در
کشور باستانی و قهرمان ما افغانستان عزیز ملیت ها اقوام و قبایل مختلف زندگی
میکنند که همه آنان دارای افتخارات و عنعنات پسندیده مشترک بوده و در طول تاریخ
کشور ما چون تن واحد در برابر تجاوز گران و زور گویان قیام کرده و از مناقع و
سرزمین مشترک مان دفاع نموده اند و پا به پای کارو مبارزات شان از بین این ملیت ها
مردان نامور و شخصیت های برجسته قرهنگی تبارز نموده که قبل قدر و باندگی مردم و
وطن مقدس ماست.
فیض محمد کاتب هزاره یکی از این شخصیت های قابل قدر و قلم بدست
افغان میباشد که باید از او با افتخار و سربلندی نام برد. آثار گرانبها و سود مندی
را که کاتب موصوف از خود بجا گذاشته بیانگر حقایق و واقعیت های تلخ
روزگار و به خصوص در دوران خودش و قبل از آن در کشور ما میباشد که در آثار دیگران
کمتر سراغ میشود. فیض محمد کاتب هزاره از آن شخصیت های است که بدون هیچ نوع تبعیض
وکم و کاستی در دوران امیر وقت تا حدود امکان واقعیت ها را تحریر کرده او از آنها
یاد آور شده است، موصوف در پهلوی سایر وقایع که به خصوص در عهد سلطنت امیر
عبدالرحمن خان به وقوع پیوسته او وقایع مربوط به مناطق پشه یی نشین لغمان،
ننگرهار، کنر ها و کاپیسا نیز یاد آوری کرده و از پشه یی های نام برده که در نمطقه
جاغوری غزنی یکجا با برادران ملیت هزاره و در منطقه شینوار با برادران شینواری
زندگی کرده و با ستمگران و دست نشانده گان امیر مبارزه و مقابله کرده اند. درین جا
صرف در مورد واقعه تاریخی سال ۱۳۰۳- ۱۳۰۴ هـ ق مطابق با 1885- 1886 م در کشور
که بیانگر مظالم و کشتار های رژیم امیر عبدالرحمان خان و مقاومت مردم در برابر
مظالم آن میباشد یاد آور میشویم که در اثر(سراج التواریخ) یاد آوری شده این واقعه
عبارت از جنگ “کلمان” میباشد. کلمان دره و یابه عباره دیگر منطقه پشه یی نشین
است که طرف شرق ولایت لغمان شامل قریه های کشردکا، کهو، گل آرام، لمټک،
کلندر، بولام، گورجن، جنمیر، خورک، پارج، کولک لام(۱) و غیره بوده کر در هر قریه آن در حدود
یکصدوبیست الی دوصد خانواده زندگی دارند(۲) چون کلمان بصورت عموم یک منطقه
کوهستانی و صعب العبور بوده که در ارتغاعات بلند شرقی کشور قرار دارد
بناً همین آب و هوا و طبعیت کوهستانی آن است که مردم این سرزمین را سرسخت
و دلاور و پر غرور بار آورده که قبل از واقعه کلمان هیچ لشکر کشی و قدرتی
آنها رامغلوب نکرده بود(۳) زمانیکه امیر عبدالرحمن خان بر
کرسی قدرت نشستاز یکسوبه خاطر تحکیم قدرت مطلق العنانه و از سوی دیگر به منطور
گرفتن انتقام باداران خود از مردم دشمن شکن و قهرمان افغانستان که در جنگ دوم
افغان و انگلیس از خود شهامت نشان داده بودند با بی رحمی به کشتن و تعقیب اشخاص با
نفوذ شخصیت های ملی و رهبران واقعی مردم پرداخت. عصمت الله خان جبارخیل که وزیر
داخله زمان سلطنت امیر شیرعلی خان و عضو مجاهدین ملی بود و در جنگ دوم افغان
و انگلیس رهبری مردم لغمان را در محاذ خیبر نیز به عهده داشت از جمله این
