پشه یی ها کی یکی از شاخه های آریایی نژاد افغانستان می باشند اکثرآ در قسمت های جنوب و جنوب شرق سلسله کوه های هندوکش و بصورت کم و بیش در دیگر مناطق کشور و نیز در قسمت های چترال(1) که در گذشته های دور به آنحا ها نقل مکان کرده زیست دارند و به زبان پشه یی تکلم می نمایند. کلمه پشه یی با سابقه اندک یک الی دو هزار ساله دارد و بنام های بها شه یا بهشه پیشه چه یا پیشاچی ، پشاوی، پاشایی، پشه یی (که بشکل پشیی پشئی پشه ای نیز تحریر شده ) در متون و اسناد گذشته ثبت گردیده (2) و از گذشته های دور به اینسو نام مناطق دره ها و قریه های بزرگ نیز به ان مسمی گردیده اند. مارکوپولو منطقه بین کابل و بدخشان را بنام پشای یاد آوری نموده و نیز از پشایگر و پشه گر ولسوالی نورستان، قریه پشه یی مرکز ولایت لغمان، دره پشه یی ولسوالی پغمان ولایت کابل، قریه پشه یی کندهار ، قریه پشه یی ولسوالی کوهستان ، قریه پشه یی ولسوالی نجراب ولایت کاپیسا، قریه پشیان چایکار ولایت پروان، دره پشه یی ولسوالی اندراب ولایت بغلان و دره پشه یی اشکمش ولایت تخار و غیره یاد آوری کرده میتوانیم (3) ولی علاوه بر این بنابر دلایل گناگون در طول تاریخ چند هزار ساله بنام های الینا، گندهاری، داردی، لغمانی، دهگانی، کوهستانی، نورستانی، و غیره نیز یاد شده کد ذیل به ارتباط وجه تسمیه آن روشنی انداخته میشود.
الیـــــنا: الینا یکی از عمده ترین قبایل ، سران و یا شاهان ده گانه آریایی می باشد که در حدود ۲۰۰۰ ق م در بخش شرقی آریانا آن هم در جوار دریای سند با قبیله بزرگ بهاراته و متحدین آن مقابله کرده و به این برتیب نامش ثبت تاریخ شده است . الینا یک نام قدیمی آریایی است که درزبان پشه یی سرسبز معنا دارد که تا امروز در میان پشه یی ها متداول بوده و استعمال می شود. الینا علاوه بر اینکه نام اشخاص و افراد و قبیله می باشد در زبان پشه یی معنی سبز و سر سبز را نیز میدهد و معادل نام (سمسور) زبان پشتو است . به اساس اسناد و شواهد موجوده به وضاحت گفته می توانیم که بخش عمده و اساسی قبیله الینایی آن زمان پشه یی های امروز هستند یا به عبارت دیگر الینایی های آنزمان اجداد و نیا کان اصلی پشه یی های امروزی می باشند . از اینکه عده یی از محققین پشه یی ها را اولاده الینایی میدانند و آنها را به الینایی ها نسبت می دهند شواهد عینی و انکار نا پذیر وجود دارد و آن اینکه ریشه یی کلمه الینا را در نام دو درهُ بزرگ الینگار و الیشنگ که خیلی قدیمی اند و بخش اعظم ولایت لعمان را احتوا می کند و نیز در نام اله سای کاپیسا می یابیم. این حقیقت را در نوشته مرحوم پوهاند عبدالحی حبیبی و وضاحت مشاهده می نمایم که در آن الینا به مردم الینگار و الیشنگ گفته شده (دافغانستان لند تاریخ ۱۳ مخ) محترم دوست محمد دوست د کتاب خود (د افغانستان ژبی او توکمونه ) به صراحت پشه یی ها را الینا خوانده است . پوهاند دکتور محمد حسین یمین نیز در اثر خویش بنام (افغانستان تاریخی ) از الینا یاد آوری کرده و نوشته است که : <<… پس الینگار یعنی مسکن الینایی ها ، جز الینا به معنای قبیله در نامهای الیشنگ لعمان و اله سای نجراب دیده می شود.>> چون از یکطرف دره های الیشنگ و الینگار و نیز اله سای و اطراف آن جای اصلی و باستانی بود باش پشه یی ها را تشکیل داده در زبان پشه یی که زبان قدیمی و اصلی منطقه است نام های الینگار ، الیشنگ ، و اله سای معنی جای الینا ، خانه الینا را میدهد و از جانب دیگر حالا نیز اکثریت باشندگان این دره ها و اطراف آن به همین زبان پشه یی هستند . بناً این حقایق به وضاحت بر می آید که الینایی ها اجداد و نیکان اصلی پشه یی های امروز می بوده اند.
