابا د ننگرهار ولايت د كوز كونړ ولسوالى د ښېوى د سيمى اصلي اوسيدونكى وو غواړم ددغه سيمى د پشه يى خلكو په اړه چى په عمومي توگه د كيلوني او نورگلي په نامه ياديږي يو څه رڼا واچوم.
كيل هغه پخوانى پشه يى نوم دى چى اوس كله د كوز كونړ او كله د ښيوى د ولسوالى په نامه ياديږى او همدارنگه له دې څخه پورته د نورگل په نامه سيمه پرته ده ، چى دا هم اوس يوه ولسوالى ده. دغه نومونه په هغه وخت كى هم وو چى آن خلك يى د اسلام په مقدس دين مشرف شوى نه وو. د نورگل نوم ، سره له دى چى د مزار په نامه يوه بله فرعي دره هم لرى ، په پخوانيو وختونو كى د كونړ درې ته هم كارول شوئ دئ چى د ظهيرالدين محمد بابر د واكمنۍ پر مهال د لمغاناتو يو تومان وو.
سلطان محمود غزنوي (۹۹۸ – ۱۰۳۰ م) د مسلمانانو لومړنى حكمران وو چى د لغمان او لمغاناتو پر كافرانو ( اوسني پشه يانو اونورستانیانو) حملى كړى او د ځينو نږدو او سمو سيمو خلكو ته يى د اسلام مقدس دين رسولى دى. له دغه جملى څخه د قيرات او نور د درو يادونه هم شوې ده. كه څه هم د نورلام صاحب په نامه په الينگار كى يوه پشه يى ميشته سيمه او دره شته او هم د دره نور او نورگل په نومونو په ننگرهار او كونړونو كى ، خو د قيرات پته نه لگي او هم له ځينو شواهدو څخه داسى معلوميږى چى په نورلام صاحب او دره نور كى د اسلام پاك دين وروسته راغلى دئ.
گرديزى په ۴۱۱ هـ او ۱۰۲۰ م كى د سلطان محمود په لاس د قيرات او نور فتح هغه وخت بولي چى د نندا او د گنگ د وادي د جگړى څخه راوگرزيد. نوموړى ددغه درو په هكله ليكي چى يوى ته يى «قيرات» او بلې ته يى «نور»وايى، ډير كلك ځايونه دي او خلك يى بت پرست كافران دي. د قيرات پادشاه او ددغه ځاى ډير خلك مسلمان شول، خو د نور خلكو تمرد وكړ او د امير محمود په امر دغه سيمه هم فتح او خلك يى مسلمان شول او يوه قلعه يې هم پكى جوړه كړه.
راورتي دغه د نور او قيرات د دوه درو نومونه د لغمان په شمال، كافرستان كى بولي او د ده په عقيده دره نور او قيرات د اوسني نورگل، د كونړ كوزني برخې سره مطابقت لري.
زما په نظر دغه خبره صحيح اوسمه بريښى ځكه: يو خو دا چى په هغه وخت كى دغه د اوسنى كونړ او د ننگرهار ځينى برخى هم د لمغان او لمغاناتو په نامه ياديدل او بل دا چى دلته همدغه د نورگل په نامه دره اوسيمه اوس هم شته چى نسبتاً په سمه او د لارى پر سر پرته ده او په پشه يى ژبه كى گل درې ته وايى او راغلو قيرات ته چى كيداى شى همدا اوسنى كيل (چى دري ژبي يې شيوه او پښتانه يى ښيوه بولي) يا كيلات وي چى خلك يى پخوا مسلمان شوي دي. د دغو دواړو ځايونو خلك چى اوس هم پشه يى او پښتانه په گډه سره ژوند كوي دكلمى په عام مفهوم افغانان شودل شويدي.
ددى په خاطر چى دغه دكيل اونورگل پشه يى خلك د نورو سمو سيمو پشه يانو په څير ډير پخوا مسلمان شوي ، خپله لرغوني پشه يى قبيلوي او طايفوي نومونه يى له ياده وتلي ، كله يى ځانونه لمغاني ، كله يى دېگان او كله يى د غير پښتنو په مفهوم د تاجكو په نامه معرفي كړي او ثبت شوي دي.
۱ - كېلونى ياښيوه وال:
د سيمى پشه يى خلك كېل هغه سيمى ته وايى چى د كوز كونړ او يا د ښيوې ولسوالى په نامه ياديږى. دلته د پشه يانو تر څنگ پښتانه له ډيرو پخوانيو وختونو يعنى له هغه وخته چى دوى مسلمان شوي دي څنگ په څنگ اوسيږى. كيل اويا ښيوه كى چى خلكو ته يى په پشه يى كى كيلوني وايى د قلعټك ، چارقلعه ، زرگران لام ، شادخان لام ، ملك زى ، چلوا لام ، خرم لام ، شامل ، كل لام (كونه لام) ، كېل بازار ، خشكى ، سرجل ، لمټك ، اتاوړ ، كافر كلا ، غونډى لام ، دكن لام ، ډاگيان ، شيرگړ ، نوجوى ، بازارك (دلته وروستنيو دوه كليوكى زياتره پښتانه وروڼه دى) گورېك ، كچړا او نورو په نامه لوى او واړه پشه يى ميشت كلي پراته دى.
دلته په شگي كې داسې پشه يى اصله پښتانه هم شته چى پښتو وايى او د سيمى خلك يى د كوهستاني په نامه يادوي. دوى پخپله ځانونو ته ابرزي وايى. ابرزى يوه پشه يى او پښتو مركبه كلمه ده ، ابر په پشه يى كى د ميرو زامنو او نا سكه ته وايى دوى كه څه هم په پښتنو كى اوسيږى او پښتو كوي خو د دغه ځاى له ډيرو پخوانيو پشه يى (لغمانى) اوسيدونكیو څخه دي. خاني خيل هم چى د سيند تر غاړى پراته او ډير غښتلي او ماړه خلك دي ځانونه د ابرزيو وروڼه گڼي او ځانته ابرزي وايى. د سورچ ابرزي له شگي څخه تللى دي. ابرزي وايى چى د دوى نيكه يو وخت له همدغه ځاى څخه كشموند ته تللئ وو او بيا راغلئ دئ. د شگي د آخند زاده گانو كلى هم چى د لمټك په نامه ياديږى يو پشه يى نوم دئ.
په كيلوني پشه يانو كى چى ټول د سوم ، شېنگنك او ماسلوني قومونو سره نښلى او سره ورونه دي او اوس د هغوى د اړيكو ثابتول گران ښكاري ،دغه لوى او واړه پخواني طايفى پكى اوسيږى او د ملك زى ، بوڼه خيل ، لودين ، چپڼ خيل يا هورياخيل ، گزه پر ، شادباغى ، كلمانى ، خشكى وال ، ماسلواني ، پچاخيل ، عثمان خيل ، باغبانان ، تيلى ، او هم د بيلا بيلو كسبونو د خاوندانو په نامه لكه زرگران ، آهنگران ، نجاران ، كلالان ، ديوړان او نورو په نامه ياديږى. گوريكي خلك هم د كيلوني په نامه ياديږى او همدغه د ښيوى ولسوالى پورى اړه لري. پخوا دغه ټول پشه يى خلك دلته او نورو ځايونو كى د ديگان او تاجك په نامه په دفترونو او اسنادو كى ليكل شوي وو خو اوس په وروسته وختونو كى پښتنو قومونو ته ځانونه نږدې بولي او ځان ورته منسوبوي. د توكل بابا ، خرم ، شمس الدين قلعټكي ، ملك محمد كيلوني او عبدالقدوس پرهيز (چى د داراى گلېنا په نامه پشه يى شعري مجموعه لري د دري منظوم ژباړه يى هم ورسره ده) په نامه او داسى ډير نور وتلي ولسي شاعران او ليكوالان لري. كيلوني ټول پوه ، رسيدلى او تعليم يافته خلك دي.
الف ملك زى: دغه كيلوني طايفه چى تر نورو ځواكمن ، پوه ، ليكوال او تحصيل يافته كسان لري په ښيوه ، دره نور ، پشد ، سالار او لغمان كى اوسيږي، دوى دلته په ښيوه كې ټول د ملك شفيع اولاده او يا يې ورونه دي، چى نږدى ۲۵۰ كاله شاوخوا د مخه په ښيوه كى اوسيده او يوه لويه كلا يى جوړه كړې وه چى ددوی دخبرې پراساس د قلعټك نوم له همدې كلا څخه اخيستل شوى دﺉ.
ب گورېكي: گوريك د كيل (ښيوى) مربوط كلى دﺉ چى د كونړ د سيند پورې غاړه موقعيت لري. او خلكو ته يى گورېكي وايى گوريك يو ډير پخوانى پشه يى نوم دئ او داسى ښكارى چى دا نوم له هغه سر سختى گوري قبيلى له نامه څخه پاتى شوﺉ وي چى د مورخينو له خوا د كابل سيند په شمال كى د اساكينى او اسپاس قبيلو سره په گډه د سكندر له قواوو سره په كلكه جنگيدلي او دواړه خواووته سخت زيان او تاوان رسيدلئ دئ. ځكه چى دغه پشه يى خلك د دغه ځاى له ډيرو پخوانيو او اصيلو خلكو څخه دي. همدارنگه د گورايك په نوم يو بل شېنگنك طايفه شته چى د كلمان د كهو په نامه سيمه كى اوسيږى. گوارا په پشه يى كى اصيل ، سچه او درانه خلكو ته هم وايى. په همدی ډول د اسا کيني او اسپاس قومونو نومونه هم تر اوسه د پشه یانو د اسکېن او اسپی یا اشپي نومونو کی ژوندي دي.
په هره توگه دغه گورېكي كيلوني خلك د نورگلي پشه يى خلكو سره نږدې اړيكى لري. دوى چى د نورگليو په شان خپلى پشه يى ژبى ته ديگانو او قوم او خلكو ته يى ديگان وايى په دفترونو كى د ديگان او تاجك په نامه ثبت شوي دي او د دوى په شاوخوا كى پښتانه اوسيږى.
اوس په گوريك كى چى ټول پشه يى او يا ديگانو ژبه كوي د گوريكى ، پاينده خيل ، ملك زى ، ياره خيل ، تره خيل ، لواڼ ، زاخيل ، آخندزادگان ، اهل كسبه او نور بيلا بيل طايفى موجود دي چى ټولو ته ديگان او پشه يى وايى.
۲ - نورگلي: څرنگه چى وړاندى هم يادونه وشوه نورگل د يوه ولسوالى نوم دﺉ او دلته پشه يى قوم د ديگان په نامه ياديږى او د دوى څخه پرته دلته نور ټول پښتانه قومونه دي. پشه يان د دغه ځاى په بر نورگل ، كوز نورگل ، لودلام ، شولت ، واماگل ، آريت او شماش او نورو ځايو كى اوسيږي. كه څه هم ځينى دغه پشه يى خلك هم په تيره نورگلى او نور د سوم قوم د خلكو سره ځانونه يو بولي ، خو دوى خپله دومره دغه ، سوم او شېنگنگ نومونو سره آشنايى نه لري ځكه دغه خلك په سمه كى پراته او تر غرني پشه يانو ډير وړاندى مسلمان شوي او لرغوني قومي نومونه يى هير كړي دي. دلته پشه يى خلكو ته چى تر ټولو پخوانِي او د سيمى اصلي خلك دي ديگان (چى د كلي خاوندان او ځايى خلك معنٰى لري) او پشه يى ژبى ته ديگانو وايى. «د كوشاني دورې د ژبو څېړنه» د كتاب ليكوال ښاغلى محمد نبي صلاحي هم د خپل كتاب په ۸۵ مخ كې د مولوى محمد امين خوگياڼى د ليكنى پر بنا د لغمان او كونړ د غرونو ژبې ته (ديگانو) ويلي دي. دوى په برنورگل او كوز نورگل كى د ببى خيل ، ترانخيل ، ازارمير او دانو خيل په نامه او په شولت كى شولوتى په نامه طايفى لرى.
همدارنگه په كونړ كى نور خلك هم د ديگان په نامه ياديږى چى ځينو يى خپله پشه يى يا ديگاني ژبه له لاسه وركړى او پښتو وايى . لكه د څوكۍ ولسوالۍ كوز او بر كلمانۍ كلي او شاوخوا كلا گانې ، چندراوو ، چومياري ، شولوتي ، كوز نرنگ ، چلس ، اندرلجك ، كوړنگل ، نكره ، گڼه گل ، وټه پور ، كټار ، گمبير ، كوردر او نور.