قربانیان امیر بود(۴). زماینکه موصوف دستگیر گردید برادرش
عبدالمجید خان با تمام اهل و عیال خود و اطفالش که تحت تعقیب و پیگرد شدید رژیم
شاهی قرار داشتند اولاً به منطقه کشموند و بعد به منطقه کلمان پناه برد. بنا به
همین علت به نقل از سراج التواریخ: … سپهسالار غلام حیدر خان که به امر امیر با
افواج خویش بعزم سرزنش مردم مذکور وارد چهار باغ لغمان شده بود روز هجدهم ماه محرم
روی ستیز جانب ساو کلمان نهاد و همچنین از دگر جانب محمدشاه خان حاکم تگاب با
دوهزار تن پیاده مسلح از مردم تگابی و یکهزار تن از مردم اشپی، اسکین، کوتی و کوه
صافی براه افتاده… سپهسالار به مردم کلمان پیام های فرستاد تا فراریانی که در بین
خود جاه و پناه داده اند با گروگان بزرگان خود به اردو آورده و خویش را پایمال
نسازند. مردم کلمان که از یکسو از مظالم مطلق العنانی های امیر خود کامه آگاهی
داشتند و از سوی دیگر این رژیم عصمت الله خان جبارخیل را که از اشخاص
قابل احترام مردم منطقه بود دستگرو به قتل رسانده بودند بنابر عنعنه و غرور عالی
افغانی شان عیال و اطفال عصمت الله خان جبارخیل را نخواستند به سپاه شاه تسلیم
نمایند بنابران به پیام های میان تهی و فریبنده دست نشانده گان رژیم خود کامه امیر
اطاعت نکردند که در سراج التواریخ چنین میخوانیم: …. مایک تن از شل و کل را جایز
نمیشماریم که به رسم گروگان به کارگذاران پادشاهی بسپاریم چه جای بزرگانی که به
گروگان داده شوند. امیر عبدالرحمن خان از این امر سخت بر آشفته شده شش ضرب توپ
قاطری با یک فوج پیاده نظام از کابل مامور سرزنش و مطیع ساختن این مردم نموده تمام
قبایل و مردم پنجشیر، نواحی جلال آباد و لغمان را فرمان داد که با مردم تگاب،
اشپی، و اسکین که وارد آن سرزمین شده اند ملحق گردیده آنها را نیست و نابود سازند(۵) با وصف مردم کلمان به منظور اینکه در
هنگام مقابله با سپاه پادشاه به پناه گزینان کدام آسیبی نرسد آنها را صحیح و سلامت
از طریق مناطق پشه یی نشین ویگل، اریت، شماش، و چلس در منطقه قبایلی باجور رسانده
و خود با سپاه شاهی در حالیکه از سه سمت وارد منطقه کلمان شده بودند به مقابله
پرداختندو به سرکردگی مصطفی خان اعلان جنگ دادند…… همان بود که در اول ماه ربیع
الاول جنگ سرسخت و خونین میان سپاه شاهی و مردم کلمان در گرفت . بسیاری تن از
جانبین کشته و مجروح گشته و متحمل تلغات نگین شدند. بر علاوه آن زمانیکه سپاه شاهی
وارد قریه جات میشدند به دستور بزرگان خویش اطفال ، زنان و کهن سلان را که به آنها
روبروه میشدن از دم تیغ کشیده و به غارت ، چور و چپاول دارایی های مردم به قطع
اشجار، درویدن حاصلات زراعتی ، و تخریب خانه های آنان پرداخته و به آتش میکشیدند
ولی باوجود این همه مظالم و وحشی گری های سپاه امیر که منظماً از سه جانب وارد
صحنه جنگ میشدند، نتوانستند به طور شاید و باید مردم کلمان را مطیع سازند زیرا
آنها سرسختانه و مردانه وار به مقابله پرداخته و از خود دفاع مینمودند تا اینکه
