۱۳۸۷ شهریور ۱۳, چهارشنبه

وجه تسمیه پشه یی

پشه یی ها کی یکی از شاخه های آریایی نژاد افغانستان می باشند اکثرآ در قسمت های جنوب و جنوب شرق سلسله کوه های هندوکش و بصورت کم و بیش در دیگر مناطق کشور و نیز در قسمت های چترال(1) که در گذشته های دور به آنحا ها نقل مکان کرده زیست دارند و به زبان پشه یی تکلم می نمایند. کلمه پشه یی با سابقه اندک یک الی دو هزار ساله دارد و بنام های بها شه یا بهشه پیشه چه یا پیشاچی ، پشاوی، پاشایی، پشه یی (که بشکل پشیی پشئی پشه ای نیز تحریر شده ) در متون و اسناد گذشته ثبت گردیده (2) و از گذشته های دور به اینسو نام مناطق دره ها و قریه های بزرگ نیز به ان مسمی گردیده اند. مارکوپولو منطقه بین کابل و بدخشان را بنام پشای یاد آوری نموده و نیز از پشایگر و پشه گر ولسوالی نورستان، قریه پشه یی مرکز ولایت لغمان، دره پشه یی ولسوالی پغمان ولایت کابل، قریه پشه یی کندهار ، قریه پشه یی ولسوالی کوهستان ، قریه پشه یی ولسوالی نجراب ولایت کاپیسا، قریه پشیان چایکار ولایت پروان، دره پشه یی ولسوالی اندراب ولایت بغلان و دره پشه یی اشکمش ولایت تخار و غیره یاد آوری کرده میتوانیم (3) ولی علاوه بر این بنابر دلایل گناگون در طول تاریخ چند هزار ساله بنام های الینا، گندهاری، داردی، لغمانی، دهگانی، کوهستانی، نورستانی، و غیره نیز یاد شده کد ذیل به ارتباط وجه تسمیه آن روشنی انداخته میشود. الیـــــنا: الینا یکی از عمده ترین قبایل ، سران و یا شاهان ده گانه آریایی می باشد که در حدود ۲۰۰۰ ق م در بخش شرقی آریانا آن هم در جوار دریای سند با قبیله بزرگ بهاراته و متحدین آن مقابله کرده و به این برتیب نامش ثبت تاریخ شده است . الینا یک نام قدیمی آریایی است که درزبان پشه یی سرسبز معنا دارد که تا امروز در میان پشه یی ها متداول بوده و استعمال می شود. الینا علاوه بر اینکه نام اشخاص و افراد و قبیله می باشد در زبان پشه یی معنی سبز و سر سبز را نیز میدهد و معادل نام (سمسور) زبان پشتو است . به اساس اسناد و شواهد موجوده به وضاحت گفته می توانیم که بخش عمده و اساسی قبیله الینایی آن زمان پشه یی های امروز هستند یا به عبارت دیگر الینایی های آنزمان اجداد و نیا کان اصلی پشه یی های امروزی می باشند . از اینکه عده یی از محققین پشه یی ها را اولاده الینایی میدانند و آنها را به الینایی ها نسبت می دهند شواهد عینی و انکار نا پذیر وجود دارد و آن اینکه ریشه یی کلمه الینا را در نام دو درهُ بزرگ الینگار و الیشنگ که خیلی قدیمی اند و بخش اعظم ولایت لعمان را احتوا می کند و نیز در نام اله سای کاپیسا می یابیم. این حقیقت را در نوشته مرحوم پوهاند عبدالحی حبیبی و وضاحت مشاهده می نمایم که در آن الینا به مردم الینگار و الیشنگ گفته شده (دافغانستان لند تاریخ ۱۳ مخ) محترم دوست محمد دوست د کتاب خود (د افغانستان ژبی او توکمونه ) به صراحت پشه یی ها را الینا خوانده است . پوهاند دکتور محمد حسین یمین نیز در اثر خویش بنام (افغانستان تاریخی ) از الینا یاد آوری کرده و نوشته است که : <<… پس الینگار یعنی مسکن الینایی ها ، جز الینا به معنای قبیله در نامهای الیشنگ لعمان و اله سای نجراب دیده می شود.