داردی: این اصطلاح از ایام خیلی قدیم به مردمان و ربانی اطلاق شده که در قسمت جنوب کوه هندوکش سکونت داشته و شامل زبان پشه یی و غیره میباشند عده یی عقیده بر آن اند است که در گروپ زبان داردی از جمله زبان های ایرانیست برخی دیگر آنرا از زبان های هندو آریایی میدانند و بعضی دیگر مانند گریرسن آنرا به هیچ کدام منسوب ندانسته بلکه لهجه آرایایی میدانند که بین ایرانی و هندوایرانی انسباط یافته است. در این مورد نظر خیلی جدید از مارگنسترن است که گروپ داردی را به دو حضه تقسیم نموده و زبان پشه یی را از گروپ داردی صاف دانسته و گفته که برخی از عواملش به زبان های ایرانی شباهت داشته و برخی از آن با هندو آریایی . (6) در لوحه السنه کنونی افغانستان السنه داردی را که پشه یی زبان عمده آن میباشد از دسته شمال غرب السنه هندی محسوب نموده اند و شرح آن بدین گونه اشت. ب – السنه داردی 19.پشه یی 20. گوربتی 21. کلشه یی 22. تیراهی(7) نظر به گفته واله دروپوسن فرانسوی از برخی از علایم و نشان ها چنین برمی آید که داردی ها دارادی ها از زمان های خیلی قدیم از جای خویش بی جاه گردیده و زبان شان خیلی قدیمی است. (8) طوریکه گفته آمدیم اصطلاح و یا نام داردی به مردمان و زبان های گفته شده که اکثریت آن پشه یی میباشد و از سوی دیگر اگر به خود کلمه داردی نیز متوجه شویم و با در نظرداشت زبان پشه یی کمی دقت کنیم میدانیم که این هم یک کلمه پشه یی است که زیرا در زبان پشه یی (دار) کوه و دی که یک پسوند است (از) را میگوید که (ازکوه) معنی دارد و یا (کوهی) معنی کرد. به همین ملحوظ پشه یی ها و دیگر باشنده گان این منطقه که کوهستان است بنام داردی ( از کوه یا کوهی) یاد شده و بعداً همین کلمه داردی به کلمه کوهستانی که عین مفهوم را افاده میکند تعویض شده و نام منطقه را نیز که بعضاً داردستان خونده میشد به کوهستان مبدل ساخته اند و طوریکه در ادامه این مطلب تذکر خواهم داد زبان پشه یی را نیز به همین ارتباط کلمه داردی کوهستانی گفته اند.
گندهاری: از اینکه در گذشته های دور منطقه میان کابل و پشاور و یا به عباره دیگر حوزه دریای کابل را بنام گندهارا نامیده اند و به همین علت عده یی مردم و زبان این منطقه را نیز بنام گندهاری خوانده اند زیرا زمانیکه در قرن سوم ق م تا قرن سوم م در صفحات شمال و شمال غرب افغانستان پر شوی (پهلوی پارتی) معمول بود در جنوب هندوکش پراکریت گندهاری دومین زبان بود که با رسم الخط خروشتی رواج داشت این زبان که ریشه آن بلا شیبه به دوره ویدی میرسد تمام جنوب شرق هندوکش بحیث زبان محلی و ملی با آن حرف زده میشد(9) چون در اینجا شک و دردیدی وجود ندارد که زبان پشه یی ادامه و شکل بحول یافته زبان ویدی و پراکریت گندهاری بوده که در این منطقه گذشته است و به گفته مور گنسترین نیز (زاده جدید زبان قدیمی که پیش از اسلام در کاپیسا و لمپاکه (لغمان) هندو بودایی گفته میشد عبارت از پشه یی میباشد) این حقیقت روشن میگردد که گندهارا نام منطقه یی بوده که در آن اکثراً اجداد پشه یی ها زندگی نوده و زبان پراکریت گندهاری شکل قدیمی همین زبان پشه یی بوده و جالبتر اینکه خود گندهارا نیز یک کلمه سچه پشه یی است (گنده) در زبان پشه یی و نیز زبان سانسگرت (سنسکرت ، نام اصلاح شده و گرامری شده زبان بشهه یعنی زبان پشه یی همان وقت است که پانی نی این نام را به زبان آن گذاشته) معنی خوشبو را میدهد و (آرا) از مصدر (اریک) یعنی آوردن (آرنده) معنی درد به این اساس گنده آرا یا گندهارا خوشبویی آرنده (خوشبوی آور) معنی میدهد که براستی هم این منطقه همیشه بهار کشور مابه سبب فراوانی گل ها هوای معطر داشته و آورنده خوشبویی است. از این تذکر و یاد آوری برمی آید که کلمه گندهاری غالباً در مورد مردم و زبان پشه یی استعمال شده و با این نام نیز نامیده شده اند.