۱۳۸۹ مهر ۱۰, شنبه

(پشه يى افغانان)کتاب داطلاعاتواوفرهنگ وزارت لخوا چاپ شو


له دېنه څوك سترگى نه شى پټولى چى ټول انسانان ، چى بېلا بېل نژادونه ، قومونه ، قبيلى ، طايفى او څانگې لري له يو آدم (ع) او بي بي حوا څخه پيدا شوي او د تقوا او پرهيزگاري ، علم او پوهى ، د ښو اخلاقو ، خويونو او عملونو څخه پرته چى په رښتيا هم د انسان د عزت ، فضيلت ، وياړ او درناوى باعثگرځي او د سړى قدر او قيمت زياتوى ، د نژاد ، قوم او د اصل او نسب مسئله د پيژندگلوى څخه پرته بل برتري او بهتري نه لري. هيڅ كوم سپين پر تور ، عرب پر عجم او يا دا پر هغې لوړوالئ نه لري.... خو په خواشينى سره بايد ووايو چى د ځينو نژادونو او قومونو ځينى كسان ، ځانونه درانه او لوړ او نور سپك او ټيټ گڼي ، يو اصل او بل بدل بولي ، چى دا سمه نه ده بلكى ټول سره يو شان دي... هر څوك كولى شي چى پر خپلو تيرو وياړونو ، ښو كارنامو او لاسته راوړنو چى دا هم په حقيقت كې ټولو پورې اړه لري ووياړي او درناوي يى وكړي ، خو ددى حق نه لري چى نوروته په ټيټ نظر وگوري او خپل ځان دې له نورو لوړ وبولي. له بله پلوه د خپلو خپلوانو ، نږدى كسانو او قوم سره پالل هم كوم ناوړه كار نه دئ ، ځكه د قرآني لارښوونو پر بنا چى فرمايى ، ژباړه: (د خپلولۍ د اړيكو او پيوندونو له غوڅولو څخه ډډه وكړۍ) دا كار په صله رحم كې راځى... او زه هم په دې ليكنى سره غواړم چى د پشه يانو هويت په ښه توگه څرگند او لوستونكى پري باوري كړم چى دا ټول سره ورونه او د يوى پلار او نيكه زامن دي او فكر كوم چى په دې كار سره به چى هدف مې د توپيرونو له منځه وړل او د حقيقت څرگندونه ده ، خلک به راڅخه خوښ او ثواب به را په برخه شي....
داټکي د ښاغلي محمد زمان كلماني د هغه كتاب د سريزې ځينې برخې دي چى په دې نږدې شپو ورځو كې د (پشه يى افغانان) په نامه د اطلاعات او فرهنگ وزارت د بيهقي د كتاب خپرولو رياست له خواد آزادى په مطبعه کې د چاپ په گاڼه ښكلى كړئ شوئ او موږ ته رسيدلى دئ. د پشه يى افغانان د كتاب په سركى د اطلاعات او فرهنگ د ښاغلي وزير دكتور سيد مخدوم رهين له خوا د (سخن وزارت اطلاعات و فرهنگ) تر نامه لاندې یوه يادونه شوې او پكې راغلي چى: (كشور عزيز ما افغانستان زیبایی های بیشماری را در خود نهفته دارد. آب و هوای خوشگوار ، ملت خونگرم  ومهربان و تنوع اقوام و زبان هاو...خوشبختانه اقوام ساکن کشور از سالیان متمادی در زیست با همی خود حماسه های به یاد ماندنی را آفریده و در مواقع لازم به صورت یکپارچه از عزت و سربلندی میهن خویش به دفاع بر خاسته اند. دولت ملی ما که ثمرۀ سال ها مبارزه ومجاهده ملت شریف افغانستان در راه حاکمیت ملی و استقلال  سیاسی است، سمبول و نماد این وحدت نظر و عمل است . هر یک از اقوام وملیت های ساکن کشور در راه دفاع از حیثیت ملی وعزت میهنی ما با احساس مسئولیت سهم برابری را ایفا نموده اند. یکی از این اقوام ، قوم پشه یی است که در ولایات مختلف مانند ولایت لغمان ، کاپیسا، ننگرهار و ... از سالیان درازی زنده گی دارند و دوشادوش سایر اقوام برادر برای آبادانی، شگوفایی و بالنده گی کشور عزیز ما سعى و تلاش نموده اند.)
ورپسې د ښاغلي عبدالهادي قريشى تقريظ راغلى چى د هغه په يوه برخه كې لولو: په هر صورت ښاغلى كلمانى  په خپل دغه اثر (پشه یی افغانان ) کی هم ډیر زیار ایستلی دی اوله زیاتو منابعو او معتبرو شخصیتونو او محققینو څخه یی لازم او موثق معلومات را جمع کری دی چی دغه معلوماتونه دلیکوالۍ له اصولو او اسالیبو سره سم اوډل شوی اوپه تالیف کی یی زحمت ایستلی دی. که د (پشه یی افغانان) کتاب وکتل شی له لومړۍ  صفحی څخه تر ۱۶ مخه پوری په ژوره توګه لیکل شوی اوکابو دټول کتاب منځپانګه پکی ځای شویده . دغه رنګه دلومړی ځل له پاره یی پشه یی قامونه اوطایفی سره په جلا جلا ډول اودنفوسو په شمیر اومحلاتو سره لیکلی چی داسم کاردی او دلو ستونکی او مینه والو دتوجه وړګرځی اوهم تاریخی ، اجتماعی او ادبی معلومات يى زياتيږي)
تردې وروسته پخپله د پشه يى افغانان د كتاب د ليكوال ليكنه ده چى ټول ټال په ۱۹۱ مخونو كى په حمد او درود سره پيل او په دعا سره پاى ته رسيږى او دغو مواردو په هكله مطالب لري:
- پشه يى افغانان ، چى تر دې سرليك لاندى د پشه يانو د تاريخ په اړه څرگندونې ترسترگو كيږى د افغانستان د يو ديرشو  قومونو او ديرشو ژبو نومونه هم راغلي او په همدى ډول د پشه يى د تسميى وجه ، د پشه يانو نفوس او د پشه يانو د ميشت ځايونو په اړه معلومات او نقشه لري.
- د پشه يى قومونو ، خيلونو او طايفو په هكله څرگندونې چى د كتاب لويه برخه جوړوي او پكى د جنوب ختيز پشه يى قومونه (سوم ، شينگنك ، ماسلوني ، كيلوني او نورگلي ، چوگني ، لغماني او چارباغي ، صاحب زاده گان ، سيدان او پاچايان) د لغمان شمال لويديز پشه يى قومونه (رېن ، پشگري ، ننگراجي ، دلبيك ، دولت شاهي ، داليشنگ د سمې درې) د كاپيسا د اله ساى او تگاب پشه يى قومونه (اله سايى ، اسكيني ، اشپي وال ، كوټه وال ، تگاب ، نجراب) او د كاپيسا د كوهبند او كوهستان او د نورو سيمو پشه يى قومونه او خيلونه راغلي يادونه شوى ده.
- لغمان او د هغه تاريخي جغرافيا.
- او پشه يى ژبه او ادبيات چى په دې برخه كې د پشه يى ژبې د لهجو او د ادبياتو په اړه په زړه پورې څرگندونې وړاندى شوي او هم د پشه يى شعرونو څو بېلگې راغلى چى د پشه يانو د مختلفو سيمو او لهجو پورې اړه لري او د ځينو شعرونو پښتو منظوم ژباړه هم ورسره ده.
پشه يى افغانان كتاب چى د ښاغلى سيد ذاكر بنورى په اهتمام او د ښاغلي محمد قادر هوتا كلماني په كمپوز او ديزاين د ۵۰۰ ټوكو په شمير په ښكلى قطع ، صحافت او كاغذ كې چاپ شوئ په وروستى برخه كى يى منابع او ماخذونه او هم د دغه اثر د ليكلوال پيژندگلوي راغلى چى د هغى له مخى ښاغلى كلماني تر دې دمه د نورو ډيرو ليكنو او شعرونو سره بيره چى په پشه يى ، پښتو او درى ژبو د هيواد په مطبوعاتو كى خپاره شوي تر دې دمه لس خپلواك چاپي اثرونه لري.
موږ  زموږ د هيواد د پشه يى ميړني ولس لپاره د دغه ستركار ، خدمت او بريا په مناسبت چى د ښاغلى محمد زمان كلماني له خوا تر سره شوى او په رښتيا هم له ډيرو منابعو سرچينو او شخصيتونو څخه ترټولو زيات معلومات سره راغونډ كړي او په ساده ، روانه او خوږه پښتو يى هيوادوالو ته وړاندې كړی ، ټولو افغانانو او په تيره څيړونكو ، پشه يى ورونو او ښاغلي محمد زمان كلماني ته مباركي وايو او په  دې برخه كې د ښاغلي ليكوال د لا نورو سترو برياوو او چوپړونو تمه كوو. خداى دې وكړي چى ښاغلي مينه وال دغه كتاب ترلاسه او د پشه يانو په هكله د زياتو معلوماتو څخه يى گټه واخلي.
                                                                     سرچینه: د هیواد ورځپاڼه

۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه

سوابق تاریخی قوم پشه یی در افغانستان

گفت وشنود خبرنگار مجله غرجستان با محمد زمان کلمانی پیرامون سوابق تاریخی قوم پشه یی در افغانستان :

پرسش: چگونه روی این قوم کلمه پشه یی را گذاشته و اصولاً وجه تسمیه پشه یی چه می باشد؟
پاسخ: در مورد وجه تسمیه پشه یی باید گفت که چون کلمه پشه یی شکل تحول یافته یک نام خیلی قدیمی یعنی حدود دو هزار ساله است که در ادوار مختلف به نام های بها شه یا بهشه پیشه چه یا پیشاچی ، پشاوی، پاشایی، پشه یی، پشیی، پشئی و پشه ای ثبت گردیده، بنا بر این مشکل است بصورت دقیق در مورد وجه تسمیه آن چیزی گفته شود، ولی با آن هم نظریه های که قریب به واقعیت به نظر میرسد قرار ذیل است:
1- پشه یی از کلمه بهاشه گرفته شده که پانینی از آن نام برده و زبان سنسگرت را به وجود آورده است، وبهاشه، بهاش ویا باش در زبان پشه یی لفظ را میگویند.
2- برخی پشه یی را ماخوذ از پشاثه یا پشاچه میدانند که دیو و نیز گوشت خوار معنا میدهد. زیرا پشه یی ها مردمان پرنیروه و جسیم بوده و برخی از عقاید و رسوم ویدی ها را قبلاً برک گفته و برخلاف آنها از گوشت حیوانات استفاده مینمودند.
3- عده یی به این نظر اند که پشه یی از پشی گرفته شده که مستحکم و قوی معنی دارد، زیرا در زبان پشه یی دیوار و نیز قبرقه را میگوید که هردوی آن مستحکم و قویست.
4- برخی میگویند که در زمان های خیلی قدیم شاهی از این مردم بود که بعد ها همه این مردم و زبان آن بنا بر ارتباط قومی و لسانی به آن شاه بنام پاشایی نامیده شده اند. زیرا در گذشته ها شاه را (پاشا) میگفتند و به مرور زمان بنابر همین ارتباط پاشایی، پشایی و پشه یی نامیده شده اند.
پرسش: پشه یی ها از کدام نژاد و تبار بوده و چگونه این قوم در افغانستان مسکن گزین شدند و از عرصه چند سال است که در افغانستان زیست دارند؟
پاسخ: پشه یی ها آریایی نژاد اند و زمانی که قبیله ویدی مردم آریایی بنا بر عواملی از بلخ مهاجرت آغاز نمود پشه یی ها نیز بخشی از این مردم بوده که بعد از عبور از کوه های هندوکش در دامنه های شاداب و سرسبز جنوبی آن سکونت اختیار کردند که به استناد سرود های ریگ ویدی (۱۴۰۰ ق م) در آن هنگام بنام الینا نامیده شده که تا کنون در نامهای الینگار و الیشنگ و اله سای که نام های پشه یی و مناطق پشه یی نشین است ریشه آن موجود میباشد. در مورد مدت سکونت پشه یی ها در افغانستان باید گفت که چون پشه یی ها بخشی از آریایی ها میباشند از مدت بیشتر از چهار هزار سال به این سو در افغانستان زیست مینمایند.
پرسش: پشه یی های افغانستان دارای چگونه رسم الخط اند و اگر در مورد پیدایش این رسم الخط وضاحت دهید ممنون ام؟
پاسخ: طوریکه حالا برای نوشتن زبان پشه یی مانند زبان های دری و پشتو و دیگر زبان های افغانستان با ایزاد برخی از حروف ویژه از رسم الخط مروج عربی استفاده مینمائیم در گذشته نیز در نوشتن زبان پشه یی از رسم الخط های معمول و مروج منطقه کار گرفته شده که بنابر برخی نوشته ها کتاب های مشهور تاریخی به نام های (بدهت کهنا) و (ملندا پنه) به زبان پشه یی نوشته شده اند(هیواد با ایزاد برخی از حروف ویژه از رسم الخط مروج عربی استفاده مینمائیم در گذشته نیز در نوشتن زبان پشه یی از رسم الخط های معمول و مروج منطقه کار گرفته شده که بنابر برخی نوشته ها کتاب های مشهور تاریخی به نام های (بدهت کهنا) و (ملندا پنه) به زبان پشه یی نوشته شده اند(هیواد ۱۳۸۸/۳/۱۰).
پرسش: گفتار زبان پشه یی متاثر از کدام لهجه و زبانهاست؟
پاسخ: چون زبان پشه یی یک زبان آریایی است اگر با زبانهای دری، پشتو و غیره برخی از کلمات مشترک یا لغت های با ریشه مشترک داشته باشد به این مفهوم نیست که یکی از دیگری گرفته و یا متاثرگردیده، بلکه در اصل از یک زبان آریایی منشعب شده و از نیاکان مشترک خویش به ارث برده اند. مانند: سامیک، شامیک پشه یی که در گذشته در زبان فارسی قدیم سیامک گفته شده و یا شام فقلی که معنی سیاهی و تاریکی را میرساند و نیز کلمات سرخ ، سور و سونیک و یا ستودن ، ستایل و استویک زبانهای دری ، پشتو و پشه یی از یک ریشه اند ولی با آن هم زبان پشه یی در برخی از موارد از زبان دری و عربی که آن هم از طریق زبان دریست و پشتو کم و بیش متاثر گردیده و زبان پشه یی نیز به نئیه خویش به خصوص در محلات هم جوار بالای زبانهای در و پشتو تا خدود اثر گذار بوده است. بطور مثال: مردم دری زبان لغمان و ننگرهار مادر را (آیی) ، سالم را (سسته) کاه را (توش) و خیشنه را (سیانی ) و در پنجشیر و کاپیسا خوردن توت را (پکیک) میگویند که این کلمات و کلمات دیگری که از همه آنها نام نگرفته ام کلمات پشه یی اند.
پرسش: پشه یی های افغانستان در کدام جا مرکزیت داشته و در کدام ساحات بطور پراگنده زندگی مینمایند؟
پاسخ: پشه یی ها یکی از اقوام بومی او اصیل افغانستان اند که از زمانه های خیلی قدیم به این سو به طور عموم در قسمت های شرقی کشور بخصوص در ولایات کاپیسا، لغمان، ننگرهار، کنر و نورستان در کنار برادران پشتون، تاجک و نورستانی زیست نموده و به صورت پراگنده در ولایات مرکزی (در چل باغتوی جاغوری ، حصه دوی مالستان و پییک خاص ارزگان)، در شمال و شمال غرب کشور زنده گی مینمایند که در قرون متمادی بنابر عوامل گوناگون از مناطق اصلی خویش که تنام گندهارا نیز نامیده شده نقل مکان نموده اند که اکثراً زبان پشه یی را از دست داده اند، و نیز عده از پشه یی ها قبلاً در پاکستان و ایران نیز رفته اند. قابل یار آوری میدانم که به اساس نوشته مرخوم میر غلام محمد غبار پشه یی ها از منطقه گندهارا خدود هفت و نیم قرن قبل از امروز به قسمت های غور و غرجستان رفته اند و مرخوم فیض محمد کاتب هزاره در جاغوری از منطقه پشه یی و پشه یی ها یاد آوری کرده است.
پرسش: آیا در مناطق که مردم پشه یی در اکثریت زندگی مینمایند کتب درسی به زبان خود مردم تدریس میگردد؟
پاسخ: در این اواخر صرف در ولسوالی دره نور ولایت ننگرهار از طرف یک موسسه خیریه کورس های سواد آموزی به زبان پشه یی ایجاد گردیده و کتب درسی به زبان پشه یی ایجاد گردیده و کتب درسی به زبان پشه یی در آن تدریس میگردد. گرچه از طرف ریاست تالیف و ترجمه وزارت معارف نیز کتاب های درسی پشه یی برای مکاتب پشه یی زبان تالیف و چاپ گردیده ولی تا جای که معلومات دارم متاسفانه تا حال تدریس آن آغاز نه گردیده است.
پرسش: در ولسوالی پغمان منطقه وجود دارد بنام دره پشه یی آیا شما با مردمان این دره کدام ارتباط قومی دارید؟
پاسخ: بلی در ولسوالی پغمان قریه و دره بنام پشه یی موجود است و میشناسم از پشه یی های که با آنها در تماس و ارتباط هستند. آنها مردمی خیلی با غیرت و مهمان نواز و وطندوست بوده ولی زبان پشه یی خویش را از دست داده اند. در حالیکه در یکی از مضامین سالنامه ۱۳۱۳ مجله کابل آمده است که: “در پنج یا ششطد خانه در بیگ توت پغمان در قریه پشه یی به زبان پشه یی تکلم میکنند.
پرسش: از شخصیت های معروف علمی فرهنگی و اجتماعی قوم پشه یی نام ببرید؟
پاسخ: از شخصیت های معروف علمی، فرهنگی و اجتماعی عصر حاضرمیتوانیم از مرحوم پوهندوی نورمحمد غمجن تمیل ، مرحوم عبدالقدوس پرهیز، شهید عبدالعزیز مراد، مرحوم ملک سونمیر، مرحوم ملک محمد نبی خان پشه یی وال، مرحوم شیرعلی خان الیشنگی ، مرخوم ملک بابا و مرحوم عبدالقادر افضل زاده که فعلاً در میان ما نیستند و نیز از آقایان چون انجنیر محمد عالم قرار، حاجی حضرت علی، سید هاشم فولاد و عبدالهادی صافی نماینده گان مردم در شورای ملی فعلی و همچنان محترم عبدالخالق حسینی ، محترم نورمحمد کفیل و محترمه کبرا امان سناتوران برحال و بسیاری از استادان پوهنتون ننگرهار یاد آوری کرد.
سوال: آيا از شما در حكومات قبلى و فعلی در كابينه كسى حضور داشت يا دارد؟
جواب: در حكومت هاى قبلى داشتیم ازکسانیکه از محیط پشه یی زبان بودند ولی كسانيكه خودش خود را از قوم پشه يى معرفى نمايد وجود نداشت. صرف از محترم مولوى محمد قاسم خان دوست كه عضو شوراى عالى ستره محكمه است ياده آوري كرده ميتوانم كه با احساس سربلندى خود را افغان پشه يى ميداند.
سوال: در نظام فعلى كشور چه سهولت هاى براى قوم پشه يى در زمينه هاى مختلف به وجود آمده است؟
جواب: در نظام فعلى كشور ، پشه يى ها مانند ساير اقوام باهم برادر كشور از برخى حقوق و سهولت هاى بهرمند گرديده اند كه به ديگران نيز مهياست. در قانون اساسى افغانستان از آن نام برده شده و با وجود مشكلات و نداشتن امكانات كه از گذشته ها به ارث مانده در شوراى ملى و شورا هاى ولايتى صاحب نمايندگان خویش بوده و به زبان پشه يى نشرات راديويى ، تلويزيونى و چاپى داشته و به ده ها عنوان کتاب به زبان پشه یی تالیف و چاپ گردیده است.
سوال: مردم پشه يى با كدام يك از مشكلات به سر ميبرند؟
