۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه

سوابق تاریخی قوم پشه یی در افغانستان

گفت وشنود خبرنگار مجله غرجستان با محمد زمان کلمانی پیرامون سوابق تاریخی قوم پشه یی در افغانستان :

پرسش: چگونه روی این قوم کلمه پشه یی را گذاشته و اصولاً وجه تسمیه پشه یی چه می باشد؟
پاسخ: در مورد وجه تسمیه پشه یی باید گفت که چون کلمه پشه یی شکل تحول یافته یک نام خیلی قدیمی یعنی حدود دو هزار ساله است که در ادوار مختلف به نام های بها شه یا بهشه پیشه چه یا پیشاچی ، پشاوی، پاشایی، پشه یی، پشیی، پشئی و پشه ای ثبت گردیده، بنا بر این مشکل است بصورت دقیق در مورد وجه تسمیه آن چیزی گفته شود، ولی با آن هم نظریه های که قریب به واقعیت به نظر میرسد قرار ذیل است:
1- پشه یی از کلمه بهاشه گرفته شده که پانینی از آن نام برده و زبان سنسگرت را به وجود آورده است، وبهاشه، بهاش ویا باش در زبان پشه یی لفظ را میگویند.
2- برخی پشه یی را ماخوذ از پشاثه یا پشاچه میدانند که دیو و نیز گوشت خوار معنا میدهد. زیرا پشه یی ها مردمان پرنیروه و جسیم بوده و برخی از عقاید و رسوم ویدی ها را قبلاً برک گفته و برخلاف آنها از گوشت حیوانات استفاده مینمودند.
3- عده یی به این نظر اند که پشه یی از پشی گرفته شده که مستحکم و قوی معنی دارد، زیرا در زبان پشه یی دیوار و نیز قبرقه را میگوید که هردوی آن مستحکم و قویست.
4- برخی میگویند که در زمان های خیلی قدیم شاهی از این مردم بود که بعد ها همه این مردم و زبان آن بنا بر ارتباط قومی و لسانی به آن شاه بنام پاشایی نامیده شده اند. زیرا در گذشته ها شاه را (پاشا) میگفتند و به مرور زمان بنابر همین ارتباط پاشایی، پشایی و پشه یی نامیده شده اند.
پرسش: پشه یی ها از کدام نژاد و تبار بوده و چگونه این قوم در افغانستان مسکن گزین شدند و از عرصه چند سال است که در افغانستان زیست دارند؟
پاسخ: پشه یی ها آریایی نژاد اند و زمانی که قبیله ویدی مردم آریایی بنا بر عواملی از بلخ مهاجرت آغاز نمود پشه یی ها نیز بخشی از این مردم بوده که بعد از عبور از کوه های هندوکش در دامنه های شاداب و سرسبز جنوبی آن سکونت اختیار کردند که به استناد سرود های ریگ ویدی (۱۴۰۰ ق م) در آن هنگام بنام الینا نامیده شده که تا کنون در نامهای الینگار و الیشنگ و اله سای که نام های پشه یی و مناطق پشه یی نشین است ریشه آن موجود میباشد. در مورد مدت سکونت پشه یی ها در افغانستان باید گفت که چون پشه یی ها بخشی از آریایی ها میباشند از مدت بیشتر از چهار هزار سال به این سو در افغانستان زیست مینمایند.
پرسش: پشه یی های افغانستان دارای چگونه رسم الخط اند و اگر در مورد پیدایش این رسم الخط وضاحت دهید ممنون ام؟
پاسخ: طوریکه حالا برای نوشتن زبان پشه یی مانند زبان های دری و پشتو و دیگر زبان های افغانستان با ایزاد برخی از حروف ویژه از رسم الخط مروج عربی استفاده مینمائیم در گذشته نیز در نوشتن زبان پشه یی از رسم الخط های معمول و مروج منطقه کار گرفته شده که بنابر برخی نوشته ها کتاب های مشهور تاریخی به نام های (بدهت کهنا) و (ملندا پنه) به زبان پشه یی نوشته شده اند(هیواد با ایزاد برخی از حروف ویژه از رسم الخط مروج عربی استفاده مینمائیم در گذشته نیز در نوشتن زبان پشه یی از رسم الخط های معمول و مروج منطقه کار گرفته شده که بنابر برخی نوشته ها کتاب های مشهور تاریخی به نام های (بدهت کهنا) و (ملندا پنه) به زبان پشه یی نوشته شده اند(هیواد ۱۳۸۸/۳/۱۰).
