۱۳۸۹ آذر ۷, یکشنبه

معرفي مختصر مردم و زبان پشه يى

پشه يى ها يكى از باشنده گان اصلي مردم افغانستان ميباشند كه دامنه هاى جنوب سلسله كوه هندوكش از قسمت منطقه شتل و گلبهار گرفته تا حصه تقاطع درياى پيچ و كنر ساحه اصلى بود و باش اين مردم بوده و به صورت مشخص در ولسوالي هاى كوهبند و اله ساى و نيز در برخى حصص ولسوالي هاى تگاب ، نجراب و كوهستان ولايت كاپيسا، در ولسوالي هاى دولتشاه، اليشنگ، الينگار و نيز در برخى مناطق ولسوالي قرغه يى و مركز ولايت لغمان، در ولسوالى هاى دره نور، شيوه و نيز در ولسوالي بهسود و شهر جلال آباد ولايت ننگرهار در ولسوالي نورگل و نيز در برخى از مناطق ولسوالي ديوه گل و درۀ پيچ ولايت كنر، در ولسوالي نورگرام يا ننگراج، دوآبه و واماى ولايت نورستان، در منطقه اوزبين ولسوالي سروبي ، دره پشه يى ولسوالي پغمان و شهر كابل و همچنان در ولسوالي مالستان ولايت غزني، در برخى مناطق ولسواليهاى خوست و فرهنگ، اندراب و بغلان مركزى ولايت بغلان در قسمتى از ولسوالي هاى شهر بزرگ و كشم ولايت بدخشان، در ناحيه نار چمن ولايت تخار و ديگر نقاط كشور زنده گى داشته و به زبان پشه يى تكلم مينمايند.
پشه يى ها از مردمان آريايى نژاد اند كه بعد از مهاجرت از بلخ قديم در همين مناطق شرقي كشور جابجا شده و بعداً به ديگر نقاط اين سرزمين نيز پراگنده گرديده اند.
پشه يى ها كه در اوايل به نام الينا ياده شده، در جنگ ده قبيله آريايى اشتراك داشته و به اين ترتيب نامش مقدمتر از ديگران ثبت تاريخ گرديده است. ريشهء نام الينا كه معنى سرسبز و شاداب را نيز ميدهد و نام قبيله و زعيم آن زمان هم بود در نامهاى الينگار، اليشنگ و اله ساى كه در ولايات لغمان و كاپيسا موقعيت دارند تا هنوز موجود است. «گار» در پشه يى جاى بود باش و «گوشينگ» خانه را ميگويند كه به اين ترتيب الينگار و اليشنگ معنى جاى و خانه الينا را ميدهد، كلمه گار بعضاً به شكل گر نيز در مى آيد، مثل پشيگر، كاسيگر، گړ گر و غيره. و اله ساى كه از اله شاه خيل، اله شاهي، اله شايى گرفته شده و نام قبيله اين منطقه نيز ميباشد، اطلاق به مردمانى است كه به شاه الينا منسوب اند. و نيز تركيب نام كلمه افغانستان و همچنان شهنشاه كه ممكن يك تركيب و نام قديم آريايى بوده باشد كه من متسفانه آن زبان را نمي دانم، تا حال در زبان پشه يى به همين گونه زنده است زيرا در كلمه افغانستان (س) يك حرف نسبتي و تان جاى را مى گويد و معنى آن جاى افغان ها است و يا شهنشاه اصلاً مختصر شاهننا شاه و شاهنا شاه است كه شاه شاهان معنى دارند.
زبان پشه يى كه يك زبان آريايى است و در گروپ مركزى زبان هاى داردى مى آيد از نگاه تقسيمات بعضى ها در جمله زبان هاى هندى محسوب نموده و برخى ديگر آن را زبان وسطى زبانهاى هندي و ايراني (آريايى) دانسته اند.
براى زبان و مردم پشه يى علاوه بر اصطلاح الينا كلمات داردى، لامگانى، لمغانى، لغماني، ديگان و ديگاني، كوهستاني و نيز در اين اواخر به خصوص پشه يى هاى كه در منطقه نورستان بودباش دارند بنام نورستاني به كار برده شده كه اكثر آن نام هاى جغرافيايى بوده و ريشه يى پشه يى دارند، زيرا دار در پشه يى كوه را گويند و داردى از كوه و كوهي معنى دارد. لام در پشه يى قريه را گويند به اين ترتيب لامگانى به لمغاني و لغماني تبديل شده صاحبان قريه و ده نشين معنى دارد كه بعد ها در زبان درى ديگانى و ديگانو خوانده شده كه در اينجا صرف كلمه (لام) پشه يى به (ده) درى تعويض گرديده است. در كنر فعلاً نيز زبان پشه يى را ديگانو ميگويند.