جواب: پشه يى ها به تناسب نفوس كه دارند تا هنوز در مقامات دولتي ، خود را مشاهده نمى نمايند. آنها اكثراً در كوهستانات بسر برده و سطح اقتصادى شان خيلى پائين است. دولتهای گذشته هيچ وقت به فكر اين نشده كه براى آنها زمين زراعتى و يا لا اقل نمره زمين به منظور اعمار سرپناه برايشان تهيه نمايد ، در حاليكه ديگران به نسبت داشتن افراد و اشخاص در مقامات بلند دولتى از آن بهره مند گرديده اند. به نسبت موقعيت جغرافيايى كه دارند پشه يى ها هميشه در مبارزه و مقابله با دشمنان دين و ميهن در صف مقدم قرار داشته و مشكلات زياد را متقبل مى شوند. ولى در زمان امتياز از همه در عقب قرار داده ميشوند و چون تا حال كدام دلسوزى ندارند حتٰى خواست ها و مشكلات خويش را نيز به مقامات رسانده نمى توانند.
سوال: در مورد تاريخچۀ قوم پشه یی اگر چيزى روشني به اندازيد؟
جواب: پشه يى ها صاحب تاريخ درخشان اند كه از قرون متمادى به اين سو در همين قسمت شرقى افغانستان و يا در جنوب هندوكش تا سواحل درياى كابل سكونت داشته و در جنگ ده قبيله آريايى كه هنگام عبور از درياى سند به وقوع پيوسته و به نام جنگ ده قبیله و یا سران آریایی مشهور است، سهم بارز داشته و از همه مقدم از آن ياد آوري شده كه در آن هنگام بنام الينا ناميده ميشد و همچنان اكثر نامهاى اين منطقه به همين زبان است از قبيل گندهارا (خوشبويى آورنده) لغمان كه در اصل لمگان است (صاحب قريه يا دهنشين) درونته (كوه بريده شده) كاپيسا كه اصلاً پيشى كا است (پشه يى كننده) اله ساى كه از طايفۀ اله شاه خيل گرفته شده (خيل شاه الينا) الينگار (جاى الينا) پشيگر (جاى پشه يى ها) اليشنگ (خانۀ الينا) گمبيرى (دشت) شيگل (شش دره) كله گوش كه در اصل گله گوش است (دره صوف) نورگل به فتح گ (درۀ نور) و غيره. پشه يى ها در طول تاريخ به نامهاى الينا (سمسور، شاداب و سبز) داردي (از كوه و كوهى) ، كوهستاني ، ديگان و لغماني كه معنى دهنشين را ميدهد و همچنان در اين اواخر بعضاً بنام نورستاني و شاړى (شاړى یک کلمه پشه یی ومعنای آن است برویم) ناميده شده اند. بنا بر اظهارات برخى از محققين منجمله داكتر سيد چراغ حسين شاه (شماره ۳۶ مجله پشتو يونيورستى پشاور) ، زبان پشه يى مادر بسيارى از زبان هاى منطقه است. ظهيرالدين محمد بابر حدود پنجصد سال قبل از موجوديت زبان پشه يى حتى در كابل و نواحى آن ياد آوري كرده است.
سوال: آيا شما در پارلمان نماينده داريد؟
جواب: بلى هفت نماينده در پارلمان افغانستان داريم كه قبلاً از آن نام برده شده است.
سوال: بطور تخمينى چه تعداد مردم پشه يى در افغانستان زندگانى دارند؟
جواب: در مورد نفوس پشه يى ها بايد گفت ، در يكى از كتابهاى كه از طرف پوهاند دكتور مجاور احمد زيار تدوين گرديده نفوس پشه يى ها را بيشتر از ششصد هزار وانمود كرده است ، ولى به نظر من تا جاييكه بررسى و تحقيق نموده ام بدون مبالغه نفوس پشه يى ها به بيشتر از يك مليون ميرسد. و علتى آن كه چرا نفوس پشه يى ها در احصائيه ها بسيار ناچيز نشان داده شده اين است كه آنها بخصوص با اقوام پشتون و تاجك كشور آنقدر نزديك ، آميخته و صميمى اند كه در اسناد پشتون و يا تاجك معرفى گرديده اند. بطور مثال: در ولسوالى شيوه ولايت ننگرهار كه اكثريت آن پشه يى و پشه يى زبان اند در اسناد احصائيه نفوس به كلى از زبان پشه يى و پشه يى ها نامبرده نشده و همچنان در ولسوالى هاى دره نور ننگرهار و اله ساى و كوهبند كاپيسا كه تقريباً همه پشه يى و پشه يى زبان اند و نيز در ولسوالى هاى الينگار ، اليشنگ ، دولت شاه ، قرغه يى ، ننگراج يا نورگرام ، دوآبه ، نورگل ، تگاب ، نجراب ، كوهستان و ديگر جاها فيصدى بسيار كم آنرا پشه يى زبان معرفى كرده اند ، به خاطر که آنها علاوه از زبان پشه يى خويش به لسان هاى پشتو و يا درى نيز آشنايى دارند.
سوال: در مورد سطح فرهنگى مردم پشه يى كمى وضاحت دهيد؟
جواب: پشه يى ها صاحب فرهنگ عالى بوده اكثر امور زندگى از قبيل اعمار خانه ها ، كشت و جمع آورى حاصلات زراعتى و غيره كار هاى خويش را بطور دسته جمعى و حشر گونه انجام ميدهند ، در غم و خوشى باهم همكار و شريك بوده و تمام مشكلات و معضله هاى خويش را از طريق جرگه ها حل و فصل مينمايند. بطور مثال قبلاً پشه يى ها بطور دسته جمعى كه تعداد آنها به صدها تن ميرسيد بنام لشكر از يك منطقه به منطقۀ ديگر رفته و علاوه بر اينكه تفريح و خوش گزراني مينمودند و از طرف ميزبانان از آنها استقبال گرم صورت ميگرفت وماراټ ها (کشتن حیوانات از قبیل بز، گوسفندو گاو را بمنظور استقبال و گرامی داشت هرچه بیشتر مهمان و یا مهمانان و باهم خوردن آنرا ماراټ میگوید) تهیه میشد و برخى مشكلات را كه در بين مردم مى بود حل و فصل مينمودند.
سوال: مردم پشه يى به كدام شغل و پيشه شهرت بيشتر دارند؟
جواب: مردم پشه يى اكثراً به شغل مالدارى و كشت زراعت مصروف بوده كه امور مالداري را تنها مردان بعهده داشته و در قسمت زراعت زنان نيز با مردان خانوادۀ خويش همكاري مينمايند. پشه يى ها چون اكثراً در كوهستانات و دورتر از مراكزو شهر ها زندگى ميكنند هميشه در تلاش و فكر اين بوده كه از همه اولتر براى حفظ عزت و آبرو ، خانه و منطقۀ خويش بطور عنعنوى يك اسلحه را در اختيار خويش داشته باشند. آنها براى خوراك ، پوشاك و ديگر ضروريات خانه آنقدر توجه ندارند، ولى به اين موضوع اولويت خاص قايل اند. در بين پشه يى ها قبلاً تكه ، لباس و پوشاك براى رفع احتياجات خويش تهيه ميشد ، از قبيل ويج (نوع از برزو) پولنگ (نوع از كرتي) پكول ، پمبېلا (نوع از پاپوش ) گړېك (نوع از پوستين) و غيره كه نامهاى انواع لباس و پوشاك است. و هم تهيه انواع چوكى ها كه يك نوع آنرا (آيټك) مينامند ، چار پايى ، ميز ، دروازه و كلكين و همچنان سامان آلات فلزى مورد ضرورت خانواده ها كه آن هم صرف براى رفع احتياجات خودشان تهيه ميشوند. ولى فعلاً به جز صنعت توليد انواع پنير كه اقسام مختلف دارد و شور پنير آن خيلى شهرت داشته و در بازار هاى منطقه نيز عرضه ميگردد ، دیگر صنايع خاص كه قابل ياد آوري بوده و به بازار عرضه نمايند فعلاً چيزى به نظر نميرسد.
سوال: از مشخصات يك زن و يا مرد پشه يى (طرز لباس و غيره) چيست؟
جواب: زنان پشه يى مردانه وار در اكثر امور زندگى سهيم استند و چون در محلات همه از يك طايفه و قبيله ميباشند رسم روى گيرى در اكثر مناطق آن موجود نيست، حتٰى در برخى از مناطق زنان پشه يى بدون آنكه بشناسد هر كسيكه از مقابل شان بگذرد (موټكي) و خوش آمديد ميگويند. زنان و مردان پشه يى قبلاً از اين اكثراً لباس هاى سياه و يا سفيد ميپوشيدند. پيراهن زنان نسبتاً فراخ و طويل و تنبان آن كمى كم عرض و از مردان برخلاف آن پيراهن شان كوتا و تنبان آن نسبتاً كلان و عريض ميبود. قبلاً اكثر زنان پشه يى يك تكه كم عرض سياه را كه طول آن يك ونيم تا دو متر ميرسيد مانند دستار به سر ميپيچانيدند و گوشه هاى آنرا كه توسط ابريشم آراسته شده ميبود به دو طرف روى خويش پايين آويخته و به اين ترتيب قسمتى از گوشها و گيسوانش را ميپوشانيد.
سوال: در روز نو روز چه برنامه هاى داريد و چه نوع سرگرميها در بين مردم پشه يى رايج است؟
جواب: در روز نوروزبه شمول زن و مرد اكثراً از خانه های خويش بر آمده ، گروه گروه و جوخه جوخه بطرف كشت زار ها ، باغ ها و دامنه ها ميروند، از هواى تازه و زيباييهاى طبعيت لذت ميبرند و خوش گذراني ميكنند ، زيرا در اين وقت همه مناطق آن كه هواى نسبتاً گرم دارد سرسبز و شاداب ميباشد .پشه یی ها اكثراً در اين روز كار نمى كنند. يك شخص مسن برايم قصه كرد كه يك روز يك نفر كه نهال را با خود داشت و ميخواست در جايى غرس نمايند، ولى چون فهميد كه روز نو روز است آنرا نه نشاند و واپس به خانه برد. علاوه بر آن در اين روز جوانان به برخى از بازيهاى محلى از قبيل سنگ اندازى ، كوشتي گيرى ، خيز زدن ، اينډ بازى كه نوع از ورزش مردم پشه يى است ، نشان زني ، گاز خوردن ، آواز خواني و غيره ميپردازند و سعى مينمايند كه درين روز لباس نو و يا پاك را به تن داشته باشند و در دیگر اوقات نیز اكثراً همین سرگرمی های آنان است.
سوال: مراسم ازدواج شما چگونه ميباشد؟
جواب: مراسم ازدواج در بين پشه يى ها نسبتاً ساده و كم مصرف است ولى در انتخاب همسر خيلى دقت ميكنند. علاوه بر اينكه زيبايى ، اخلاق و رويه خود او و والدين و اقارب شان را در نظر ميگيرند كوشش ميكنند همسرى باشد هوشيار ، باصحت ، نيرو مند و پر تحرك و نيز سعى مي ورزند از فاميلهاى انتخاب نمايند كه قوم وخويش و مردان و جوانان زياد داشته باشند تا در ميان اجتماع دست بالا داشته و كسى بالاى شان فشار آورده نتوانند. به همين منظور متاسفانه اكثراً به سن خورد سالگى اطفال خويش را نامزد كرده خویشی و دوستی می کنند. با وجود اينكه مسئله مهر در ميان آنها آنقدر زياد نيست بلكه در بعضى مناطق پدر دختر براى اقارب و دوستان خويش خودش نان و غذا تهيه نموده و مصرف ميكند. در وقت عروسى بعد از مراسم نشان زنى يعنى زدن هدف كه به همين منظور در جاى دورتر و بلند نصب گرديده ، عروس توسط برادر و يا ماماى آن از خانۀ پدر كشيده شده تا نصف را توام با نواختن دهل و سرنا ، آواز خوانى ، رقص و پاى كوبيها و فير هاى هوايى توسط اقارب و نزديكان عروس رسانده ميشود. و بعد از آن به شاه خيلى ها سپرده شده و به خانه داماد ميبرند كه گاهى در اين هنگام در بين جوانان هر دو جانب برخورد هاى خفيف نيز صورت ميگيرد كه به شاه و عروس به هيچ وجه صدمه و آسيبى رسانده نمى شود.