>> چون از یکطرف دره های الیشنگ و الینگار و نیز اله سای و اطراف آن جای اصلی و باستانی بود باش پشه یی ها را تشکیل داده در زبان پشه یی که زبان قدیمی و اصلی منطقه است نام های الینگار ، الیشنگ ، و اله سای معنی جای الینا ، خانه الینا را میدهد و از جانب دیگر حالا نیز اکثریت باشندگان این دره ها و اطراف آن به همین زبان پشه یی هستند . بناً این حقایق به وضاحت بر می آید که الینایی ها اجداد و نیکان اصلی پشه یی های امروز می بوده اند. داردی: این اصطلاح از ایام خیلی قدیم به مردمان و ربانی اطلاق شده که در قسمت جنوب کوه هندوکش سکونت داشته و شامل زبان پشه یی و غیره میباشند عده یی عقیده بر آن اند است که در گروپ زبان داردی از جمله زبان های ایرانیست برخی دیگر آنرا از زبان های هندو آریایی میدانند و بعضی دیگر مانند گریرسن آنرا به هیچ کدام منسوب ندانسته بلکه لهجه آرایایی میدانند که بین ایرانی و هندوایرانی انسباط یافته است. در این مورد نظر خیلی جدید از مارگنسترن است که گروپ داردی را به دو حضه تقسیم نموده و زبان پشه یی را از گروپ داردی صاف دانسته و گفته که برخی از عواملش به زبان های ایرانی شباهت داشته و برخی از آن با هندو آریایی . (6) در لوحه السنه کنونی افغانستان السنه داردی را که پشه یی زبان عمده آن میباشد از دسته شمال غرب السنه هندی محسوب نموده اند و شرح آن بدین گونه اشت. ب – السنه داردی 19.پشه یی 20. گوربتی 21. کلشه یی 22. تیراهی(7) نظر به گفته واله دروپوسن فرانسوی از برخی از علایم و نشان ها چنین برمی آید که داردی ها دارادی ها از زمان های خیلی قدیم از جای خویش بی جاه گردیده و زبان شان خیلی قدیمی است. (8) طوریکه گفته آمدیم اصطلاح و یا نام داردی به مردمان و زبان های گفته شده که اکثریت آن پشه یی میباشد و از سوی دیگر اگر به خود کلمه داردی نیز متوجه شویم و با در نظرداشت زبان پشه یی کمی دقت کنیم میدانیم که این هم یک کلمه پشه یی است که زیرا در زبان پشه یی (دار) کوه و دی که یک پسوند است (از) را میگوید که (ازکوه) معنی دارد و یا (کوهی) معنی کرد. به همین ملحوظ پشه یی ها و دیگر باشنده گان این منطقه که کوهستان است بنام داردی ( از کوه یا کوهی) یاد شده و بعداً همین کلمه داردی به کلمه کوهستانی که عین مفهوم را افاده میکند تعویض شده و نام منطقه را نیز که بعضاً داردستان خونده میشد به کوهستان مبدل ساخته اند و طوریکه در ادامه این مطلب تذکر خواهم داد زبان پشه یی را نیز به همین ارتباط کلمه داردی کوهستانی گفته اند. گندهاری: از اینکه در گذشته های دور منطقه میان کابل و پشاور و یا به عباره دیگر حوزه دریای کابل را بنام گندهارا نامیده اند و به همین علت عده یی مردم و زبان این منطقه را نیز بنام گندهاری خوانده اند زیرا زمانیکه در قرن سوم ق م تا قرن سوم م در صفحات شمال و شمال غرب افغانستان پر شوی (پهلوی پارتی) معمول بود در جنوب هندوکش پراکریت گندهاری دومین زبان بود که با رسم الخط خروشتی رواج داشت این زبان که ریشه آن بلا شیبه به دوره ویدی میرسد تمام جنوب شرق هندوکش بحیث زبان محلی و ملی با آن حرف زده میشد(9) چون در اینجا شک و دردیدی وجود ندارد که زبان پشه یی ادامه و شکل بحول یافته زبان ویدی و پراکریت گندهاری بوده که در این منطقه گذشته است و به گفته مور گنسترین نیز (زاده جدید زبان قدیمی که پیش از اسلام در کاپیسا و لمپاکه (لغمان) هندو بودایی گفته میشد عبارت از پشه یی میباشد) این حقیقت روشن میگردد که گندهارا نام منطقه یی بوده که در آن اکثراً اجداد پشه یی ها زندگی نوده و زبان پراکریت گندهاری شکل قدیمی همین زبان پشه یی بوده و جالبتر اینکه خود