نیرو های امیر به فتح نسبی نایل آمدند و منطقه پائینی کلمان به خصوص کشر دکا را به
تصرف در آوردند و خواستند از طریق مهاصره و مسدود ساختن راه های ارتباطی آنانرا از
مناطق همجوارشان که باهم قرابت خونی و لسانی دارند جبراً به اطاعت وا دارند. از
جانبی عده یی از ریش سفیدان و بزرگان نواحی کلمان را به قسم گروگان گرفتند و سپاه
را دستور دادند تا دیگران را رهسپار کوه های کلمان کرده و آنها را که دستگیر
میکنند تا نابود نکرده باز نگردند. ……. با حصول این فتح حکمران جلال آباد که
منتظر فتح و شکست بود به رسم خوشی شادی بیست و یک فیر توپ کرد. و مردم کشموند،
بریکوت، بمبه کوت، لام کندا، ستن و همچنان بزرگان مناطق جتیلا، مندال ، لاج درک ،
مشفه و تمام دره جات یاغستان یکی پی دیگر از طریق اطاعت نزد سپهسالار آمده مطیع و
منقاد شدند. از روز اول محاربه تا اینحال چهل و چند تن از سپاه نظام مجروح و
شانزده تن مقتول گشته چهل و چهار نفر از مردم ایلجاری زخمدار و ده تن کشته شدند. و
آنگاه که نظم نسبی روی کار آمد و امور حکومت در بین مردم رواج گرفت بیست و دو نفر
از مردم کشموند، دو تن از بزرگان وایگل ، چهار تن از مجگندول و دو تن از بریکوت را
که مجموعاً چهل تن شوند با عیال و اطفال شان به رسم گروگان سپهسالار نگهداشه بود
رخصت و مراجعت داد. در این اثنا به امر سپهسالار در موضع کشردکا که در دهن دره
کلمان موقعیت دارد به اعمار قلعه شاهی پرداختند و اراضی کلمان را به دوصد تن از
پیاده گانی که از محافظین این قلعه شاهی بودند سپرد و خود با دیگر سپاه از دهن دره
کلمان کوچ کردند. با وصف تسلیم شدن مردم حکام محلی وقت بنا بر دستور باداران شان
بمنظور بدست آوردن غنانیم و چور و چپاول اموال مردم دست به ظلم و تعدی زده با
بهانه های گوناگون علاوه بر اخذ جریمه های نقدی و لت و کوب اشخاص ، از غارت
گاوها، بزها ، سلاح ومهمات ، دارای ها و حتا از غارت کتاب و قران کریم هم دریغ
نمیکردند که بعد برای باداران شان میفرستادند. از جانب دیگر چون رژیم شاهی امیر از
مردم کلمان احساس خطر میکرد در فکر این بود که چگونه سران و بزرگان این قوم را
فریب داده و در اسارت در آورند بناً از طریق حکام محلی از مردم کلمان بخصوص از
بزرگان قوم دعوت به عمل آوردند تا از خصومت دست کشیده بیایند و خواسته
های خود را از طریق جرگه و مشوره در میان بگذارند تا از این طریق سوی ظن و
کدورت ازمیان برود، همان بود که بزرگان پاکدل و خوش باور کلمان بشمول سرکرده آنها
مصطفی خان دعوت آنانرا پذیرفته وارد مذاکره و جرگه شدند، ولی گماشته گان امیر با
استفاده و این سنت پسندیده مردم آنها را در محاصره گرفت و برای شان تفهیم نمودند
که شما از آب و نان کلمان به کلی محروم هستید و نمی توانید به خانه و مناطق تان
برگردید. از این رو عده یی از مردم کلمان با تمام عیال و اطفال شان از طریق جلال