منبع: شماره ۴۹ “مجله غرجستان” سال ۱۳۸۸

۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه

واقعۀ کلمان در آینه سراج التواریخ

در کشور باستانی و قهرمان ما افغانستان عزیز ملیت ها افوام و قبایل مختلف زندگی میکنند که همه آنان دارای افتخارات و عنعنات پسندیده مشترک بوده و در طول تاریخ کشور ما چون تن واحد در برابر تجاوز گران و زور گویان قیام کرده و از مناقع و سرزمین مشترک مان دفاع نموده اند و پا به پای کارو مبارزات شان از بین این ملیت ها مردان نامور و شخصیت های برجسته قرهنگی تبارز نموده که قبل قدر و باندگی مردم و وطن مقدس ماست. فیض محمد کاتب هزاره یکی از این شخصیت های قابل قدر و قلم بدست افغان میباشد که باید از او با افتخار و سربلندی نام برد. آثار گرانبها و سود مندی را که کاتب موصوف از خود بجا گذاشته بیانگر حقایق و واقعیت های تلخ روزگار و به خصوص در دوران خودش و قبل از آن در کشور ما میباشد که در آثار دیگران کمتر سراغ میشود. فیض محمد کاتب هزاره از آن شخصیت های است که بدون هیچ نوع تبعیض وکم و کاستی در دوران امیر وقت تا حدود امکان واقعیت ها را تحریر کرده او از آنها یاد آور شده است، موصوف در پهلوی سایر وقایع که به خصوص در عهد سلطنت امیر عبدالرحمن خان به وقوع پیوسته او وقایع مربوط به مناطق پشه یی نشین لغمان، ننگرهار، کنر ها و کاپیسا نیز یاد آوری کرده و از پشه یی های نام برده که در نمطقه جاغوری غزنی یکجا با برادران ملیت هزاره و در منطقه شینوار با برادران شینواری زندگی کرده و با ستمگران و دست نشانده گان امیر مبارزه و مقابله کرده اند. درین جا صرف در مورد واقعه تاریخی سال ۱۳۰۳- ۱۳۰۴ هـ ق مطابق با 1885- 1886 م در کشور که بیانگر مظالم و کشتار های رژیم امیر عبدالرحمان خان و مقاومت مردم در برابر مظالم آن میباشد یاد آور میشویم که در اثر(سراج التواریخ) یاد آوری شده این واقعه عبارت از جنگ “کلمان” میباشد. کلمان دره و یابه عباره دیگر منطقه پشه یی نشین است که طرف شرق ولایت لغمان شامل قریه های کشردکا، کهو، گل آرام، لمټک، کلندر، بولام، گورجن، جنمیر، خورک، پارج، کولک لام(۱) و غیره بوده کر در هر قریه آن در حدود یکصدوبیست الی دوصد خانواده زندگی دارند(۲) چون کلمان بصورت عموم یک منطقه کوهستانی و صعب العبور بوده که در ارتغاعات بلند شرقی کشور قرار دارد بناً همین آب و هوا و طبعیت کوهستانی آن است که مردم این سرزمین را سرسخت و دلاور و پر غرور بار آورده که قبل از واقعه کلمان هیچ لشکر کشی و قدرتی آنها رامغلوب نکرده بود(۳) زمانیکه امیر عبدالرحمن خان بر کرسی قدرت نشستاز یکسوبه خاطر تحکیم قدرت مطلق العنانه و از سوی دیگر به منطور گرفتن انتقام باداران خود از مردم دشمن شکن و قهرمان افغانستان که در جنگ دوم افغان و انگلیس از خود شهامت نشان داده بودند با بی رحمی به کشتن و تعقیب اشخاص با نفوذ شخصیت های ملی و رهبران واقعی مردم پرداخت. عصمت الله خان جبارخیل که وزیر داخله زمان سلطنت امیر شیرعلی خان و عضو مجاهدین ملی بود و در جنگ دوم افغان و انگلیس رهبری مردم لغمان را در محاذ خیبر نیز به عهده داشت از جمله این قربانیان امیر بود(۴). زماینکه موصوف دستگیر گردید برادرش عبدالمجید خان با تمام اهل و عیال خود و اطفالش که تحت تعقیب و پیگرد شدید رژیم شاهی قرار داشتند اولاً به منطقه کشموند و بعد به منطقه کلمان پناه برد. بنا به همین علت به نقل از سراج التواریخ: … سپهسالار غلام حیدر خان که به امر امیر با افواج خویش بعزم سرزنش مردم مذکور وارد چهار باغ لغمان شده بود روز هجدهم ماه محرم روی ستیز جانب ساو کلمان نهاد و همچنین از دگر جانب محمدشاه خان حاکم تگاب با دوهزار تن پیاده مسلح از مردم تگابی و یکهزار تن از مردم اشپی، اسکین، کوتی و کوه صافی براه افتاده… سپهسالار به مردم کلمان پیام های فرستاد تا فراریانی که در بین خود جاه و پناه داده اند با گروگان بزرگان خود به اردو آورده و خویش را پایمال نسازند. مردم کلمان که از یکسو از مظالم مطلق العنانی های امیر خود کامه آگاهی داشتند و از سوی دیگر این رژیم عصمت الله خان جبارخیل را که از اشخاص قابل احترام مردم منطقه بود دستگرو به قتل رسانده بودند بنابر عنعنه و غرور عالی افغانی شان عیال و اطفال عصمت الله خان جبارخیل را نخواستند به سپاه شاه تسلیم نمایند بنابران به پیام های میان تهی و فریبنده دست نشانده گان رژیم خود کامه امیر اطاعت نکردند که در سراج التواریخ چنین میخوانیم: …. مایک تن از شل و کل را جایز نمیشماریم که به رسم گروگان به کارگذاران پادشاهی بسپاریم چه جای بزرگانی که به گروگان داده شوند. امیر عبدالرحمن خان از این امر سخت بر آشفته شده شش ضرب توپ قاطری با یک فوج پیاده نظام از کابل مامور سرزنش و مطیع ساختن این مردم نموده تمام قبایل و مردم پنجشیر، نواحی جلال آباد و لغمان را فرمان داد که با مردم تگاب، اشپی، و اسکین که وارد آن سرزمین شده اند ملحق گردیده آنها را نیست و نابود سازند(۵) با وصف مردم کلمان به منظور اینکه در هنگام مقابله با سپاه پادشاه به پناه گزینان کدام آسیبی نرسد آنها را صحیح و سلامت از طریق مناطق پشه یی نشین ویگل، اریت، شماش، و چلس در منطقه قبایلی باجور رسانده و خود با سپاه شاهی در حالیکه از سه سمت وارد منطقه کلمان شده بودند به مقابله پرداختندو به سرکردگی مصطفی خان اعلان جنگ دادند…… همان بود که در اول ماه ربیع الاول جنگ سرسخت و خونین میان سپاه شاهی و مردم کلمان در گرفت . بسیاری تن از جانبین کشته و مجروح گشته و متحمل تلغات نگین شدند. بر علاوه آن زمانیکه سپاه شاهی وارد قریه جات میشدند به دستور بزرگان خویش اطفال ، زنان و کهن سلان را که به آنها روبروه میشدن از دم تیغ کشیده و به غارت ، چور و چپاول دارایی های مردم به قطع اشجار، درویدن حاصلات زراعتی ، و تخریب خانه های آنان پرداخته و به آتش میکشیدند ولی باوجود این همه مظالم و وحشی گری های سپاه امیر که منظماً از سه جانب وارد صحنه جنگ میشدند، نتوانستند به طور شاید و باید مردم کلمان را مطیع سازند زیرا آنها سرسختانه و مردانه وار به مقابله پرداخته