گندهارا نیز یک کلمه سچه پشه یی است (گنده) در زبان پشه یی و نیز زبان سانسگرت (سنسکرت ، نام اصلاح شده و گرامری شده زبان بشهه یعنی زبان پشه یی همان وقت است که پانی نی این نام را به زبان آن گذاشته) معنی خوشبو را میدهد و (آرا) از مصدر (اریک) یعنی آوردن (آرنده) معنی درد به این اساس گنده آرا یا گندهارا خوشبویی آرنده (خوشبوی آور) معنی میدهد که براستی هم این منطقه همیشه بهار کشور مابه سبب فراوانی گل ها هوای معطر داشته و آورنده خوشبویی است. از این تذکر و یاد آوری برمی آید که کلمه گندهاری غالباً در مورد مردم و زبان پشه یی استعمال شده و با این نام نیز نامیده شده اند. لغمانی: لغمان که یکی از ولایات شرقی کشور ما میباشد به همین سبب در بعضی نوشته ها مردم و زبان پشه یی نیز بنام لغمانی نامیده شده اند و آن هم بخاطر اینکه لغمان شکل فعلی و تحول یافته نام تاریخی و قدیمیست که ریشه پشه یی داشته و در طی قرون متمادی به اشکال گوناگون درآمده و به شکل تحول یافته فعلی آن باقی مانده است. لام پاکا، لان پو ، لام گان ، لمگان ، لمغانات و غیره اسما و اشکال قدیمی لغمان فعلی میباشند که در طول تاریخ آنرا به اشکال گوناگون ثبت نموده اند و این نام ها گاهی بر ساحه محدود و گاهی هم بر ساحه وسیعتر از ساحه کنونی آن اطلاق شده است که حتی گاهی تمام منطقه میان کابل و پشاور بنام لغمان و یا لمغانات یاد شده است و نیز نام لغمان یا لمغانات بجز کاپییسا به تمام مناطق پشه یی نشین گفته شده است. نام لام پاکا کلمه لام یک نام پشه یی است که سابقه آن به زبان آریایی می رسد و معنی آن قریه است و پاکا بنابر روایتی نام شخصی بوده که قریه هان بدان منسوب و نامیده شده است(10) کلمه لام در نام های مهتر لام ، نورلام، کل لام، نجلام، نولام، ننگلام، کونته لام، نچه لام و غیره نیز است که نامهای شهر ها ، قریه ها و دره های میباشد که در ولایت لغمان ، ننگرهار و کنر ها موقیعت دارد. لان پو که در آن لان کلمه آریایی بوده و (پو) در پشه یی خاک را می گویند معنی خاک یا سرزمین قریه ها را میدهد که براستی منطقه پر نفوس و آبادی بوده و هست . لام گان که به لمگان ، لمقان ، لمغانات و بالاخره به لغمان مبدل گردیده و در نوشته های آمده لام آن کلمه پشه یی است که قریه ها معنی نیدهد و گان آن که یک پسوند است و ریشه مشترک آریایی دارد معنی مالکیت و صاحب را میدهد که صاحبان و مالکین قریه ها و منطقه معنی دارد و بعد ها همین کلماه لام پشه یی با (ده) دری تعویض شده لمگان را دهگان و یا دیگان گفته انده کد در قسمت دهگان به بوبه خویش از آن یاد آوری مینمایم. بخاطر اینکه از قدیم الایام در منطقه لغمان و نواحی آن پشه یی ها زندگی میکردند و طوریکه واضیح گردید نام آن نیز ریشه پشه یی داشته به هین دلیل در گذشته ها پشه یی ها بخصوص پشه یی های ننگرهار ، کنرها و لغمان را به سبب ارتباط شان به منطقه لغمان و یا لمغانات و نیز زبان شان را لغمانی نامیده اند. پشه یی های ننگرهار حالا نیز زبان پشه یی را زبان لغمانی میگویند. در بعضی از اشعار فولکلوری پشه یی نیز مردم و زبان پشه یی بنام لغمانی یاده شده اند. از توضیحات فوق به خوبی معلوم میشود که همین پشه یی بعضاً از طرف جهان گشایان و نویسنده گان بنا بر دلایل فوق بنام لغمانی خوانده شده است. دهگان: کلمه دهگان یا دیگان یک کلمه درییست که که معنی صاحب قریه را میدهد و این کلمه اکثراً به مردم پشه یی