از برخى شواهد و روايات چنين بر مى آيد كه پشه يى ها و نيز زبان پشه يى در گذشته ها در ساحات وسيعتر از امروز وجود داشته و زبان پشه يى زبان مطرح و قابل ملاحظه منطقه بود. زيرا علاوه بر اينكه در اكثر ساحات كشورما دره ها، قريه ها و مناطق به نام پشه يى موجود است، نامهاى نيز وجود دارد كه به زبان پشه يى ميباشد، مثل گل (به فتح گاف) كه دره را ميگويد و در آخير نامهاى برخى محلات آمده مثل نورگل، ديوه گل، گڼه گل، سايگل، وايگل، ويگل، منجه گل، كورگل و غيره.
لام كه گاهى به رام مبدل ميگردد، قريه را ميگويد كه در اخير برخى نامها مى آيد. مثل نورلام، ننگلام، مهترلام، زيارت لام، لوگر لام، لود لام، كونټه لام، نولام، پيلام، كوكلامى و نيز گلارام، بگرام، شمرام، بسرام، بگرامي و غيره و به همين ترتيب نامهاى كه پشه يى اند مثل كاپيسا كه اصلاً كياپيشى بوده و پشه يى كننده معنى دارد، كا در پشه يى محفف كيگا و كيا است كه در پشتو نيز معمول ميباشد، گمبيري (دشت) چوره گلي (گردنه دزدان) درونټه (كوه بريده شده) سركنډو بابا (باباى سرلوچ) كله گوش، كه اصلاً گله گوش است (دره صوف) اونچى باغبانان (چشمه باغبانان) پدوله يا پډولا قطقه زمين و يا قطعات زمين را مي گويد، ننگراج راجاى پايين يا سفلى و غيره.
علاوه بر اين ظهير الدين محمد بابر حتى در كابل و اطراف آن از مردم و زبان پشه يى و دېگانى ياد آوري نموده است. فيض محمد كاتب در كتاب سراج التواريخ و غلام محمد غبار در كتاب افغانستان در مسير تاريخ از پشه يى هاى ياد آوري نموده كه در منطقه شينوار ننگرهار و جاغوري غزني با قشوق امير عبدالرحمان خان جنگيده و نيز ماليه پرداخته اند.
به اساس نوشته استاد پرويش شاهين در كتاب هاى بدهى گفته شده: كتاب ملنداپينه (۱۹۰ ق م) كه در سيلون است و قرن ها قبل از سمت شمال غرب به آنجا برده شده به زبان پشه يى نوشته شده است. (مجله ورځ شماره سوم سال دوم ارگان نشراتي ساپي).
زبانشناس معروف جورج مورگنسترن كه از همه بيشتر در مورد زبان پشه يى تحقيق نموده و جلد سوم كتاب اندو ايرانين لنگويجز خويش را كه ۳۳۷ صفحه دارد و در ۱۹۶۹م در اوسلو چاپ شده، به گرامر زبان پشه يى وقف نموده است. نامبرده مى نويسد: (زاده جديد زبان قديمى كه پيش از اسلام در كاپيسا و لمپاكه (لغمان امروزى) هندو بودايى گفته ميشد عبارت از پشه يى مى باشد...
البيروني چند عدد هندسى را نوشته است كه به وضاهت از يك لهجۀ پشه يى مى باشد و اين اعداد از جملۀ زبان هاى هندو آريايى افغانستان، قديمي ترين آثارى است كه ثبت و حفظ شده است.)
ماركوپولو سياح و كاشف مشهور قرن سيزدهم ميلادى براى اولين بار از پشه يى ها ياد آوري نموده و ولايت شان را به امتداد ده و نيم روز فاصله بنام (پاشياى) خوانده است.
در سال ۱۵۵۴ ميلادى سيدى على اميرالبحر تركى از كابل تا پروان و چاريكار از طرف رييس مردم پشه يى و پراچي استقبال و همراهي شده است. (د افغانستان ژبې او توكمونه ، صفحه ۴۲۳ نوشته دوست محمد دوست)
در دايرة المعارف فارسي كه به سرپرستي غلام محسين مصاحب نوشته شده آمده است: (عمده ترين قبايل هندو آريايى افغانستان قبيله پاشايى است كه نام محلى آن دهگان است و ساكن كوهستان كابل و دره سفلاى كنار...)