و از خود دفاع مینمودند تا اینکه نیرو های امیر به فتح نسبی نایل آمدند و منطقه پائینی کلمان به خصوص کشر دکا را به تصرف در آوردند و خواستند از طریق مهاصره و مسدود ساختن راه های ارتباطی آنانرا از مناطق همجوارشان که باهم قرابت خونی و لسانی دارند جبراً به اطاعت وا دارند. از جانبی عده یی از ریش سفیدان و بزرگان نواحی کلمان را به قسم گروگان گرفتند و سپاه را دستور دادند تا دیگران را رهسپار کوه های کلمان کرده و آنها را که دستگیر میکنند تا نابود نکرده باز نگردند. ……. با حصول این فتح حکمران جلال آباد که منتظر فتح و شکست بود به رسم خوشی شادی بیست و یک فیر توپ کرد. و مردم کشموند، بریکوت، بمبه کوت، لام کندا، ستن و همچنان بزرگان مناطق جتیلا، مندال ، لاج درک ، مشفه و تمام دره جات یاغستان یکی پی دیگر از طریق اطاعت نزد سپهسالار آمده مطیع و منقاد شدند. از روز اول محاربه تا اینحال چهل و چند تن از سپاه نظام مجروح و شانزده تن مقتول گشته چهل و چهار نفر از مردم ایلجاری زخمدار و ده تن کشته شدند. و آنگاه که نظم نسبی روی کار آمد و امور حکومت در بین مردم رواج گرفت بیست و دو نفر از مردم کشموند، دو تن از بزرگان وایگل ، چهار تن از مجگندول و دو تن از بریکوت را که مجموعاً چهل تن شوند با عیال و اطفال شان به رسم گروگان سپهسالار نگهداشه بود رخصت و مراجعت داد. در این اثنا به امر سپهسالار در موضع کشردکا که در دهن دره کلمان موقعیت دارد به اعمار قلعه شاهی پرداختند و اراضی کلمان را به دوصد تن از پیاده گانی که از محافظین این قلعه شاهی بودند سپرد و خود با دیگر سپاه از دهن دره کلمان کوچ کردند. با وصف تسلیم شدن مردم حکام محلی وقت بنا بر دستور باداران شان بمنظور بدست آوردن غنانیم و چور و چپاول اموال مردم دست به ظلم و تعدی زده با بهانه های گوناگون علاوه بر اخذ جریمه های نقدی و لت و کوب اشخاص ، از غارت گاوها، بزها ، سلاح ومهمات ، دارای ها و حتا از غارت کتاب و قران کریم هم دریغ نمیکردند که بعد برای باداران شان میفرستادند. از جانب دیگر چون رژیم شاهی امیر از مردم کلمان احساس خطر میکرد در فکر این بود که چگونه سران و بزرگان این قوم را فریب داده و در اسارت در آورند بناً از طریق حکام محلی از مردم کلمان بخصوص از بزرگان قوم دعوت به عمل آوردند تا از خصومت دست کشیده بیایند و خواسته های خود را از طریق جرگه و مشوره در میان بگذارند تا از این طریق سوی ظن و کدورت ازمیان برود، همان بود که بزرگان پاکدل و خوش باور کلمان بشمول سرکرده آنها مصطفی خان دعوت آنانرا پذیرفته وارد مذاکره و جرگه شدند، ولی گماشته گان امیر با استفاده و این سنت پسندیده مردم آنها را در محاصره گرفت و برای شان تفهیم نمودند که شما از آب و نان کلمان به کلی محروم هستید و نمی توانید به خانه و مناطق تان برگردید. از این رو عده یی از مردم کلمان با تمام عیال و اطفال شان از طریق جلال آباد به کابل و از آنجا به هرات ، میمنه و دیگر ولایات کشور فرار شدند(۶). در جریان راه شخصی بنام نورمحمد خان که از بزرگان مردم کلمان بود به نحوی از اسارت آنها فرار نموده و بعد از مدتی چند خود را به منطقه کلمان رساند. قلعه شاهی که برای پاسداران و نگهبانان حکومتی و در جریان جنگ آباد شده بود و بر مردم منطقه بر هیچ نوع ظلم دریغ نمی ورزیدند و از طرف دیگر چون بزرگان و اقارب این مردم را به حیله و نیرنگ در اسارت در آورده و بعضی شانر فرار نموده بودند همه منتظر انتقام بودند(۷). لذا هنگامیکه نورمحمد خان وارد کلمان شد طی زمان و فرصت کوتاه تعداد زیاد از مردم( کلمان) و (ساو) با او متحد شده و در سال ۱۳۰۴ هـ ق مطابق با 1886 م بر ملک الیاس که از همکاران امیر بود با همدستی و رهنمایی موصوف قوای نظامی امیر وارد کلمان شده و عده کثیر از مردم را به قتل رسانده و خود دوباره در کلمان جاگزین شده بود بر او حمله بردند و ملک الیاس را به قتل رساندند، بعد به طرف قلعه شاهی که در منطقه کشر دکا بود یورش بردند و جنگ شدید بین محافظین قلعه و هجوم آورنده گان در گرفت ولی با وصفینکه قوای دیگری نیز به کمک قلعه شاهی فرستاده شد اما در مقابل خشم و طغیان مردم قوای موصوف هم تاب مقاومت نیاورده یک افسر و دوصد تن از محافظین قلعه شاهی را به قتل رساندند(۸). وقلعه شاهی را از بیخ و تهداب با خاک یکسان کردند و نگذاشتند که آن محل و قلعه شاهی درد سرد دایمی برای مردم آن منطقه باقی باند. …….. سپهسالار غلام حیدر خان که به کابل آمده بود به امر امیر با دو فوج پیاده نظام و شش ضرب عازم آن ولا شد و همچنان میر عطا خان را فرمان کرد تا یک فوج پیاده نظام را با چهار توپ در کنر گذاشته خود با تمام سپاه به جانب محل واقعه حرکت کند. همین بود که بعد از تهیه اسباب جنگ در روز نهم برج محرم به محاربه پرداخت و در طول این جنگ هزار و هشتصد تن از مردم کلمان را به رخته و به قتل رساند(۹). مردم با شهامت کلمان جان و مال خود را قربان کردند مگر کسانیکه به آنها پنا برده بودند انها را به قیمت خون خود به جای امن رساندند. نه تنها سراج التواریخ بیانگر این واقعه و مقامت مردم کلمان در برابر مظالم نظام مطلق العنان امیر عبدالرحمن خان می باشد بلکه بر علاوه از واقعه مذکور به خصوص مردم شرقی کشور ما آگاهی کامل داشته که از آن داستان ها حماسه ها آفریده و درین مورد اشعاری هم به پشتو و پشه یی سروده شده است.

ماخذ: ۱- اطلس قریه های افغانستان ص ۶۴۵ .
۲- مجله آریانا شماره سوم و چهارم سال ۱۳۶۱ ص ۱۰۰ .
۳- تاج التواریخ ص ۱۷۷ .
۴- افغانستان در مسیر تاریخ ص ۶۱۸-۶۵۱ .
۵- سراج التواریخ ص ۴۸۰ .
۶- مجله فرهنګ مردم شماره (جدی و قوس) ص ۱۱۰ سال۱۳۶۱ .
۷- از گفته های بعضی از موی سفیدان کلمان، ناقلین کلمان درهرات و میمنه و همچنان از ادبیات مردم.
۸- تاج التواریخ ص ۱۷۷ .
۹- سراج التواریخ ص ۵۱۰ و ۵۱۷ .

منبع: کتاب( درمورد مردم و زبان پشه یی) که به کمک مالی نورمحمد “چمار” در مطبعه شخصی پشاور پاکستان چاپ شده که نویسنده آن محمد زمان “کلمانی” میباشد

۱۳۸۹ خرداد ۷, جمعه

لغمان او دهغه تاریخی جغرافیا «محمد زمان کلمانی لیکنه»