و دیگانی به زبان پشه یی اطلاق شده است که فارسی زبان ها به جای کلمه لامگان و لمگان بکار برده که در آن صرف کلمه (لام) پشه یی به (ده) دری تبدیل شده است گر چه کلمه دهقان از خیلی قدیم به مفهوم گوناگون در زبان و ادبیات دری بکار رفته و بصورت عموم به مفهوم بذر گر و بزگر در سرا سر افغانستان معمول است و متداول است ولی شکل دهگان و دیگان آن صرف به مفهوم قوم و یا ملیت پشه یی بکار برده شده است. در ولایت کنر حالا نیز پشه یی ها را بنام دیگان و زبان شانرا بنام دیگانو مینامند. در جلد اول دایرت المعارف فارسی که به سرپرستی غلام محسن مصاحب در ایران نوشته و چاپ شده است در تماس گرفتن با افغانها پشه یی ها را عمده ترین قبایل هندو آریایی افغانستان دانسته و گفته است که نام محلی آن دهگان است. الفستن در کتاب خویش بنام (بیان سلطنت کابل) که به زبان پشتو نیز ترجمه شده پشه یی ها را به قوم و ملت دهگان نامیده و گفته است که آنها در قسمت اعظم شمال شرق افغانستان زیست نموده و به چنان زبانی تکلم مینمایند که در بابر نامه آیین اکبری و در منابع دیگر بنام لغمانی نامیده شده است. محمد حیات خان در کتاب خویش بنام حیات افغانی که ترجمه قلمی زبان پشتوی آن نیز موجود است پشه یی ها را بنام قوم دیگان یاد کرده و نوشته است که این قوم د اوایل به پیمانه زیاد در شمال شرق افغانستان سکونت داشتند و حالا تنها در کنر، باجورعلیا و عده دیگر آن در لغمان سکونت دارند و به زبانی تکلم مینمایند که بنام لغمانی یاد شده است. از نوشته ها و نظریات قوف روشن میشود که دهگان یا دیگان نامیست که به پشه یی ها اطلاق شده و در گذشته های دور از این جا به دیگر مناطق کشور نیز نقل مکان نموده و به این نام یاد شده اند. کوهستانی: قسمیکه قبلاً نیز یاد آوری گردید در گذشته ها مردم پشه یی و باشنده گان منطقه بنام داردی که (ازکوه) و کوهی معنی دارد یاد میشدند که بعد ها همین کلمه پشه یی به کلمه دری کوهستانی تعویض گردید که فعلاً هم تمام پشه یی ها و بعضی از دیگران که به این نام یاد می شوند و خود پشه یی ها حالا نیز بین خود زبان و مردم خویش را کوهستانی و کوستانی مینامند که پشتو زبان ها به آنها کوشتانی نیز میگویند. مولف کتاب حیات افغانی مینگارد، بنام پشه یی یا پشاهی یک قوم دیگر در کوهستان (هدفش از کوهستان پروان و کاپیسا است) موجود است که در مورد آنها محمد بابر شاه مینویسد که این ها زبان جدا گانه دارند که حالا نیز این مردم در میان خود به زبان کوهستانی صحبت می کنند و اصل و اساس این زبان هندی بنظر میرسد(11) بناً به وضاخت برمی آید که همین پشه یی ها وزبان شان بعضاً بنام کوهستانی نیز خوانده شده و با این نام مسمی گردیده اند. گرچه نطریه های نیز وجود دارد که چون کوشانی ها که از قبایل سیبتی ها و بنام یوچی ها دانسته شده و مردم مهاجر بوده و به منطقه کاپیسا سرازیر شده و سکونت اختیار کرده بودند مدنیت درخشان از خود بجا گذاشته و به مرور زمان در بین مردم پشه یی که باشنده گان اصلی منطقه بودند منحل گردیده و به همین ارتباط کوشانی ها پشه یی ها را بنام کوهستانی و کوشتانی می نامند. مردم غیر پشه یی لغمان حالا نیز پشه یی هارا کوشتانی می نامند و نیز پشه یی های منطقه نام ریزه کوهستان را ریزه کوشانی ها یا کوشانی های کوچه می نامند که همه مردم آن پشه یی هستند ولی در این مورد اسناد و شواهد دیگر که بیانگر این حقیقت باشد بدست نیامده است.