پرسش: گفتار زبان پشه یی متاثر از کدام لهجه و زبانهاست؟
پاسخ: چون زبان پشه یی یک زبان آریایی است اگر با زبانهای دری، پشتو و غیره برخی از کلمات مشترک یا لغت های با ریشه مشترک داشته باشد به این مفهوم نیست که یکی از دیگری گرفته و یا متاثرگردیده، بلکه در اصل از یک زبان آریایی منشعب شده و از نیاکان مشترک خویش به ارث برده اند. مانند: سامیک، شامیک پشه یی که در گذشته در زبان فارسی قدیم سیامک گفته شده و یا شام فقلی که معنی سیاهی و تاریکی را میرساند و نیز کلمات سرخ ، سور و سونیک و یا ستودن ، ستایل و استویک زبانهای دری ، پشتو و پشه یی از یک ریشه اند ولی با آن هم زبان پشه یی در برخی از موارد از زبان دری و عربی که آن هم از طریق زبان دریست و پشتو کم و بیش متاثر گردیده و زبان پشه یی نیز به نئیه خویش به خصوص در محلات هم جوار بالای زبانهای در و پشتو تا خدود اثر گذار بوده است. بطور مثال: مردم دری زبان لغمان و ننگرهار مادر را (آیی) ، سالم را (سسته) کاه را (توش) و خیشنه را (سیانی ) و در پنجشیر و کاپیسا خوردن توت را (پکیک) میگویند که این کلمات و کلمات دیگری که از همه آنها نام نگرفته ام کلمات پشه یی اند.
پرسش: پشه یی های افغانستان در کدام جا مرکزیت داشته و در کدام ساحات بطور پراگنده زندگی مینمایند؟
پاسخ: پشه یی ها یکی از اقوام بومی او اصیل افغانستان اند که از زمانه های خیلی قدیم به این سو به طور عموم در قسمت های شرقی کشور بخصوص در ولایات کاپیسا، لغمان، ننگرهار، کنر و نورستان در کنار برادران پشتون، تاجک و نورستانی زیست نموده و به صورت پراگنده در ولایات مرکزی (در چل باغتوی جاغوری ، حصه دوی مالستان و پییک خاص ارزگان)، در شمال و شمال غرب کشور زنده گی مینمایند که در قرون متمادی بنابر عوامل گوناگون از مناطق اصلی خویش که تنام گندهارا نیز نامیده شده نقل مکان نموده اند که اکثراً زبان پشه یی را از دست داده اند، و نیز عده از پشه یی ها قبلاً در پاکستان و ایران نیز رفته اند. قابل یار آوری میدانم که به اساس نوشته مرخوم میر غلام محمد غبار پشه یی ها از منطقه گندهارا خدود هفت و نیم قرن قبل از امروز به قسمت های غور و غرجستان رفته اند و مرخوم فیض محمد کاتب هزاره در جاغوری از منطقه پشه یی و پشه یی ها یاد آوری کرده است.
پرسش: آیا در مناطق که مردم پشه یی در اکثریت زندگی مینمایند کتب درسی به زبان خود مردم تدریس میگردد؟
پاسخ: در این اواخر صرف در ولسوالی دره نور ولایت ننگرهار از طرف یک موسسه خیریه کورس های سواد آموزی به زبان پشه یی ایجاد گردیده و کتب درسی به زبان پشه یی ایجاد گردیده و کتب درسی به زبان پشه یی در آن تدریس میگردد. گرچه از طرف ریاست تالیف و ترجمه وزارت معارف نیز کتاب های درسی پشه یی برای مکاتب پشه یی زبان تالیف و چاپ گردیده ولی تا جای که معلومات دارم متاسفانه تا حال تدریس آن آغاز نه گردیده است.
پرسش: در ولسوالی پغمان منطقه وجود دارد بنام دره پشه یی آیا شما با مردمان این دره کدام ارتباط قومی دارید؟
پاسخ: بلی در ولسوالی پغمان قریه و دره بنام پشه یی موجود است و میشناسم از پشه یی های که با آنها در تماس و ارتباط هستند. آنها مردمی خیلی با غیرت و مهمان نواز و وطندوست بوده ولی زبان پشه یی خویش را از دست داده اند. در حالیکه در یکی از مضامین سالنامه ۱۳۱۳ مجله کابل آمده است که: “در پنج یا ششطد خانه در بیگ توت پغمان در قریه پشه یی به زبان پشه یی تکلم میکنند.
پرسش: از شخصیت های معروف علمی فرهنگی و اجتماعی قوم پشه یی نام ببرید؟
پاسخ: از شخصیت های معروف علمی، فرهنگی و اجتماعی عصر حاضرمیتوانیم از مرحوم پوهندوی نورمحمد غمجن تمیل ، مرحوم عبدالقدوس پرهیز، شهید عبدالعزیز مراد، مرحوم ملک سونمیر، مرحوم ملک محمد نبی خان پشه یی وال، مرحوم شیرعلی خان الیشنگی ، مرخوم ملک بابا و مرحوم عبدالقادر افضل زاده که فعلاً در میان ما نیستند و نیز از آقایان چون انجنیر محمد عالم قرار، حاجی حضرت علی، سید هاشم فولاد و عبدالهادی صافی نماینده گان مردم در شورای ملی فعلی و همچنان محترم عبدالخالق حسینی ، محترم نورمحمد کفیل و محترمه کبرا امان سناتوران برحال و بسیاری از استادان پوهنتون ننگرهار یاد آوری کرد.