لغمان چی زمونږد ګران هیواد افغانستان په ختیځه برخه کی پروت او مرکزیی د مهتر لام با با ښار دی، ډیر لرغونی او په زړه پوری تاریخی سوابق لری. لغمان نه یوازی دا چی د خپل لرغونی نوم ریښی د پیړیو څخه را هیسی خوندی کړی بلکی د خپلو تیرو مدنیتونو او فرهنګونو نښی یی هم پریښودلی دی. دغه د لغمان اوسنی سیمه چی د ننګرهار، کونړ، نورستان، کاپیسا، پنجشیر او کابل د ولایتونو تر منځ پروت او دقرغه یی، الینګار، الیشنګ او دولت شا په نامه ولسوالی ګانی لری د تیرو زمانو په اوږدو کی یو شانته نه بلکی کله لویه او کله وړه، کله خپلواکه او کله د نورو تر واکمنی لاندی پاتی شوی ده. په لغمان کی بیلابیل وګړنیز (اتنیکی) ډلی او ولسونه او همدارنګه ژبی موجودی دی چه د (افغانستان برخلیک او ختیځ پښتانه) د کتاب لیکوال دکتور وارث محمد وزیر دلیکنی پر بنسټ د لغمان د ولایت د ۸/ ۳۱۰ زرو تنو له نفوس څخه قاطع اکثریت د پښتنو دی. په دویمه کی پشه ئیان، دریمه کی نورستانی (چی اوس ځانته ولایت لری) څلورمه درجه کی دهګان او تاجک، پنځمه درجه کی ګوجر اوهندی توکمونه او ځینی نور لږه کی شته چی فیصدی یی لږه ده. د لغمان په پښتنو کی د غلجی قبایلو پښی په اکثریت کی دی. د غلجی خیلو اکثریت د قرغیی او الینګار په ولسوالیو کی ځآی پرځای شوی دی. دغیر غلجی پښتنو له ډلی څخه د خپل شمیر له مخی ساپی د یادولو وړ دی. دلغمان په ولایت کی د دوى شمیر ۱/۴۰ زرو ته رسیږی... ساپی په دریو اداری واحدونو ویشل شوی دی. مهترلام کی ۱۰/ ۹ زره تنه ،ا لینګار ولسوالی کی ۶/ ۲۵زره تنه (دلته دپشه یانو شینګنک طایفه هم صافی معرفی شوی دی) او الیشنګ ولسوالی کی ۲/ ۴ زره تنه ژوند کوی(۱) دنمارکی انسان پیژندونکی فردینانت چی د کوچی پښتنو له ژونده سره د بلدتیا په خاطر افغانستان ته راغلی وو لیکی چی: لغمان اوسنی اوسیدونکی د قومی په لحاظ سره ګډ دی، په دی سیمه کی دری قومونه اوسیږی، یو قوم یی په پشه یی غږیږی اودوه نور یی په پښتو او تاجکی خبری کوی. په غرنیو سیمو کی قومی جوړښت پرخپل حال پاتی خو په سمه کی یی بیخی تغیر خوړلی دی.(۲) د روایاتو له مخی دلغمان زیاتره اوسیدونکی په تیره د الینګار او الیشنګ خلک اصلاْ الینایانو په نامه یاد شوی دی.الینا د ویدی د زمانی یوه مهمه آریایی قبیله ده چی د لسو آریایی قبایلو لکه پکتها (پښتانه) بهالانا او داسی نورو سره یی په جګړه کی ګډون کړی دی او د دغه جګړه څخه وروسته الینایانو د الیشنګ او الینګار په درو او دهندوکش په لمنو کی هستوګنه غوره کړی او بیا د نفوسو د ډیروالی له کبله یی نورو ځایونو ته هم حرکت کړی دی او ډیریی دهندوکش په جنوبی لمنو کی لروبر خپاره شوید دی. الیشنګ او الینګار په پشه یی ژبه کی همدا د الینایانو د کور او هستوګنځی معنی ورکوی(۳). دلغمان خلک ډیر پوه ، چالاک او زړه ور خلک دی، د زده کړی او پوهی شوق لغمانیانو کی ډیر دی او لغمان په ټول هیواد کی لومړنی حکمرانی وه چه لیسه یی درلوده(۴). د لغمان د تسمیی وجه: لغمان د تاریخ په اوږدو کی په بیلا بیلو شکلونو او بڼو لکه لامګان، لمګان، لان پو، لنپاکا، لامپاکا، رام پاکا، لمپاکا، لمبکا، لمغان، لمقان، لمقانات، لمغانات او نورو نومونو نومول او یاد شوی دی. دلغمان د تسمیی په باب بیلابیل تحلیلونه او نظریی شته خو کوم شی چی د افغانستان په جغرافیایی قاموس کی راغلی دی هغه سم او صحیح بریښی ځکه یو خو هغه خپله د افغانانو نظر او تحلیل دی او بل دا چی پر حقیقت ولاړ دی او په سیمه کی ډیر داسی شواهد او واقعیتونه شته چی دغه نظریه تائیده وی. د افغانستان په جغرافیایی قاموس کی لولو: لغمان یو له پخوانیو او لرغونو کلمو څخه ده چی په زرګونو کلونو په ترڅ کی په بیلو بیلو شکلونو تر اوسه پوری پاتی دی. لامګان، لام پاکا، لانپو او داسی نور ټول د لغمان د بیلو بیلو دورو نومود دی. لام ، لاما په پشه یی کی د کلی معنی ورکوی. دا کلمه پشه یی ته منحصره نه ده او اصل یی نږدی آریایی مشترکی ژبی ته رسیږی چی په زیاترو آریایی ژبو کی یی ریښه شته. د پشه یی (لام) د فارسی (لان) او دپښتو (بان) ټول یو اصل لری او معنایی ځای او کلی دی. ګان او (اوغان) چی لومړنی د جمع لامه او روستی یی د نسب لاحقه ده چی په (چغان) او (چتان) او داسی نورو کی شته. په دی حساب یی معنی (کلی) یا دکلیو اوسیدوکی کیږی... په دی ترتیب د دیګان (دیشین، وطنی او د کلیو اوسیدونکی) او لامګان کلمی سره یو دی. په لامپاکا او لمپاکا کی هم (لام) شته او ویل کیږی چی پاکا دهغه چا نوم وو چی کلی پری یاد شوی او ورته منسوب شوی دی...(۵). ددی په خاطر چی لغمان دهمدغه لامگان اوسنی بڼه ده او د پخوانیو اوسیدونکو ژبه یی چى پشه یی ده هم په همدی لغمانی یا دیګانی په نامه یاده شوی او اوس هم د ننګرهار په ښیوه او د کونړ په نورګل کی پشه یی ژبی ته لغمانی او دیګانو ژبه وایی. مونټ سټورت الفنسټن د لغمان او کونړ اوسیدونکو له جملی څخه دهګانان (پشه یی) هم یادوی او وایی چی دوى په دغسی یوی ژبی ګړیږی چی په بابرنامی ، آیین اکبری او نورو منابعو کی د لغمانی او دیګانی په نامه یاده شوی ده (۶) یوازی دیګان یا دهګان کی دپشه یی لام کلمه د دری ژبی په دی یا ده (قریه) اوښتی ده. دلام کلمه چی یوه پشه يى کلمه ده اوس هم په دغه سیمه او په تیره په لغمان کی په زیاته پیمانه شته لکه: نورلام، مهترلام، کولک لام، اونګه لام، لوګرلام، لمټک، نولام، نجلام، لچه لام، ننګه لام، کل لام او نورو کی شته چی ټول دکلی په معنی استعمالیږی. کله کله دغه لام کلمه په رام هم اوښتی ده لکه ګلا رام، کونټه رام، بسرام، شمرام او نور... لغمان یا لمپاکا په لرغونو زمانو کی ځانله یوه خپلواکه پاچاهی سیمه وه. چینی نامتو زایرهیون تسنګ چی د ۶۲۹ او ۶۴۵م کلونو تر منځ لانپو (لغمان) ته راغلی وو په دی هکله داسی لیکی (... ددی په خاطر چی د څو پیړیو څخه را په دی خوا ددغه مملکت شاهی کورنی له منځه تللی او مشران یی د قدرت د نیولو په خاطر د دی نه پرته چی د یو بل برلاسی ومنی، په خپلو کی مخالفتونه کړی او آخر کی بیا د کیاپیشی (کاپیسا) تابع شوی دی(۷) لغمان یو وخت د ګندهارا دستری سیمی یوه برخه وه چی د کابل سیند خوزه یی په برکی نیوله. سره له دی چی لغمان د افغانستان یو لرغونی او سمسوره برخه او سیمه ده خو بیاهم د نړی ځینو فاتحانو، سیلانیانو، لیکوالو او مورخینو په بیلابیلو دورو کی دغه سیمه د بېلا بېلو جغرافیایی سيمو په حدودو کی شامله ګڼلی ده. (د میلاد نه دریوسوو کالو دمخه زمانو کی د افغانستان د نورو شرقی سیمو سره یو ځای دغه سیمه آن د ارغنداب تر ناوی پوری د هند د موریانو د کورنی مشهور پاچا آشوکا (۲۷۳-۲۳۲م) د تسلط په ساحه کی شامله وه.... لغمان آن تر غزنویانو تر عصره د کابل شاهانو او د دوی پاتی شونی هندوشاهانو او د ملتان د لودی شاهی کورنی تر تسلط لاندی پاتې شوی دی. د امیرسبکتګین په وخت د غزنوی شاهانو دپاچاهی په سیاسی حدودوکی شامل شو. هغه وخت چی د افغانستان پر ځینو سیمو د تیموریانو یرغلونه او حملی شروع وی نو دغه مهال د کونړ په درو کی ځینی محلی حکمرانانو تسلط درلود چی مرکزیی ننګرهار وه. ددی کورنی مشران سلطان پکهل او سلطان بهرام دوه ورونه وو. د سلطان بکهل (د څينو رواياتو له مخى دوى د پشه يى د شينگنك له قبيلى څخه دي) د واکمنی سیمه له لغمان نه تر کنړ، باجوړ، سوات او کشمیره پوری وه خو دسلطان بهرام د ورور د مړینی وروسته ګورګانیانو د دولت ترجوړیدو او په هغه کی د دوی تر استقرار وروسته دافغانستان شرقی سیمی د کابل په صوبه کی شامل ګنلی شوی دی. تر څو چی لوی احمد شاه بابا (۱۱۶۰—۱۱۸۶هـ ق) د افغانستان تاریخی جوړښت بشپړ او واحد سیاسی مرکزیت یی په کندهار کی رامینځ ته کړ(۸). دلغمان حدود په بیلا بیلو دورو کی: دحدودالعالم نومی کتاب په یودیرشم مخ کی چې د سامانیانو په وخت په فارسی ژبه لیکل شوی دی راځی چې لغمان دهندوستان د توابعو څخه یو ښار دی چې د سیند تر څنګ پروت او دبازرګانانو ځای دی او په هغه کی