و نيز اگر به سنگ نبشته دونيم هزار ساله بيستون ايران (نى اريكه آهم، نى دروجنه آهم، نى زوره كره آهم) به دقت توجه نماييم به وضاحت درمييابيم كه زبان پشه يى بيشتر از همه زبانها، تمام كلمات آنرا به همان شكل قديمى آن حفظ نموده است. زيرا علاوه بر كلمات مشترك آن كلمه (آهم) كه بودم معنى دارد اكنون نيز به هيمن شكل موجود است. (اريكه) در پشه يى ماخود از مصدر اريك، به مفهوم گپ شنو است. و دروجنه علاوه بر دروغ گو شخص عقب مانده را نيز مي گويد. بنابرين اگر بادر نظرداشت زبان پشه يى آنرا ترجمه نماييم داريوش شاه هخامنشى ها مى گويد: چون «نه شيطنت كسى را مى شنيدم، نه دروغگو يا شخص عقب مانده بودم و نه ظالم بودم» به همين سبب خداوند با من همكارى نمود. ممكن به همين دليل باشد كه محترم دكتور سيد چراغ حسين شاه نظريه استاد پرويش شاهين را كه زبان كتيبه بيستون پشه يى است معقول خوانده و سنسكرت را زبان گرامري پراكريت پشه يى دانسته كه پاني ني آنرا به وجود آورده است.
(مجله پښتو ، شمارۀ جولاى، اگست و سپتمبر ۲۰۰۶م پيښور يونيورستي، پښتو اكيدمى)
موصوف مي نويسد كه تاريخ لساني و ادبي زبان پشه يى به هزار ها سال رسيده و اين زبان در كتاب هاى قديم به نام هاى پشاچي، داردي و آرنيا خوانده شده و افزوده است كه زبان پشه يى ما در زبانهاى هنري و ايرانيست.
به همين نام جاهاى زيادې در مناطق پاكستان چون پشور، پيش پور، بشوړه، بشمال، پيش لور، پيشوڼى، پنشي پل، پشه پل و پشتخره موجود است. ولى اينكه چرا زبان پشه يى اكنون صرف در كوهستان محدود مانده نامبرده مى نويسد: علت زوال زبان پشه يى اين است كه پاني ني ديگر پراكريت ها مروجه را متروك نموده و صرف زبان سنسكرت را زبان گرامرى ، ادبي و مذهبي ساخت و همراه با آن حملات افواج ايراني ها زبان فارسي را در بين منطقه انتشار داد و در ترويج زبان جوان اوستايى سعى نمود. بلاخره با آمدن اسلام زبانهاى فارسي و پشتو درين منطقه توسعه خوبى نمود.
پس بجاست است كه محترم احمد جان ماڼو مولف كتاب «موقف زبان پشه يى در زبان هندو اروپايى» زبان پشه يى را زبان زنده آريك باستاني دانسته است.
اين همه واقعيت ها، شواهد و نظريات براى ما ميرساند و اثبات ميسازد كه به راستي هم زبان پشه يى قبلاً زبان مطرح و در ساحه وسيعتر از امروز آن مروج بود. و خود كلمۀ پشه يى از كلمه پاشا (پادشاه) و پاشايى گرفته شده كه در برخى از زبان هاى بزرگ فعلاً نيز معمول است.
در حاليكه پيشاچه يا پشاسه كه ريشۀ نام پيشي كا، كيا پيشى و كاپيسا مى باشد و بعضى ها پشه يى را نيز ماخوذ از آن دانسته گوشت خوار معنى دارد، زيرا پشه يى هاى آنزمان از همه اولتر اين آيين بودايى را كه نه خوردن گوشت بود ترك كرده بودند.
چون در قرن اخير پشه يى ها از اكثر حقوق حقه خويش منجمله از داشتن هويت روشن به دور نگهداشته شده و در انزوا و محروميت قرار گرفته اند ، بعضى ها به مرور زمان زبان خويش را از دست داده و به اميد اينكه گويا از حقوق مساوي و احترام بهره مند شوند خود را به ديگر اقوام حاكم و قابل احترام مربوط دانسته اند. به همين دليل برخى از شعراى پشه يى منجمله مرحوم توكل بابا كه علاوه از زبان خويش به ديگر زبان هاى كشور استعداد شعر ساختن را داشته اند خود را عرب و قريش معرفي كرده و نيز گاهى افراد ديگر اقوام آنها را به نسبت دست رسي به زبان شان منسوب به قوم خويش نموده اند.
با وجود اين همه فراز و نشيب ها خوشبختانه زبان پشه يى تا حال خودرا زنده نگهداشته و صاحب ادبيات غنى شفاهى مى باشد كه اشعار پشه يى شادروان توكل بابا كه به خاطر گرامي داشت آن با هم جمع شده ايم و امثال آن بخش ازين ادبيات است.
مطلب محمد زمان كلماني در سمینار گرامی داشت از شاد روان توکل بابا .