آباد به کابل و از آنجا به هرات ، میمنه و دیگر ولایات کشور فرار شدند(۶). در جریان راه شخصی بنام نورمحمد خان
که از بزرگان مردم کلمان بود به نحوی از اسارت آنها فرار نموده و بعد از مدتی چند
خود را به منطقه کلمان رساند. قلعه شاهی که برای پاسداران و نگهبانان حکومتی و در
جریان جنگ آباد شده بود و بر مردم منطقه بر هیچ نوع ظلم دریغ نمی ورزیدند و از طرف
دیگر چون بزرگان و اقارب این مردم را به حیله و نیرنگ در اسارت در آورده و بعضی
شانر فرار نموده بودند همه منتظر انتقام بودند(۷). لذا هنگامیکه نورمحمد خان وارد کلمان
شد طی زمان و فرصت کوتاه تعداد زیاد از مردم( کلمان) و (ساو) با او متحد شده و در
سال ۱۳۰۴ هـ ق مطابق با 1886 م بر ملک الیاس که از
همکاران امیر بود با همدستی و رهنمایی موصوف قوای نظامی امیر وارد کلمان شده و عده
کثیر از مردم را به قتل رسانده و خود دوباره در کلمان جاگزین شده بود بر او حمله
بردند و ملک الیاس را به قتل رساندند، بعد به طرف قلعه شاهی که در منطقه کشر دکا
بود یورش بردند و جنگ شدید بین محافظین قلعه و هجوم آورنده گان در گرفت ولی با
وصفینکه قوای دیگری نیز به کمک قلعه شاهی فرستاده شد اما در مقابل خشم و طغیان
مردم قوای موصوف هم تاب مقاومت نیاورده یک افسر و دوصد تن از محافظین قلعه
شاهی را به قتل رساندند(۸). وقلعه شاهی را از بیخ و تهداب با خاک
یکسان کردند و نگذاشتند که آن محل و قلعه شاهی درد سرد دایمی برای مردم آن منطقه
باقی باند. …….. سپهسالار غلام حیدر خان که به کابل آمده بود به امر امیر با
دو فوج پیاده نظام و شش ضرب عازم آن ولا شد و همچنان میر عطا خان را فرمان کرد تا
یک فوج پیاده نظام را با چهار توپ در کنر گذاشته خود با تمام سپاه به جانب محل
واقعه حرکت کند. همین بود که بعد از تهیه اسباب جنگ در روز نهم برج محرم به محاربه
پرداخت و در طول این جنگ هزار و هشتصد تن از مردم کلمان را به رخته و به قتل
رساند(۹). مردم با شهامت کلمان جان و مال خود را قربان
کردند مگر کسانیکه به آنها پنا برده بودند انها را به قیمت خون خود به جای امن رساندند. نه
تنها سراج التواریخ بیانگر این واقعه و مقامت مردم کلمان در برابر مظالم
نظام مطلق العنان امیر عبدالرحمن خان می باشد بلکه بر علاوه از واقعه مذکور به
خصوص مردم شرقی کشور ما آگاهی کامل داشته که از آن داستان ها حماسه ها آفریده و
درین مورد اشعاری هم به پشتو و پشه یی سروده شده است.
ماخذ:
۱- اطلس قریه های افغانستان ص ۶۴۵ .
۲- مجله آریانا شماره سوم و چهارم سال ۱۳۶۱ ص ۱۰۰ .
۳- تاج التواریخ ص ۱۷۷ .
۴- افغانستان در مسیر تاریخ ص ۶۱۸-۶۵۱ .
۵- سراج التواریخ ص ۴۸۰ .
۶- مجله فرهنګ مردم شماره (جدی و قوس) ص ۱۱۰ سال۱۳۶۱ .
۷- از گفته های بعضی از موی سفیدان کلمان
و کسانیکه به هرات و میمنه فرار شده اند و همچنان از ادبیات مردم>
۸- تاج التواریخ ص ۱۷۷ .
۹- سراج التواریخ ص ۵۱۰ و ۵۱۷ .
نوشته محمد زمان کلمانی / کتاب درمورد مردم و زبان پشه یی
چاپ به کمک مالی نورمحمد چمار