سوال: آيا از شما در حكومات قبلى و فعلی در كابينه كسى حضور داشت يا دارد؟
جواب: در حكومت هاى قبلى داشتیم ازکسانیکه از محیط پشه یی زبان بودند ولی كسانيكه خودش خود را از قوم پشه يى معرفى نمايد وجود نداشت. صرف از محترم مولوى محمد قاسم خان دوست كه عضو شوراى عالى ستره محكمه است ياده آوري كرده ميتوانم كه با احساس سربلندى خود را افغان پشه يى ميداند.
سوال: در نظام فعلى كشور چه سهولت هاى براى قوم پشه يى در زمينه هاى مختلف به وجود آمده است؟
جواب: در نظام فعلى كشور ، پشه يى ها مانند ساير اقوام باهم برادر كشور از برخى حقوق و سهولت هاى بهرمند گرديده اند كه به ديگران نيز مهياست. در قانون اساسى افغانستان از آن نام برده شده و با وجود مشكلات و نداشتن امكانات كه از گذشته ها به ارث مانده در شوراى ملى و شورا هاى ولايتى صاحب نمايندگان خویش بوده و به زبان پشه يى نشرات راديويى ، تلويزيونى و چاپى داشته و به ده ها عنوان کتاب به زبان پشه یی تالیف و چاپ گردیده است.
سوال: مردم پشه يى با كدام يك از مشكلات به سر ميبرند؟
جواب: پشه يى ها به تناسب نفوس كه دارند تا هنوز در مقامات دولتي ، خود را مشاهده نمى نمايند. آنها اكثراً در كوهستانات بسر برده و سطح اقتصادى شان خيلى پائين است. دولتهای گذشته هيچ وقت به فكر اين نشده كه براى آنها زمين زراعتى و يا لا اقل نمره زمين به منظور اعمار سرپناه برايشان تهيه نمايد ، در حاليكه ديگران به نسبت داشتن افراد و اشخاص در مقامات بلند دولتى از آن بهره مند گرديده اند. به نسبت موقعيت جغرافيايى كه دارند پشه يى ها هميشه در مبارزه و مقابله با دشمنان دين و ميهن در صف مقدم قرار داشته و مشكلات زياد را متقبل مى شوند. ولى در زمان امتياز از همه در عقب قرار داده ميشوند و چون تا حال كدام دلسوزى ندارند حتٰى خواست ها و مشكلات خويش را نيز به مقامات رسانده نمى توانند.
سوال: در مورد تاريخچۀ قوم پشه یی اگر چيزى روشني به اندازيد؟
جواب: پشه يى ها صاحب تاريخ درخشان اند كه از قرون متمادى به اين سو در همين قسمت شرقى افغانستان و يا در جنوب هندوكش تا سواحل درياى كابل سكونت داشته و در جنگ ده قبيله آريايى كه هنگام عبور از درياى سند به وقوع پيوسته و به نام جنگ ده قبیله و یا سران آریایی مشهور است، سهم بارز داشته و از همه مقدم از آن ياد آوري شده كه در آن هنگام بنام الينا ناميده ميشد و همچنان اكثر نامهاى اين منطقه به همين زبان است از قبيل گندهارا (خوشبويى آورنده) لغمان كه در اصل لمگان است (صاحب قريه يا دهنشين) درونته (كوه بريده شده) كاپيسا كه اصلاً پيشى كا است (پشه يى كننده) اله ساى كه از طايفۀ اله شاه خيل گرفته شده (خيل شاه الينا) الينگار (جاى الينا) پشيگر (جاى پشه يى ها) اليشنگ (خانۀ الينا) گمبيرى (دشت) شيگل (شش دره) كله گوش كه در اصل گله گوش است (دره صوف) نورگل به فتح گ (درۀ نور) و غيره. پشه يى ها در طول تاريخ به نامهاى الينا (سمسور، شاداب و سبز) داردي (از كوه و كوهى) ، كوهستاني ، ديگان و لغماني كه معنى دهنشين را ميدهد و همچنان در اين اواخر بعضاً بنام نورستاني و شاړى (شاړى یک کلمه پشه یی ومعنای آن است برویم) ناميده شده اند. بنا بر اظهارات برخى از محققين منجمله داكتر سيد چراغ حسين شاه (شماره ۳۶ مجله پشتو يونيورستى پشاور) ، زبان پشه يى مادر بسيارى از زبان هاى منطقه است. ظهيرالدين محمد بابر حدود پنجصد سال قبل از موجوديت زبان پشه يى حتى در كابل و نواحى آن ياد آوري كرده است.
سوال: آيا شما در پارلمان نماينده داريد؟
جواب: بلى هفت نماينده در پارلمان افغانستان داريم كه قبلاً از آن نام برده شده است.