په هندو اروپایې ژبو کې دپشه یې ژبې موقف

(په هندو اروپایې ژبو کې دپشه یې ژبې موقف) دهغه کتاب عنوان دې چې د پشه یی ژبی څیړونکی احمد جان ماڼو لخوا لیکل شوی او دقلم ټولنی لخوا چاپ شوی.

د احمد جان ما ڼو لنډه پیژندنه
احمد جان ماڼو دمرحوم کمیسار محمد جان ځوې د مرحوم حاجي عبدالرحیم خان لمسې دی، دی د حاجي صاحب په مخوره او ړوند اندې کورنۍ کی په ۱۳۲۸هجري شمسي کال کی د کونړ ولایت د نورګل ولسوالې د کوز نورګل په کلي کی زږیدلې دی ،  د۱۳۳۶څخه تر ۱۳۴۱پوری د مزار لیسي له لومړني ښوونځي فارغ له ۱۳۴۲نه تر ۱۳۴۸د حربی ښوونځي ددولسم ټولګي فارغ په ۱۳۴۸ د حربي پوهنتون د زرهداروپه پوهنځي کی شامل او په ۱۳۵۱کال د جدي په میاشت کی د زرهدارو ددوهم بریدمن په رتبه دافغانستان د ملي دفاع وزارت د څلورمې زغروالې قوا ته د افسر په توګه د ټانک د بلوک د قوماندان په توګه دنده ورته وسپارل شوه . نوموړي د ۱۳۵۲کال د سردار محمد داوود خان په سپینه کودتا کې ،چی شاهي جوړښت او نظام یې نسکور کړ برخه واخیسته او د لومړی برید مني رتبه یې فوق العاده تر لاسه کړه ، لنډوخت وروسته د ټانک د ټولي قوماندان وټاکل شواو ورسره سم د افسرانو په عالي کورس کې شامل شو په همدی جریان کی یې د اکا د یمیکو زده کړو په خاطر د کانکور بریالۍ ازموینه ترسره کړه او په ۱۳۵۳هجرې شمسې کال کې شوروی اتحاد د زرهدارو په اکادمي کی شامل شو او په ۱۳۵۷کال کی د نظامي علومو د ماسټر په درجه هیواد ته راستون شو،پدی وخت کی په افغانستان کی د ثور انقلاب تر سره شوی وواو دی یې د خلکو د کوردګارد دلوا د ټانک دکنډک د قوماندان او ورسره یو ځای د افغانستان د انقلابي شورا دریس د سر یاورپه توګه وټاکه ، په ۱۳۵۸کال کی د څلورمې زغروالې قوا د سیاسي امر او په همدی کال کی د نوموړې قوا قوماندان وټاکل شو .
د ۱۳۵۸ کال د جدي د شپږمې په تور ما ښام د روسانو سره په مقاومت او بغاوت د څرخي پله زندان ته د روسانو د تالي څټو سلطانعلي کشتمند لخوا،چی د افعانستان غیر قانوني صدراعظم اومحمد رفیع یې غیر قانوني ددفاع وزیر وو،چی د شورویانو په اشاره د وطن او د خلکود ګټو په وړاندی په ناکامه کودتا کی برخه وال وو د هغو سره په سخت مخالفت ، احمد جان ماڼو یې د وطن سره د ژورې مېنې په جرم پرته له کومې قانوني محکمی په اعدام محکوم او کوټه قلفې کړ،چی لس کاله او دری میاشتۍ اعدام ته سترګۍ په لار وو ، وروسته د ګران هیواد دسیاسي بدلونونو په رامینځته کیدو سره د۱۳۶۸کال د حوت د میاشتۍ په ۲۶ نیټه له بنده ازاد شو او دوخت ددولت سره یې د رسمي کار د نه کولو پریکړه وکړه اود خپلې کورنۍ د حلالی روزي د پیداکولو لپاره یې دلته او هلته شاقه کارونه کول ،تر څو ،چې ۱۳۷۱ کال د مجاهیدینو زمانه راورسیده په۱۳۷۲کال کی مجاهدینو دی نږدی د یوه کال لپاره ننګرهار زندان ته ورواچاوه د ژوندانه د سختو شرایطو دتیرولو سره سره ده په خپل ګران هیواد افغانستان کې کله دلته اوکله هلته شپې او ورځي تیرولي په پایله کی ستونزي ډیرې او زمانه ورباندی ډیره ستغه شوه او خپل ګران ټاټوبي، کلې او کور پریښودو ته اړ شو،چی اوس د ډنمارک په شاهې دولت کې خپلې د پردیسې شپي او ورځي تیروي.
نوموړی دهغی مېنې په خاطر،چې د اصلی اریایې ژبی اریک(پشه یې) سره لرله اوس په نوموړې ژبه کې څیړنه کوې ،چی له نیکه مرغه اوس یې یو کتاب (په هندو اروپایې ژبو کې دپشه یې ژبې موقف)په نوم له چاپه راوتلی دی ،دوهم کتاب یې،چې د اوستا په لرغوني کتاب کی د پشه یې ژبې ژوند په ثبوت رسوې تر لاس لاندی دی او همدا ډول دریم کتاب ،چې په مودرنو هندو اروپايې ژبو کې د پشه یې ژبې د ژوندیو نومونو او ویونو ښکارندوی وې پری هم کار روان دې انشا اله په راتلونکې کې به چاپ او علاقمندانو ته به وړاندې شي. نوموړی کله ناکله په پشه یې او په پښتو ژبه شعرونه هم لیکي. داهم دپشه یی شعر یبلګه چې د جګړی غندنه ده:
انچالي نويان
انچـــالي نـــویان، نامه نـــویان، ســـدوري جـــوانان کوچيى رجینا
امو انچالي نه ایړیسا، انچالي پوړه تستیسا، چوې دنیا ودای اېړېسا
انچــالي نـــویان، نامه نـــویان، ســـدوري جـــوانان کوچيى رجینا
انچالي اچکالي نویان، انچالي ویکا لې نویان، انچالې کرکالې نویان
انچـــالي نـــویان، نامه نـــویان، ســـدوري جـــوانان کوچيى رجینا
امو انچالې نه ایړیسا، انچالې پوړه تستیسا، چـوې دنیا وداې ایړیسا
کاو ایر ســـدورا آســـمان شې اما، سـور، مای، تارا، کوچيى ازینا
انچـــالې نـــویان، نامه نـــویان، ســـدوري جـــوانان کوچيى رجینا
امــو انچالې نه ایړیسا انچــالې پوړه تستیسا چوې دنیا ودای ایړیسا
اوړدا، اوړدا، اوډ آســـــمان، اکـــــــوړ زمین، ایر او الــیـني لـړن
انچـــالي نـــویان نامـه نـــویان ســـدوري جــــوانان کوچيى رجینا
امو انچالي نه ایړیسا،انچالي پوړه تستیسا ، چوې دنیا ودای ایړیسا
کوچـــــيى گڼ چــنــټي جتــیــنا، لـــوړیک، چـــمـار، آســک بیېنا
انچـــالي نـــویان، نامه نـــویان، ســـدوري جــوانان کوچيى رجینا
امو انچالي نه ایړیسا، انچالي پوړه تستیسا، چوې دنیا وداې ایړیسا
ایدا! لـــــــــیونگــــري ســــــــــیونگري تانک منجـــه کمان ککړا
انچـــالي نــــویان، نامه نــویان، ســـدوري جــوانان کوچيى رجینا
امو انچالي نه ایړیسا، انچالي پوړه تستیسا، چوې دنیا ودای ایړیسا
چـلیک، شــــــــامیک، پیلي او شـــــــــونیک اي ودنای اي لامای
انچـــالي نـــویان، نامه نـــویان، ســـدوري جــوانان کوچيى رجینا
امو انچالی نه ایړیسا، انچالي پوړه تستیسا، چوې دنیا ودای ایړیسا
چـــــــــــوینا! جــــوپلیکالا، رنگ او تـرا دیکلا رب العـالمین آس
انچـالي نـــویان، نامه نـــویان، ســـدوري جــــوانان کوچيى رجینا
امو انچالي نه ایړیس، انچالي پوړه تستیسا، چوې دنیا وداې ایړیسا


۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

د توکل بابا د درناوي سيمينار په کابل کې جوړ شو

دپشه يي قوم دنوميالي شاعر اومشهور شخصيت توکل باباددرناوي سيمينار نن په کابل کې جوړ شو .
باختراطلاعاتی آژانس: دپشه يي قوم دنوميالي شاعر اومشهور شخصيت توکل باباددرناوي سيمينار نن په کابل کې جوړ شو . په دې سيمينار کې چې داطلاعاتو اوفرهنگ وزارت له خوا جوړشوي و شاعرانو ليکوالو، څيړونکو اودولتي مقاماتو گډون کړي و. دسيميناردکارپه پيل کې داطلاعاتواوفرهنگ وزير ډاکترسيدمخدوم رهين په خبروکې توکل بابا او دپشه يي قوم مشهور شخصيت اووګړني شاعر وباله . ډاکتر رهين وويل توکل بابا نه يواځي په پشه يي کې وګړني شاعر و بلکې په پښتو ژبه کې هم په شعر ويلو کې اوچت لاس لاس درلود. داطلاعاتو اوفرهنگ وزير دتوکل بابا دادبي کړو وړو په باب دخبرو په ترڅ کې وويل توکل بابا له پرگنو څخه را پورته شوي اوله ګومان پرته به دپرګنو په زړونو کې ځاى ولري . ده وويل داطلاعاتو اوفرهنګ وزارت دهيواد دبيلابيلو قومونو دشخصيتونو ددرناوى په ترڅ کې دلومړى ځل لپاره دپشه يي ژبي دنامتو شاعر توکل بابا درناوي کوي . ددغه سيمينار جوړول دهيواد دبيلابيلو قومونو ژبو اوادبياتو ته داطلاعاتو اوفرهنگ وزارت دپاملرني ښکارندوى دى. هيله لرم دغه سيمنيار دپشه يي ژبې دپيژندنې په لاره کې ارزښتناک ګام وي وروسته دسرحدونو ، قومونو اوقبايلو دچارو وزارت دسرپرست اسدالله خالد او دننګرهار دوالي ګل اغا شيرزوى پيغامونه ولوستل شول. په دغو پيغامونو کې توکل بابا دپشه يي قوم يو وګړني شاعر او ډير مشهور ادبي شخصيت بلل شوى دى . دغو دوو حکومتي مقاماتو په خپلو پيغامونو کې دتوکل بابا غنايي شعرونه دخلکو اوپه تيره بيا دپشه يي قوم د دردونو ، دننګونو دمنعکس کوونکي هنداره بللې ده . وروسته محمدزمان کلماني ، شاه محمد پیننا ، محمدزبير خاکسار ، عبدالهادي قريشي ، غلام غوث سنجني ، عبدالحکېم رسولي ، غازی الدین ګوهري ،شفيق الله ، غلام صديق شینگنک ، الياس صداقت ، عبدالرقيب نوري ، محي الدين هاشمي ، ملنگ بلاغ ، ډاکتر خوشحال ، محمدنبي صلاحي ، عبدالقيوم سنجري ، عزيزتحريک ، پوهنمل غفوري ، اميدمحمددره نوري اوملنګ بلال دتوکل بابا دژونداو اثارو په باب خپلې څيړنيزي مقالې اوپيغامونه ولوستل . توکل بابا دقلندر زوى دننګرهار ولايت په ښيوۍ ولسوالى کې زيږيدلى دى دپشه يي ژبې ددغه شاعر دژوندانه دقيقه نيټه معلومه نه ده خو تذکري ليکونکو ١١٦٠ هجري لمريز کال دده دزيږيدو کال اټکل کړى دى . توکل بابا دپشه يي ژبې دنوميالي شاعر په توگه بولي ده په پشه يي ژبې برسيره په پښتو اودري ژبو هم شعرويلي دي دده زياتره شعرونه غنايي دي . ويل کېږي چې له توکل بابا څخه په پشه يي ، پښتو او آن په دري ژبه زيات شعرونه پاتي دي . توکل بابا په خپلو شعرونو کې زياتره دخپلو خلکو دردونه او کړاونه انځور کړي دي .