لغمانی: لغمان که یکی از ولایات شرقی کشور ما میباشد به همین سبب در بعضی نوشته ها مردم و زبان پشه یی نیز بنام لغمانی نامیده شده اند و آن هم بخاطر اینکه لغمان شکل فعلی و تحول یافته نام تاریخی و قدیمیست که ریشه پشه یی داشته و در طی قرون متمادی به اشکال گوناگون درآمده و به شکل تحول یافته فعلی آن باقی مانده است. لام پاکا، لان پو ، لام گان ، لمگان ، لمغانات و غیره اسما و اشکال قدیمی لغمان فعلی میباشند که در طول تاریخ آنرا به اشکال گوناگون ثبت نموده اند و این نام ها گاهی بر ساحه محدود و گاهی هم بر ساحه وسیعتر از ساحه کنونی آن اطلاق شده است که حتی گاهی تمام منطقه میان کابل و پشاور بنام لغمان و یا لمغانات یاد شده است و نیز نام لغمان یا لمغانات بجز کاپییسا به تمام مناطق پشه یی نشین گفته شده است. نام لام پاکا کلمه لام یک نام پشه یی است که سابقه آن به زبان آریایی می رسد و معنی آن قریه است و پاکا بنابر روایتی نام شخصی بوده که قریه هان بدان منسوب و نامیده شده است(10) کلمه لام در نام های مهتر لام ، نورلام، کل لام، نجلام، نولام، ننگلام، کونته لام، نچه لام و غیره نیز است که نامهای شهر ها ، قریه ها و دره های میباشد که در ولایت لغمان ، ننگرهار و کنر ها موقیعت دارد. لان پو که در آن لان کلمه آریایی بوده و (پو) در پشه یی خاک را می گویند معنی خاک یا سرزمین قریه ها را میدهد که براستی منطقه پر نفوس و آبادی بوده و هست . لام گان که به لمگان ، لمقان ، لمغانات و بالاخره به لغمان مبدل گردیده و در نوشته های آمده لام آن کلمه پشه یی است که قریه ها معنی نیدهد و گان آن که یک پسوند است و ریشه مشترک آریایی دارد معنی مالکیت و صاحب را میدهد که صاحبان و مالکین قریه ها و منطقه معنی دارد و بعد ها همین کلماه لام پشه یی با (ده) دری تعویض شده لمگان را دهگان و یا دیگان گفته انده کد در قسمت دهگان به بوبه خویش از آن یاد آوری مینمایم. بخاطر اینکه از قدیم الایام در منطقه لغمان و نواحی آن پشه یی ها زندگی میکردند و طوریکه واضیح گردید نام آن نیز ریشه پشه یی داشته به هین دلیل در گذشته ها پشه یی ها بخصوص پشه یی های ننگرهار ، کنرها و لغمان را به سبب ارتباط شان به منطقه لغمان و یا لمغانات و نیز زبان شان را لغمانی نامیده اند. پشه یی های ننگرهار حالا نیز زبان پشه یی را زبان لغمانی میگویند. در بعضی از اشعار فولکلوری پشه یی نیز مردم و زبان پشه یی بنام لغمانی یاده شده اند. از توضیحات فوق به خوبی معلوم میشود که همین پشه یی بعضاً از طرف جهان گشایان و نویسنده گان بنا بر دلایل فوق بنام لغمانی خوانده شده است.