سوال: بطور تخمينى چه تعداد مردم پشه يى در افغانستان زندگانى دارند؟
جواب: در مورد نفوس پشه يى ها بايد گفت ، در يكى از كتابهاى كه از طرف پوهاند دكتور مجاور احمد زيار تدوين گرديده نفوس پشه يى ها را بيشتر از ششصد هزار وانمود كرده است ، ولى به نظر من تا جاييكه بررسى و تحقيق نموده ام بدون مبالغه نفوس پشه يى ها به بيشتر از يك مليون ميرسد. و علتى آن كه چرا نفوس پشه يى ها در احصائيه ها بسيار ناچيز نشان داده شده اين است كه آنها بخصوص با اقوام پشتون و تاجك كشور آنقدر نزديك ، آميخته و صميمى اند كه در اسناد پشتون و يا تاجك معرفى گرديده اند. بطور مثال: در ولسوالى شيوه ولايت ننگرهار كه اكثريت آن پشه يى و پشه يى زبان اند در اسناد احصائيه نفوس به كلى از زبان پشه يى و پشه يى ها نامبرده نشده و همچنان در ولسوالى هاى دره نور ننگرهار و اله ساى و كوهبند كاپيسا كه تقريباً همه پشه يى و پشه يى زبان اند و نيز در ولسوالى هاى الينگار ، اليشنگ ، دولت شاه ، قرغه يى ، ننگراج يا نورگرام ، دوآبه ، نورگل ، تگاب ، نجراب ، كوهستان و ديگر جاها فيصدى بسيار كم آنرا پشه يى زبان معرفى كرده اند ، به خاطر که آنها علاوه از زبان پشه يى خويش به لسان هاى پشتو و يا درى نيز آشنايى دارند.
سوال: در مورد سطح فرهنگى مردم پشه يى كمى وضاحت دهيد؟
جواب: پشه يى ها صاحب فرهنگ عالى بوده اكثر امور زندگى از قبيل اعمار خانه ها ، كشت و جمع آورى حاصلات زراعتى و غيره كار هاى خويش را بطور دسته جمعى و حشر گونه انجام ميدهند ، در غم و خوشى باهم همكار و شريك بوده و تمام مشكلات و معضله هاى خويش را از طريق جرگه ها حل و فصل مينمايند. بطور مثال قبلاً پشه يى ها بطور دسته جمعى كه تعداد آنها به صدها تن ميرسيد بنام لشكر از يك منطقه به منطقۀ ديگر رفته و علاوه بر اينكه تفريح و خوش گزراني مينمودند و از طرف ميزبانان از آنها استقبال گرم صورت ميگرفت وماراټ ها (کشتن حیوانات از قبیل بز، گوسفندو گاو را بمنظور استقبال و گرامی داشت هرچه بیشتر مهمان و یا مهمانان و باهم خوردن آنرا ماراټ میگوید) تهیه میشد و برخى مشكلات را كه در بين مردم مى بود حل و فصل مينمودند.
سوال: مردم پشه يى به كدام شغل و پيشه شهرت بيشتر دارند؟
جواب: مردم پشه يى اكثراً به شغل مالدارى و كشت زراعت مصروف بوده كه امور مالداري را تنها مردان بعهده داشته و در قسمت زراعت زنان نيز با مردان خانوادۀ خويش همكاري مينمايند. پشه يى ها چون اكثراً در كوهستانات و دورتر از مراكزو شهر ها زندگى ميكنند هميشه در تلاش و فكر اين بوده كه از همه اولتر براى حفظ عزت و آبرو ، خانه و منطقۀ خويش بطور عنعنوى يك اسلحه را در اختيار خويش داشته باشند. آنها براى خوراك ، پوشاك و ديگر ضروريات خانه آنقدر توجه ندارند، ولى به اين موضوع اولويت خاص قايل اند. در بين پشه يى ها قبلاً تكه ، لباس و پوشاك براى رفع احتياجات خويش تهيه ميشد ، از قبيل ويج (نوع از برزو) پولنگ (نوع از كرتي) پكول ، پمبېلا (نوع از پاپوش ) گړېك (نوع از پوستين) و غيره كه نامهاى انواع لباس و پوشاك است. و هم تهيه انواع چوكى ها كه يك نوع آنرا (آيټك) مينامند ، چار پايى ، ميز ، دروازه و كلكين و همچنان سامان آلات فلزى مورد ضرورت خانواده ها كه آن هم صرف براى رفع احتياجات خودشان تهيه ميشوند. ولى فعلاً به جز صنعت توليد انواع پنير كه اقسام مختلف دارد و شور پنير آن خيلى شهرت داشته و در بازار هاى منطقه نيز عرضه ميگردد ، دیگر صنايع خاص كه قابل ياد آوري بوده و به بازار عرضه نمايند فعلاً چيزى به نظر نميرسد.