دا هم د سیمینارځینی عکسونه
د اطلاعاتو او فرهنگ دکتور سید مخدوم رهین د وینا په حال
*******


******
غازی الدین گوهری د سرحداتو د سرپرست وزیر پیام لوستو په حال کی
******

دګل آغا شیرزی پیام د دننګرهار ولایت د اطلاعاتو او کلتور ریس اورنګ صمیم لخو ولوستل شو
******
محمد زمان کلمانی د وطندارانو د نشریی رئیس د وینا په حال کی
******
شاه محمد پیننا د توکل بابا دشعرنو په هکله خپل لیکنه واوروله
٭٭٭٭٭٭
محمد زبیر خاکسار
٭٭٭٭٭٭
دا هم د سیمینار گډونوال


*****

٭٭٭٭٭٭

د اصلی سایز لیدو په خاطر په عکسونو ډبل کلیک وکړی



دا هم  د کنسرت یوبرخه
د توكل بابا د هستو گنې دسېمې د پشه يانو په اړه څرگندونې
ددى په خاطر چى ارواښاد توكل بابا د ننگرهار ولايت د كوز كونړ ولسوالى د ښېوى د سيمى اصلي اوسيدونكى وو غواړم ددغه سيمى د پشه يى خلكو په اړه چى په عمومي توگه د كيلوني او نورگلي په نامه ياديږي يو څه رڼا واچوم.
كيل هغه پخوانى پشه يى نوم دى چى اوس كله د كوز كونړ او كله د ښيوى د ولسوالى په نامه ياديږى او همدارنگه له دې څخه پورته د نورگل په نامه سيمه پرته ده ، چى دا هم اوس يوه ولسوالى ده. دغه نومونه په هغه وخت كى هم وو چى آن خلك يى د اسلام په مقدس دين مشرف شوى نه وو. د نورگل نوم ، سره له دى چى د مزار په نامه يوه بله فرعي دره هم لرى ، په پخوانيو وختونو كى د كونړ درې ته هم كارول شوئ دئ چى د ظهيرالدين محمد بابر د واكمنۍ پر مهال د لمغاناتو يو تومان وو.
سلطان محمود غزنوي (۹۹۸ – ۱۰۳۰ م) د مسلمانانو لومړنى حكمران وو چى د لغمان او لمغاناتو پر كافرانو ( اوسني پشه يانو اونورستانیانو) حملى كړى او د ځينو نږدو او سمو سيمو خلكو ته يى د اسلام مقدس دين رسولى دى. له دغه جملى څخه د قيرات او نور د درو يادونه هم شوې ده. كه څه هم د نورلام صاحب په نامه په الينگار كى يوه پشه يى ميشته سيمه او دره شته او هم د دره نور او نورگل په نومونو په ننگرهار او كونړونو كى ، خو د قيرات پته نه لگي او هم له ځينو شواهدو څخه داسى معلوميږى چى په نورلام صاحب او دره نور كى د اسلام پاك دين وروسته راغلى دئ.
گرديزى په ۴۱۱ هـ او ۱۰۲۰ م كى د سلطان محمود په لاس د قيرات او نور فتح هغه وخت بولي چى د نندا او د گنگ د وادي د جگړى څخه راوگرزيد. نوموړى ددغه درو په هكله ليكي چى يوى ته يى «قيرات» او بلې ته يى «نور»وايى، ډير كلك ځايونه دي او خلك يى بت پرست كافران دي. د قيرات پادشاه او ددغه ځاى ډير خلك مسلمان شول، خو د نور خلكو تمرد وكړ او د امير محمود په امر دغه سيمه هم فتح او خلك يى مسلمان شول او يوه قلعه يې هم پكى جوړه كړه.
راورتي دغه د نور او قيرات د دوه درو نومونه د لغمان په شمال، كافرستان كى بولي او د ده په عقيده دره نور او قيرات د اوسني نورگل، د كونړ كوزني برخې سره مطابقت لري.
زما په نظر دغه خبره صحيح اوسمه بريښى ځكه: يو خو دا چى په هغه وخت كى دغه د اوسنى كونړ او د ننگرهار ځينى برخى هم د لمغان او لمغاناتو په نامه ياديدل او بل دا چى دلته همدغه د نورگل په نامه دره اوسيمه اوس هم شته چى نسبتاً په سمه او د لارى پر سر پرته ده او په پشه يى ژبه كى گل درې ته وايى او راغلو قيرات ته چى كيداى شى همدا اوسنى كيل (چى دري ژبي يې شيوه او پښتانه يى ښيوه بولي) يا كيلات وي چى خلك يى پخوا مسلمان شوي دي. د دغو دواړو ځايونو خلك چى اوس هم پشه يى او پښتانه په گډه سره ژوند كوي دكلمى په عام مفهوم افغانان شودل شويدي.