بت خانی دی. همدارنګه د همدی کتاب په اتلسم مخ کی د ننهار(ننګرهار) په سیمه کی آن کابل سند ته رود لغمان ویل شوی دی. مینورسکی دهمدغه حدودالعالم د کتاب په حواشی او تعلیقاتو کی د امپراتوربابر د بابر نامی په حواله د لغمان(لمغانات) د علاقی په هکله لیکی چې اصلا لغمان دالینګار ، الیشنګ او مندروړ څخه عبارت دی چې دکابل سیند کیڼ لورته پروت دی. الینګار د هغه ختیزه دره او الیشنګ یی لویدیزه دره ده. د دواړو اوبه په مندروړکی سره ګډیږی، رود باران جوړوی او دکابل سیند کی لویږی. همدارنګه د همدی ماخذ په حواله لیکی چې: د کابل د هیواد په ختیځ کی لمغانات واقع دی. تر ټولو لوی یی دخلکو په اصطلاح نیګنهار دی چې داروغه یی په ادینپور کی اوسیږی(۹). ښاغلی سرمحقق زلمی هیوادمل هم د لغمان تاریخی جغرافیا نومی رساله کی دهمدی بابرنامى په حواله لیکی چې که څه هم د لغمان د پنځه تومانونو څخه یویی ننګرهار دی خودغه دری تومانوته لغمان وایی: د دریوتومانوڅخه یویی الیشنګ تومان دی، شمال یی په هندوکش نښتی دی. یو بل یی د النګار تومان دی. د النګار سیند له اکور څخه راوځی. بل تومان د مندروړ دی دهغو دوه بلوکو څخه چې یادونه یی وشوه، یو یی دره نور دی... یوبل تومان کونړ او نورګل دی. په دغه لیکنه کی چغانیان سرای (چغنسرای) او کامه هم د بیل بیل بلوکونو په نامه یاد شوی دی. د کابل سلطنت بیان نومی کتاب، د افغانستان د اتلسو ولایتونو څخه یو ولایت ګڼی چې هر یو د یو حاکم لخوا اداره کیده او لغمان او جلال آباد دواړه د غلزیو حکومت به نامه یاد کړی دی. نوموړی د سیندونو په برخه کی داسی لیکی: دکونړ څخه شل میله لویدیځ خوا ته دمندروړ په برخه کی د الینګار د کابل سیند سره ګډیږی د الینګار سیند داسی یوه ناوه جوړوی چې د ۷ عدد بڼه غوره کوی. ختیزه دره یی الینګار او لویدیزه د الیشنګ په نامه یادیږی. دواړه دری دشلو میلوبه اوږدوالی دغرونو په منځ کی پرتی دی. دغه دری جلال آباد د میدانی سیمی په ګډون د لغمان سیمه منځ ته راوړی...(۱۰). د پورتنیو یادونو او لیکنو څخه دا په ډاګه کیږی چی لغمان یا لمغانات نه یوازی دا چی داوسنی لغمان ساحه په برکی نیسی بلکی دننګرهار د سرخرود ،جلال آباد، کامه او د کونړ تر چغسرای پوری سیمی هم په دی نامه یادی شوی دی. د اعلیحضرت غازی امان الله خان (۱۳۳۷ـ۱۳۴۷هـ ق) په عصر کى د مشرقی اعلی حکومت په چوکاټ کی لغمان د یو درجه اول حکومت حیثیت درلود او مربوطات یی الیشنګ دره ، النګاردره ، قرغه یی ، مندروړ اوعزیزخان کڅ وو.لغمان د ۱۳۴۳ هـ ش څخه مخکی دمشرقی نایب الحکمتی کي د لوی ولسوالی حیثیت یی درلود ، دقرغیو او نورستان په نامه ولسوالی ګانی او د کڅ ، الینګار او الیشنګ په نامه علاقه داری ګانی درلودی چی ۱۳۳۵ هـ ش کال وروسته د نورستان د گډوال په سیمه کی یوه علاقه داری جوړه شوه خوکله چی په ۱۳۴۳ هـ ش لغمان دیوه ولایت بڼه غوره کړ د الینګار، الیشنګ، نورستان او قرغه یی ولسوالی ګانی او د کڅ علاقداری درلوده چې د ۱۳۵۲ کال کی د کڅ علاقداری بر ځای د دولت شاه علاقه داری جوړه شوه(۱۱). په ۱۳۶۷ هـ ش کال کی د لغمان نورستان ولسوالی له لغمان څخه بیل او د کونړ د نورستان په ګډون د ځانله ولایت په توګه رامنځته شو. لغمان ته داسلام دمبین دین د پلوشو خپریدل: که څه هم کیدی شی چې په خصوصی او انفرادی توګه د اسلام دمقدس دین خپریدل لغمان ته دمخه هم پیل شوی وی، خو په عمومی توګه دلغمان سیمی ته دلومړی ځل لپاره دغزنویانو دلومړنی پاچا سبکتګین په وخت (۳۸۱هـ ۹۹۱م) کی د اسلام مقدس دین خپریدل پیل شوی دی چې سلطان محمود غزنوی هم په دغو فتوحاتو کی برخه لرله. صفت نامه غازی محمد درویش خان په نامه رساله کی چې د قاضی محمد سالم لیکنه او بیا په ۱۳۶۵م کال په روم کی چاپ شوی ده راځی چې د محمد حکیم په باچاهی کې سنه ۹۹۰هـ حضرت غازی درویش محمد خان هغه سپه سالار وو چى د خدای (ج) په توفیق او د اولیا الله په همت د درونټی نه پورته تر فرجغانه پوری د الینګار، د لغمان د دری نجراب د پچه غان او د تګاو د شپږ شپیتو (۶۶) درو کافران ووهل او مسلمان کړل. داسلام آباد ، غازی آباد ، منجعان، درویش آباد، کاشیګر، حیدرخانی او بدیع آباد کلاګانی جوړی کړی. د صفت نامی په قول غازی محمد درویش یو روحانی شخص وو چې د کابل د والی میرزا محمد حکیم لخوا په ۹۹۰ هـ کی د دغو درو د ایل کولو په غرض واستول شو د الیشنګ په دره کی د اسلام آباد او درویش آباد کلی ټول دده نامه ته منسوب دی. لومړی یی د اسلام آباد کلا جوړه او د مرکز په حیث یی ورنه کار اخیسته او اوس یی هم قبرهمالته دی د صفت نامی څخه معلومیږی چې دغه دری یوځل دسلطان محمود غزنوی او بیا د امیر تیمور ګورګانی په وخت کی وهل شوی دی په صفت نامه کی د غازی درویش په لښکرو کی د غورغوشتی، شینواری، هزارمیشو (۱۲) پشه يى ، تاجك او نورو نومونه هم یاد شویدی. خوله دی سره سره لکه چې د تاج التواریخ او سراج التواریخ څخه په ډاګه کیږی. د لغمان ځینی دری او سیمی چې خلک یی هم مسلمان وو تر وروستی وخته پوری خپلواکه یا یاغی پاتی شوی وو چی د امیر عبدالرحمن خان په وخت فتح شول. امیر عبدالرحمن خان د کلمان د پیښی او د هغه فتح کولو په هکله په تاج التواریخ کی وایی چې: تر دی وړاندی هیڅ لښکر کشی او قدرت کلمان مغلوب کړی نه وو(۱۳). همدارنګه په سراج التواریخ کی هم د کلمان دجګړی او فتح کولو پیښه چې ۱۳۰۳-- ۱۳۰۴ هـ ق او۱۸۸۵- ۱۸۸۶م کلونوکی واقع شوی په مفصل توګه یادونه کړی او په یوه برخه کی راځی: د کلمان د فتحی د حاصلولو سره دجلال آباد حکمران چی بری او ماتی ته منتظر وو د خوښی او ښادی په دود یوویشت د توپ ډزی وکړی او کشموند، بریکوټ، بمبه کوټ، لامکندا او ستن خلک او همدارنګه د چتیلا، منډال، لاجدرک ، مشفه ا ود یاغستان د درجاتو ټول مشران یو په بل پسی د اطاعت له لاری سپه سالار حضور ته راغلل، تابع او تسلیم شول(۱۴). بالاخره امیرعبدالرحمن خان په ۱۸۹۶م کال هغه ټولی سیمی چی لا ترهغه وخته پوری خلک یی داسلام په مقدس دین مشرف شوی نه وو، فتح اود اسلام سپیڅلی دین روښنایی او نوریی هغوی ته ورساوه او له همدی کبله هغه سیمه چی د کافرستان په نامه یادیده د نورستان په نوم ونومول شوه چی د لغمان د الینګار ستری دری پاسنی برخه هم په هغه کی راځی او د لغمان نورستان په نامه یادیده. د اوسنی لغمان ټول وګړی حنفی مذهبه سنی مسلمانان دی. همدارنګه د مهترلام بابا ،نورلام صاحب ، بی بی صاحب ، میاجی صاحب ،سید رومی بابا ، ملا مردکا بابا ، پهلوان بابا او داسی نور ډیر مشهور زیارتونه لری د لغمان قلعه سراج په ۱۳۳۰- ۱۳۷۰ هـ ق کال دامیرحبیب الله په وخت جوړه شوی ده.
ماخذونه او یادونی: ۱- دافغانستان برخلیک او ختیځ پښتانه پیښور چاپ ۱۳۷۷ هـ ش کال۷۹ مخ. ۲- زبان و ادب ملی افغانستان ،۱۵-۱۴مخونه ۳- دافغانستان ژبی اوتوکمونه،۴۱۷مخ د دوست محمددوست لیکنه ۴- د افغانستان جغرافیایی قاموس ، پنځم جلد ،۱۷۷ مخ ۵- پورتنی ماخذ ۱۷۵-۱۷۶مخونه. ۶- د کابل سلطنت بیان، لومړی ټوک ۳۳۰مخ د داکترمحمد حسن کاکړ او نصرالله سوبمن ژباړه. ۷- دچینا یانو یو نلیکونه،۱۵۰ مخ د عبدل الکریم محب ژباړه. ۸- په دی برخه کی ما زیاتره د ښاغلی سر څیړونکی زلمی هیواد مل له اثر، یعنی دلغمان تاریخی جغرافیا څخه چی په ۱۳۶۴ش کال کابل پوهنتون کی خپور شوی دی استفاده کړی ده. ۹- حدود العالم با مقدمه بارتولد وحواشی مینورسکی ، ترجمه میرحسین شاه ، کابل۱۳۴۲ هـ ش کال ، ۹۳مخ. ۱۰- دکابل سلطنت بیان لومړی ټوک ،۱۶۰ مخ. ۱۱- دلغمان تاریخی جغرافیا.۷۳مخ . ۱۲- دافغانستان ژبی او تو کمونه ۴۱۸مخ. ۱۳- تاج التواریخ ۱۷۷ مخ امیرعبدالرحمن خان تالیف ۱۴- سراج التواریخ، ۴۸۰ - ۵۱۷ مخونه دفیض محمد کاتب لیکنه.
                     دنشرسرچینه: د جرګی مجله

آثار باستانی مناطق پشه يی نشين

محمد زمان کلمانی پشه يی ها يکی اقوام بومی افغانستان اند که از گذشته های خيلی دور به اين سو اکثراً در دامنه های کوه هندوکش بويژه مناطق جنو...