سوال: از مشخصات يك زن و يا مرد پشه يى (طرز لباس و غيره) چيست؟
جواب: زنان پشه يى مردانه وار در اكثر امور زندگى سهيم استند و چون در محلات همه از يك طايفه و قبيله ميباشند رسم روى گيرى در اكثر مناطق آن موجود نيست، حتٰى در برخى از مناطق زنان پشه يى بدون آنكه بشناسد هر كسيكه از مقابل شان بگذرد (موټكي) و خوش آمديد ميگويند. زنان و مردان پشه يى قبلاً از اين اكثراً لباس هاى سياه و يا سفيد ميپوشيدند. پيراهن زنان نسبتاً فراخ و طويل و تنبان آن كمى كم عرض و از مردان برخلاف آن پيراهن شان كوتا و تنبان آن نسبتاً كلان و عريض ميبود. قبلاً اكثر زنان پشه يى يك تكه كم عرض سياه را كه طول آن يك ونيم تا دو متر ميرسيد مانند دستار به سر ميپيچانيدند و گوشه هاى آنرا كه توسط ابريشم آراسته شده ميبود به دو طرف روى خويش پايين آويخته و به اين ترتيب قسمتى از گوشها و گيسوانش را ميپوشانيد.
سوال: در روز نو روز چه برنامه هاى داريد و چه نوع سرگرميها در بين مردم پشه يى رايج است؟
جواب: در روز نوروزبه شمول زن و مرد اكثراً از خانه های خويش بر آمده ، گروه گروه و جوخه جوخه بطرف كشت زار ها ، باغ ها و دامنه ها ميروند، از هواى تازه و زيباييهاى طبعيت لذت ميبرند و خوش گذراني ميكنند ، زيرا در اين وقت همه مناطق آن كه هواى نسبتاً گرم دارد سرسبز و شاداب ميباشد .پشه یی ها اكثراً در اين روز كار نمى كنند. يك شخص مسن برايم قصه كرد كه يك روز يك نفر كه نهال را با خود داشت و ميخواست در جايى غرس نمايند، ولى چون فهميد كه روز نو روز است آنرا نه نشاند و واپس به خانه برد. علاوه بر آن در اين روز جوانان به برخى از بازيهاى محلى از قبيل سنگ اندازى ، كوشتي گيرى ، خيز زدن ، اينډ بازى كه نوع از ورزش مردم پشه يى است ، نشان زني ، گاز خوردن ، آواز خواني و غيره ميپردازند و سعى مينمايند كه درين روز لباس نو و يا پاك را به تن داشته باشند و در دیگر اوقات نیز اكثراً همین سرگرمی های آنان است.
سوال: مراسم ازدواج شما چگونه ميباشد؟
جواب: مراسم ازدواج در بين پشه يى ها نسبتاً ساده و كم مصرف است ولى در انتخاب همسر خيلى دقت ميكنند. علاوه بر اينكه زيبايى ، اخلاق و رويه خود او و والدين و اقارب شان را در نظر ميگيرند كوشش ميكنند همسرى باشد هوشيار ، باصحت ، نيرو مند و پر تحرك و نيز سعى مي ورزند از فاميلهاى انتخاب نمايند كه قوم وخويش و مردان و جوانان زياد داشته باشند تا در ميان اجتماع دست بالا داشته و كسى بالاى شان فشار آورده نتوانند. به همين منظور متاسفانه اكثراً به سن خورد سالگى اطفال خويش را نامزد كرده خویشی و دوستی می کنند. با وجود اينكه مسئله مهر در ميان آنها آنقدر زياد نيست بلكه در بعضى مناطق پدر دختر براى اقارب و دوستان خويش خودش نان و غذا تهيه نموده و مصرف ميكند. در وقت عروسى بعد از مراسم نشان زنى يعنى زدن هدف كه به همين منظور در جاى دورتر و بلند نصب گرديده ، عروس توسط برادر و يا ماماى آن از خانۀ پدر كشيده شده تا نصف را توام با نواختن دهل و سرنا ، آواز خوانى ، رقص و پاى كوبيها و فير هاى هوايى توسط اقارب و نزديكان عروس رسانده ميشود. و بعد از آن به شاه خيلى ها سپرده شده و به خانه داماد ميبرند كه گاهى در اين هنگام در بين جوانان هر دو جانب برخورد هاى خفيف نيز صورت ميگيرد كه به شاه و عروس به هيچ وجه صدمه و آسيبى رسانده نمى شود.