ددى په خاطر چى دغه دكيل اونورگل پشه يى خلك د نورو سمو سيمو پشه يانو په څير ډير پخوا مسلمان شوي ، خپله لرغوني پشه يى قبيلوي او طايفوي نومونه يى له ياده وتلي ، كله يى ځانونه لمغاني ، كله يى دېگان او كله يى د غير پښتنو په مفهوم د تاجكو په نامه معرفي كړي او ثبت شوي دي.
۱ - كېلونى ياښيوه وال:
د سيمى پشه يى خلك كېل هغه سيمى ته وايى چى د كوز كونړ او يا د ښيوې ولسوالى په نامه ياديږى. دلته د پشه يانو تر څنگ پښتانه له ډيرو پخوانيو وختونو يعنى له هغه وخته چى دوى مسلمان شوي دي څنگ په څنگ اوسيږى. كيل اويا ښيوه كى چى خلكو ته يى په پشه يى كى كيلوني وايى د قلعټك ، چارقلعه ، زرگران لام ، شادخان لام ، ملك زى ، چلوا لام ، خرم لام ، شامل ، كل لام (كونه لام) ، كېل بازار ، خشكى ، سرجل ، لمټك ، اتاوړ ، كافر كلا ، غونډى لام ، دكن لام ، ډاگيان ، شيرگړ ، نوجوى ، بازارك (دلته وروستنيو دوه كليوكى زياتره پښتانه وروڼه دى) گورېك ، كچړا او نورو په نامه لوى او واړه پشه يى ميشت كلي پراته دى.
دلته په شگي كې داسې پشه يى اصله پښتانه هم شته چى پښتو وايى او د سيمى خلك يى د كوهستاني په نامه يادوي. دوى پخپله ځانونو ته ابرزي وايى. ابرزى يوه پشه يى او پښتو مركبه كلمه ده ، ابر په پشه يى كى د ميرو زامنو او نا سكه ته وايى دوى كه څه هم په پښتنو كى اوسيږى او پښتو كوي خو د دغه ځاى له ډيرو پخوانيو پشه يى (لغمانى) اوسيدونكیو څخه دي. خاني خيل هم چى د سيند تر غاړى پراته او ډير غښتلي او ماړه خلك دي ځانونه د ابرزيو وروڼه گڼي او ځانته ابرزي وايى. د سورچ ابرزي له شگي څخه تللى دي. ابرزي وايى چى د دوى نيكه يو وخت له همدغه ځاى څخه كشموند ته تللئ وو او بيا راغلئ دئ. د شگي د آخند زاده گانو كلى هم چى د لمټك په نامه ياديږى يو پشه يى نوم دئ.
په كيلوني پشه يانو كى چى ټول د سوم ، شېنگنك او ماسلوني قومونو سره نښلى او سره ورونه دي او اوس د هغوى د اړيكو ثابتول گران ښكاري ،دغه لوى او واړه پخواني طايفى پكى اوسيږى او د ملك زى ، بوڼه خيل ، لودين ، چپڼ خيل يا هورياخيل ، گزه پر ، شادباغى ، كلمانى ، خشكى وال ، ماسلواني ، پچاخيل ، عثمان خيل ، باغبانان ، تيلى ، او هم د بيلا بيلو كسبونو د خاوندانو په نامه لكه زرگران ، آهنگران ، نجاران ، كلالان ، ديوړان او نورو په نامه ياديږى. گوريكي خلك هم د كيلوني په نامه ياديږى او همدغه د ښيوى ولسوالى پورى اړه لري. پخوا دغه ټول پشه يى خلك دلته او نورو ځايونو كى د ديگان او تاجك په نامه په دفترونو او اسنادو كى ليكل شوي وو خو اوس په وروسته وختونو كى پښتنو قومونو ته ځانونه نږدې بولي او ځان ورته منسوبوي. د توكل بابا ، خرم ، شمس الدين قلعټكي ، ملك محمد كيلوني او عبدالقدوس پرهيز (چى د داراى گلېنا په نامه پشه يى شعري مجموعه لري د دري منظوم ژباړه يى هم ورسره ده) په نامه او داسى ډير نور وتلي ولسي شاعران او ليكوالان لري. كيلوني ټول پوه ، رسيدلى او تعليم يافته خلك دي.
الف ملك زى: دغه كيلوني طايفه چى تر نورو ځواكمن ، پوه ، ليكوال او تحصيل يافته كسان لري په ښيوه ، دره نور ، پشد ، سالار او لغمان كى اوسيږي، دوى دلته په ښيوه كې ټول د ملك شفيع اولاده او يا يې ورونه دي، چى نږدى ۲۵۰ كاله شاوخوا د مخه په ښيوه كى اوسيده او يوه لويه كلا يى جوړه كړې وه چى ددوی دخبرې پراساس د قلعټك نوم له همدې كلا څخه اخيستل شوى دﺉ.