دهگان: کلمه دهگان یا دیگان یک کلمه درییست که که معنی صاحب قریه را میدهد و این کلمه اکثراً به مردم پشه یی و دیگانی به زبان پشه یی اطلاق شده است که فارسی زبان ها به جای کلمه لامگان و لمگان بکار برده که در آن صرف کلمه (لام) پشه یی به (ده) دری تبدیل شده است گر چه کلمه دهقان از خیلی قدیم به مفهوم گوناگون در زبان و ادبیات دری بکار رفته و بصورت عموم به مفهوم بذر گر و بزگر در سرا سر افغانستان معمول است و متداول است ولی شکل دهگان و دیگان آن صرف به مفهوم قوم و یا ملیت پشه یی بکار برده شده است. در ولایت کنر حالا نیز پشه یی ها را بنام دیگان و زبان شانرا بنام دیگانو مینامند. در جلد اول دایرت المعارف فارسی که به سرپرستی غلام محسن مصاحب در ایران نوشته و چاپ شده است در تماس گرفتن با افغانها پشه یی ها را عمده ترین قبایل هندو آریایی افغانستان دانسته و گفته است که نام محلی آن دهگان است. الفستن در کتاب خویش بنام (بیان سلطنت کابل) که به زبان پشتو نیز ترجمه شده پشه یی ها را به قوم و ملت دهگان نامیده و گفته است که آنها در قسمت اعظم شمال شرق افغانستان زیست نموده و به چنان زبانی تکلم مینمایند که در بابر نامه آیین اکبری و در منابع دیگر بنام لغمانی نامیده شده است. محمد حیات خان در کتاب خویش بنام حیات افغانی که ترجمه قلمی زبان پشتوی آن نیز موجود است پشه یی ها را بنام قوم دیگان یاد کرده و نوشته است که این قوم د اوایل به پیمانه زیاد در شمال شرق افغانستان سکونت داشتند و حالا تنها در کنر، باجورعلیا و عده دیگر آن در لغمان سکونت دارند و به زبانی تکلم مینمایند که بنام لغمانی یاد شده است. از نوشته ها و نظریات قوف روشن میشود که دهگان یا دیگان نامیست که به پشه یی ها اطلاق شده و در گذشته های دور از این جا به دیگر مناطق کشور نیز نقل مکان نموده و به این نام یاد شده اند.
کوهستانی: قسمیکه قبلاً نیز یاد آوری گردید در گذشته ها مردم پشه یی و باشنده گان منطقه بنام داردی که (ازکوه) و کوهی معنی دارد یاد میشدند که بعد ها همین کلمه پشه یی به کلمه دری کوهستانی تعویض گردید که فعلاً هم تمام پشه یی ها و بعضی از دیگران که به این نام یاد می شوند و خود پشه یی ها حالا نیز بین خود زبان و مردم خویش را کوهستانی و کوستانی مینامند که پشتو زبان ها به آنها کوشتانی نیز میگویند. مولف کتاب حیات افغانی مینگارد، بنام پشه یی یا پشاهی یک قوم دیگر در کوهستان (هدفش از کوهستان پروان و کاپیسا است) موجود است که در مورد آنها محمد بابر شاه مینویسد که این ها زبان جدا گانه دارند که حالا نیز این مردم در میان خود به زبان کوهستانی صحبت می کنند و اصل و اساس این زبان هندی بنظر میرسد(11) بناً به وضاخت برمی آید که همین پشه یی ها وزبان شان بعضاً بنام کوهستانی نیز خوانده شده و با این نام مسمی گردیده اند. گرچه نطریه های نیز وجود دارد که چون کوشانی ها که از قبایل سیبتی ها و بنام یوچی ها دانسته شده و مردم مهاجر بوده و به منطقه کاپیسا سرازیر شده و سکونت اختیار کرده بودند مدنیت درخشان از خود بجا گذاشته و به مرور زمان در بین مردم پشه یی که باشنده گان اصلی منطقه بودند منحل گردیده و به همین ارتباط کوشانی ها پشه یی ها را بنام کوهستانی و کوشتانی می نامند. مردم غیر پشه یی لغمان حالا نیز پشه یی هارا کوشتانی می نامند و نیز پشه یی های منطقه نام ریزه کوهستان را ریزه کوشانی ها یا کوشانی های کوچه می نامند که همه مردم آن پشه یی هستند ولی در این مورد اسناد و شواهد دیگر که بیانگر این حقیقت باشد بدست نیامده است.