منبع: شماره ۴۹ “مجله غرجستان” سال ۱۳۸۸

۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه

واقعۀ کلمان در آینه سراج التواریخ

در کشور باستانی و قهرمان ما افغانستان عزیز ملیت ها افوام و قبایل مختلف زندگی میکنند که همه آنان دارای افتخارات و عنعنات پسندیده مشترک بوده و در طول تاریخ کشور ما چون تن واحد در برابر تجاوز گران و زور گویان قیام کرده و از مناقع و سرزمین مشترک مان دفاع نموده اند و پا به پای کارو مبارزات شان از بین این ملیت ها مردان نامور و شخصیت های برجسته قرهنگی تبارز نموده که قبل قدر و باندگی مردم و وطن مقدس ماست. فیض محمد کاتب هزاره یکی از این شخصیت های قابل قدر و قلم بدست افغان میباشد که باید از او با افتخار و سربلندی نام برد. آثار گرانبها و سود مندی را که کاتب موصوف از خود بجا گذاشته بیانگر حقایق و واقعیت های تلخ روزگار و به خصوص در دوران خودش و قبل از آن در کشور ما میباشد که در آثار دیگران کمتر سراغ میشود. فیض محمد کاتب هزاره از آن شخصیت های است که بدون هیچ نوع تبعیض وکم و کاستی در دوران امیر وقت تا حدود امکان واقعیت ها را تحریر کرده او از آنها یاد آور شده است، موصوف در پهلوی سایر وقایع که به خصوص در عهد سلطنت امیر عبدالرحمن خان به وقوع پیوسته او وقایع مربوط به مناطق پشه یی نشین لغمان، ننگرهار، کنر ها و کاپیسا نیز یاد آوری کرده و از پشه یی های نام برده که در نمطقه جاغوری غزنی یکجا با برادران ملیت هزاره و در منطقه شینوار با برادران شینواری زندگی کرده و با ستمگران و دست نشانده گان امیر مبارزه و مقابله کرده اند. درین جا صرف در مورد واقعه تاریخی سال ۱۳۰۳- ۱۳۰۴ هـ ق مطابق با 1885- 1886 م در کشور که بیانگر مظالم و کشتار های رژیم امیر عبدالرحمان خان و مقاومت مردم در برابر مظالم آن میباشد یاد آور میشویم که در اثر(سراج التواریخ) یاد آوری شده این واقعه عبارت از جنگ “کلمان” میباشد. کلمان دره و یابه عباره دیگر منطقه پشه یی نشین است که طرف شرق ولایت لغمان شامل قریه های کشردکا، کهو، گل آرام، لمټک، کلندر، بولام، گورجن، جنمیر، خورک، پارج، کولک لام(۱) و غیره بوده کر در هر قریه آن در حدود یکصدوبیست الی دوصد خانواده زندگی دارند(۲) چون کلمان بصورت عموم یک منطقه کوهستانی و صعب العبور بوده که در ارتغاعات بلند شرقی کشور قرار دارد بناً همین آب و هوا و طبعیت کوهستانی آن است که مردم این سرزمین را سرسخت و دلاور و پر غرور بار آورده که قبل از واقعه کلمان هیچ لشکر کشی و قدرتی آنها رامغلوب نکرده بود(۳) زمانیکه امیر عبدالرحمن خان بر کرسی قدرت نشستاز یکسوبه خاطر تحکیم قدرت مطلق العنانه و از سوی دیگر به منطور گرفتن انتقام باداران خود از مردم دشمن شکن و قهرمان افغانستان که در جنگ دوم افغان و انگلیس از خود شهامت نشان داده بودند با بی رحمی به کشتن و تعقیب اشخاص با نفوذ شخصیت های ملی و رهبران واقعی مردم پرداخت. عصمت الله خان جبارخیل که وزیر داخله زمان سلطنت امیر شیرعلی خان و عضو مجاهدین ملی بود و در جنگ دوم افغان و انگلیس رهبری مردم لغمان را در محاذ خیبر نیز به عهده داشت از جمله این قربانیان امیر بود(۴). زماینکه موصوف دستگیر گردید برادرش عبدالمجید خان با تمام اهل و عیال خود و اطفالش که تحت تعقیب و پیگرد شدید رژیم شاهی قرار داشتند اولاً به منطقه کشموند و بعد به منطقه کلمان پناه برد. بنا به همین علت به نقل از سراج التواریخ: … سپهسالار غلام حیدر خان که به امر امیر با افواج خویش بعزم سرزنش مردم مذکور وارد چهار باغ لغمان شده بود روز هجدهم ماه محرم روی ستیز جانب ساو کلمان نهاد و همچنین از دگر جانب محمدشاه خان حاکم تگاب با دوهزار تن پیاده مسلح از مردم تگابی و یکهزار تن از مردم اشپی، اسکین، کوتی و کوه صافی براه افتاده… سپهسالار به مردم کلمان پیام های فرستاد تا فراریانی که در بین خود جاه و پناه داده اند با گروگان بزرگان خود به اردو آورده و خویش را پایمال نسازند. مردم کلمان که از یکسو از مظالم مطلق العنانی های امیر خود کامه آگاهی داشتند و از سوی دیگر این رژیم عصمت الله خان