ب گورېكي: گوريك د كيل (ښيوى) مربوط كلى دﺉ چى د كونړ د سيند پورې غاړه موقعيت لري. او خلكو ته يى گورېكي وايى گوريك يو ډير پخوانى پشه يى نوم دئ او داسى ښكارى چى دا نوم له هغه سر سختى گوري قبيلى له نامه څخه پاتى شوﺉ وي چى د مورخينو له خوا د كابل سيند په شمال كى د اساكينى او اسپاس قبيلو سره په گډه د سكندر له قواوو سره په كلكه جنگيدلي او دواړه خواووته سخت زيان او تاوان رسيدلئ دئ. ځكه چى دغه پشه يى خلك د دغه ځاى له ډيرو پخوانيو او اصيلو خلكو څخه دي. همدارنگه د گورايك په نوم يو بل شېنگنك طايفه شته چى د كلمان د كهو په نامه سيمه كى اوسيږى. گوارا په پشه يى كى اصيل ، سچه او درانه خلكو ته هم وايى. په همدی ډول د اسا کيني او اسپاس قومونو نومونه هم تر اوسه د پشه یانو د اسکېن او اسپی یا اشپي نومونو کی ژوندي دي.
په هره توگه دغه گورېكي كيلوني خلك د نورگلي پشه يى خلكو سره نږدې اړيكى لري. دوى چى د نورگليو په شان خپلى پشه يى ژبى ته ديگانو او قوم او خلكو ته يى ديگان وايى په دفترونو كى د ديگان او تاجك په نامه ثبت شوي دي او د دوى په شاوخوا كى پښتانه اوسيږى.
اوس په گوريك كى چى ټول پشه يى او يا ديگانو ژبه كوي د گوريكى ، پاينده خيل ، ملك زى ، ياره خيل ، تره خيل ، لواڼ ، زاخيل ، آخندزادگان ، اهل كسبه او نور بيلا بيل طايفى موجود دي چى ټولو ته ديگان او پشه يى وايى.
۲ - نورگلي: څرنگه چى وړاندى هم يادونه وشوه نورگل د يوه ولسوالى نوم دﺉ او دلته پشه يى قوم د ديگان په نامه ياديږى او د دوى څخه پرته دلته نور ټول پښتانه قومونه دي. پشه يان د دغه ځاى په بر نورگل ، كوز نورگل ، لودلام ، شولت ، واماگل ، آريت او شماش او نورو ځايو كى اوسيږي. كه څه هم ځينى دغه پشه يى خلك هم په تيره نورگلى او نور د سوم قوم د خلكو سره ځانونه يو بولي ، خو دوى خپله دومره دغه ، سوم او شېنگنگ نومونو سره آشنايى نه لري ځكه دغه خلك په سمه كى پراته او تر غرني پشه يانو ډير وړاندى مسلمان شوي او لرغوني قومي نومونه يى هير كړي دي. دلته پشه يى خلكو ته چى تر ټولو پخوانِي او د سيمى اصلي خلك دي ديگان (چى د كلي خاوندان او ځايى خلك معنٰى لري) او پشه يى ژبى ته ديگانو وايى. «د كوشاني دورې د ژبو څېړنه» د كتاب ليكوال ښاغلى محمد نبي صلاحي هم د خپل كتاب په ۸۵ مخ كې د مولوى محمد امين خوگياڼى د ليكنى پر بنا د لغمان او كونړ د غرونو ژبې ته (ديگانو) ويلي دي. دوى په برنورگل او كوز نورگل كى د ببى خيل ، ترانخيل ، ازارمير او دانو خيل په نامه او په شولت كى شولوتى په نامه طايفى لرى.
همدارنگه په كونړ كى نور خلك هم د ديگان په نامه ياديږى چى ځينو يى خپله پشه يى يا ديگاني ژبه له لاسه وركړى او پښتو وايى . لكه د څوكۍ ولسوالۍ كوز او بر كلمانۍ كلي او شاوخوا كلا گانې ، چندراوو ، چومياري ، شولوتي ، كوز نرنگ ، چلس ، اندرلجك ، كوړنگل ، نكره ، گڼه گل ، وټه پور ، كټار ، گمبير ، كوردر او نور.

آثار باستانی مناطق پشه يی نشين

محمد زمان کلمانی پشه يی ها يکی اقوام بومی افغانستان اند که از گذشته های خيلی دور به اين سو اکثراً در دامنه های کوه هندوکش بويژه مناطق جنو...