جبارخیل را که از اشخاص قابل احترام مردم منطقه بود دستگرو به قتل رسانده بودند بنابر عنعنه و غرور عالی افغانی شان عیال و اطفال عصمت الله خان جبارخیل را نخواستند به سپاه شاه تسلیم نمایند بنابران به پیام های میان تهی و فریبنده دست نشانده گان رژیم خود کامه امیر اطاعت نکردند که در سراج التواریخ چنین میخوانیم: …. مایک تن از شل و کل را جایز نمیشماریم که به رسم گروگان به کارگذاران پادشاهی بسپاریم چه جای بزرگانی که به گروگان داده شوند. امیر عبدالرحمن خان از این امر سخت بر آشفته شده شش ضرب توپ قاطری با یک فوج پیاده نظام از کابل مامور سرزنش و مطیع ساختن این مردم نموده تمام قبایل و مردم پنجشیر، نواحی جلال آباد و لغمان را فرمان داد که با مردم تگاب، اشپی، و اسکین که وارد آن سرزمین شده اند ملحق گردیده آنها را نیست و نابود سازند(۵) با وصف مردم کلمان به منظور اینکه در هنگام مقابله با سپاه پادشاه به پناه گزینان کدام آسیبی نرسد آنها را صحیح و سلامت از طریق مناطق پشه یی نشین ویگل، اریت، شماش، و چلس در منطقه قبایلی باجور رسانده و خود با سپاه شاهی در حالیکه از سه سمت وارد منطقه کلمان شده بودند به مقابله پرداختندو به سرکردگی مصطفی خان اعلان جنگ دادند…… همان بود که در اول ماه ربیع الاول جنگ سرسخت و خونین میان سپاه شاهی و مردم کلمان در گرفت . بسیاری تن از جانبین کشته و مجروح گشته و متحمل تلغات نگین شدند. بر علاوه آن زمانیکه سپاه شاهی وارد قریه جات میشدند به دستور بزرگان خویش اطفال ، زنان و کهن سلان را که به آنها روبروه میشدن از دم تیغ کشیده و به غارت ، چور و چپاول دارایی های مردم به قطع اشجار، درویدن حاصلات زراعتی ، و تخریب خانه های آنان پرداخته و به آتش میکشیدند ولی باوجود این همه مظالم و وحشی گری های سپاه امیر که منظماً از سه جانب وارد صحنه جنگ میشدند، نتوانستند به طور شاید و باید مردم کلمان را مطیع سازند زیرا آنها سرسختانه و مردانه وار به مقابله پرداخته و از خود دفاع مینمودند تا اینکه نیرو های امیر به فتح نسبی نایل آمدند و منطقه پائینی کلمان به خصوص کشر دکا را به تصرف در آوردند و خواستند از طریق مهاصره و مسدود ساختن راه های ارتباطی آنانرا از مناطق همجوارشان که باهم قرابت خونی و لسانی دارند جبراً به اطاعت وا دارند. از جانبی عده یی از ریش سفیدان و بزرگان نواحی کلمان را به قسم گروگان گرفتند و سپاه را دستور دادند تا دیگران را رهسپار کوه های کلمان کرده و آنها را که دستگیر میکنند تا نابود نکرده باز نگردند. ……. با حصول این فتح حکمران جلال آباد که منتظر فتح و شکست بود به رسم خوشی شادی بیست و یک فیر توپ کرد. و مردم کشموند، بریکوت، بمبه کوت، لام کندا، ستن و همچنان بزرگان مناطق جتیلا، مندال ، لاج درک ، مشفه و تمام دره جات یاغستان یکی پی دیگر از طریق اطاعت نزد سپهسالار آمده مطیع و منقاد شدند. از روز اول محاربه تا اینحال چهل و چند تن از سپاه نظام مجروح و شانزده تن مقتول گشته چهل و چهار نفر از مردم ایلجاری زخمدار و ده تن کشته شدند. و آنگاه که نظم نسبی روی کار آمد و امور حکومت در بین مردم رواج گرفت بیست و دو نفر از مردم کشموند، دو تن از بزرگان وایگل ، چهار تن از مجگندول و دو تن از بریکوت را که مجموعاً چهل تن شوند با عیال و اطفال شان به رسم گروگان سپهسالار نگهداشه بود رخصت و مراجعت داد. در این اثنا به امر سپهسالار در موضع کشردکا که در دهن دره کلمان موقعیت دارد به اعمار قلعه شاهی پرداختند و اراضی کلمان را به دوصد تن از پیاده گانی که از محافظین این قلعه شاهی بودند سپرد و خود با دیگر سپاه از دهن دره کلمان کوچ کردند. با وصف تسلیم شدن مردم حکام محلی وقت بنا بر دستور باداران شان بمنظور بدست آوردن غنانیم و چور و چپاول اموال مردم دست به ظلم و تعدی زده با بهانه های گوناگون علاوه بر اخذ جریمه های نقدی و لت و کوب اشخاص ، از غارت گاوها، بزها ، سلاح ومهمات ، دارای ها و حتا از غارت کتاب و قران کریم هم دریغ نمیکردند که بعد برای باداران شان میفرستادند. از جانب دیگر چون رژیم شاهی امیر از مردم کلمان احساس خطر میکرد در فکر این بود که چگونه سران و بزرگان این قوم را فریب داده و در اسارت در آورند بناً از طریق حکام محلی از مردم کلمان بخصوص از بزرگان قوم دعوت به عمل آوردند تا از خصومت دست کشیده بیایند و خواسته های خود را از طریق جرگه و مشوره در میان بگذارند تا از این طریق سوی ظن و کدورت ازمیان برود، همان بود که بزرگان پاکدل و خوش باور کلمان بشمول سرکرده آنها مصطفی خان دعوت آنانرا پذیرفته وارد مذاکره و جرگه شدند، ولی گماشته گان امیر با استفاده و این سنت پسندیده مردم آنها را در محاصره گرفت و برای شان تفهیم نمودند که شما از آب و نان کلمان به کلی محروم هستید و نمی توانید به خانه و مناطق تان برگردید. از این رو عده یی از مردم کلمان با تمام عیال و اطفال شان از طریق جلال آباد به کابل و از آنجا به هرات ، میمنه و دیگر ولایات کشور فرار شدند(۶). در جریان راه شخصی بنام نورمحمد خان که از بزرگان مردم کلمان بود به نحوی از اسارت آنها فرار نموده و بعد از مدتی چند خود را به منطقه کلمان رساند. قلعه شاهی که برای پاسداران و نگهبانان حکومتی و در جریان جنگ آباد شده بود و بر مردم منطقه بر هیچ نوع ظلم دریغ نمی ورزیدند و از طرف دیگر چون بزرگان و اقارب این مردم را به حیله و نیرنگ در اسارت در آورده و بعضی شانر فرار نموده بودند همه منتظر انتقام بودند(۷). لذا هنگامیکه نورمحمد خان وارد کلمان شد طی زمان و فرصت کوتاه تعداد زیاد از مردم( کلمان) و (ساو) با او متحد شده و در سال ۱۳۰۴ هـ ق مطابق با 1886 م بر ملک الیاس که از همکاران امیر بود با همدستی و رهنمایی موصوف قوای نظامی امیر وارد کلمان شده و عده کثیر از مردم را به قتل رسانده و خود دوباره در کلمان جاگزین شده بود بر او حمله بردند و ملک الیاس را به قتل رساندند، بعد به طرف قلعه شاهی که در منطقه کشر دکا بود یورش بردند و جنگ شدید بین محافظین قلعه و هجوم آورنده گان در گرفت ولی با وصفینکه قوای دیگری نیز به کمک قلعه شاهی فرستاده شد اما در مقابل خشم و طغیان مردم قوای موصوف هم تاب مقاومت نیاورده یک افسر و دوصد تن از محافظین قلعه شاهی را به قتل رساندند(۸). وقلعه شاهی را از بیخ و تهداب با خاک یکسان کردند و نگذاشتند که آن محل و قلعه شاهی درد سرد دایمی برای مردم آن منطقه باقی باند. …….. سپهسالار غلام حیدر خان که به کابل آمده بود به امر امیر با دو فوج پیاده نظام و شش ضرب عازم آن ولا شد و همچنان میر عطا خان را فرمان کرد تا یک فوج پیاده نظام را با چهار توپ در کنر گذاشته خود با تمام سپاه به جانب محل واقعه حرکت کند. همین بود که بعد از تهیه اسباب جنگ در روز نهم برج محرم به محاربه پرداخت و در طول این جنگ هزار و هشتصد تن از مردم کلمان را به رخته و به قتل رساند(۹). مردم با شهامت کلمان جان و مال خود را قربان کردند مگر کسانیکه به آنها پنا برده بودند انها را به قیمت خون خود به جای امن رساندند. نه تنها سراج التواریخ بیانگر این واقعه و مقامت مردم کلمان در برابر مظالم نظام مطلق العنان امیر عبدالرحمن خان می باشد بلکه بر علاوه از واقعه مذکور به خصوص مردم شرقی کشور ما آگاهی کامل داشته که از آن داستان ها حماسه ها آفریده و درین مورد اشعاری هم به پشتو و پشه یی سروده شده است.

ماخذ: ۱- اطلس قریه های افغانستان ص ۶۴۵ .
۲- مجله آریانا شماره سوم و چهارم سال ۱۳۶۱ ص ۱۰۰ .
۳- تاج التواریخ ص ۱۷۷ .
۴- افغانستان در مسیر تاریخ ص ۶۱۸-۶۵۱ .
۵- سراج التواریخ ص ۴۸۰ .
۶- مجله فرهنګ مردم شماره (جدی و قوس) ص ۱۱۰ سال۱۳۶۱ .
۷- از گفته های بعضی از موی سفیدان کلمان، ناقلین کلمان درهرات و میمنه و همچنان از ادبیات مردم.
۸- تاج التواریخ ص ۱۷۷ .
۹- سراج التواریخ ص ۵۱۰ و ۵۱۷ .

منبع: کتاب( درمورد مردم و زبان پشه یی) که به کمک مالی نورمحمد “چمار” در مطبعه شخصی پشاور پاکستان چاپ شده که نویسنده آن محمد زمان “کلمانی” میباشد

آثار باستانی مناطق پشه يی نشين

محمد زمان کلمانی پشه يی ها يکی اقوام بومی افغانستان اند که از گذشته های خيلی دور به اين سو اکثراً در دامنه های کوه هندوکش بويژه مناطق جنو...