۱۳۸۷ شهریور ۷, پنجشنبه

دپشه ئیانو وروسته پاتي والی لږوالي بهيرونه او علتونه (شیرعلم امله وال)


دشیرعلم امله وال لیکنه
پشه يان د اوسني افغانستان دمشهورو او لويو اوو قومونو (مليتونو ) له جملي څخه يو قوم دې چي د هيواد په ختيځو ولايتونو، شمال ختيځ ، شمال او مركزي ولايتونو په سيمو او ځايونو كي هستو ګنه لري ، چه د ځانګړي قومي هويت ، ځانګړي ژبي او ځانګړي كلتور درلودونكي دي . چي اوسني پشه يانو څخه دادي چه تر اوسه په پشه يي غږيږي . خپل فرهنګي او قومي پيژندنه (هويت) يي ساتلي دي . چي دهيواد په مختلفو سيمو كي ميشت دي . كله چي د پشه يانو د قومي هويت ، ژبي ، كلتور او دودونو په هكله مطالعه او څيړنه كوو او تاريخي ، علمي ، سياسي ، فرهنګي ، پوځي ، كتاب ،مقاله او يا سند لولو . په هر ځاي كي په روښانه او شفاف ډول ليكل شوي دي . چي پشه يان آریائیان دی او دافغانستان د پخوانیو اوسیدونکو په جمله کی شمیرل کیږي . همدارنګه كه د بهرنيو پر يرغلګرو او نيواكګرو ليكني تر نظر لاندي تير كړو ، نو هغوي هم ددي وياړلي او غيرتي قوم يادونه كړي او د يرغلګرو په مقابل كي د مقاومت كوونكو په كتار كي په زرينو كرښو ياد شوي دي . همدا ډول په پشه يانو كي اوس هم د پخوانيو اريايي ژبو ،عصبي نښي او نښاني ژوندي پاتي شوي او استعماليږي او آن پشه يي ميشتي يوي سيمي نوم چي د كونړونو ولايت مربوط د نورګل ولسوالي سيمه ده او د اريت په نامه ياديږي چي له آريايانو سره تړاو لري . خو د دي ټولو اسنادو ، شواهدو ، مداركو سره سره دا سوال پيدا كيږي چه دا پخواني قوم ولي تر اوسه پوري په ډير كم شمير كي پاتي وي . يعني دا چي د وګړو په شمير كي لكه د نورو قومونو په شان زياتوالي نه وي . د وخت په تيريدو سره ډيروالي څه كوي چه كموالي په كي راغلي او خلك يي له خپلي ساحي څخه لري شوي او له خپلي ژپي څخه پردي شوي يا په بل عبارت ورځ تر ورځه ددي قوم دوګړو د نفوسو په شمير كي كموالي راځي . چه زه غواړم دلته د خپلو معلوماتو له مخي ددي ننګيالي او توريالي قوم د شمير دلږوالي ، وروسته پاتي والي د بهيرونو او علتونو په هكله رڼا واچوم .
تر اسلام د مخه : په تاريخي او فرهنګي اسنادو او موادو كي راغلي چي پشه ييانو په دي سيمه كي خپله واكمني لرله او ددوي سيمه او هيواد دپهرنيو يرغلګرو او بلوسګرو پر بريد لاندي راغي او تر ډير مقاومت وروسته دسيمي د آوارو ځمكو څخه غرونو په لور كوچيدو مجبور شول او سيمه يي د پرديو ترتسلط لاندي راغي ، چي د دوي دواكمني د پرځيدو اصلي علت دنورو مليتونو قومونو سره د بهرنيانو د سازش او ملګرتيا نتيجه وه . نو په دغه وخت كي هغه تعداد پشه ييان چي د يرغلګرو په واكمني او نورو قومونو سره په څنګ كي ميشت شول . نو خپله ژبه او كلتور يي ارزښتونه يي پريښودل او د نورو كلتور او ژبه يي خپله كړه. همدارنګه كله چي ښاري او مدني ژوند پيليږي نو يوشمير پشه ييانو هم د خپلي ژبي ، قومي هويت او كلتور سره خداي پاماني وكړه .
داسلام تر راتك وروسته : كله چي په لرغوني او تاريخي هيواد ياني اوسني افغانستان كي د اسلام د مبارك دين وړانګي او پلوشي خوري شوي او دنړي د انسانيت ستر ناجي او د خداي (ج) محبوب پيغمبر حضرت محمد (ص) د پيروانو او لارويانو لښكري او ددين دعوت وركونكو ډلي زمونږ وياړلي هيواد ته ورسيدل . نو په دي وخت كي د افغانانو او عربو جګړه تقريباَ دوه سوه او پنځه كاله دوام وموند وروسته د تفاهم او سولي له لاري ټولو افغانانو د اسلام مبارك دين قبول كړ چي پشه ييانو هم دا حق دين ومنلو يو شمير پشه ييان چه په خپلو پخوانيو عقايدو ټينګ ولاړ وو له اسلام څخه لري پاتي شول . بيا دوخت په تيريدو سره هغوي هم اسلام راوړ . نو كله چي پشه ييان مسلمانان كيږي او يو شمير غرونو خوا ته ځي ، هغوي چه په آواره كي نورو قومونو سره هستوګنه اختياروي او په دي وخت كی دوي هم خپله ژبه او كلتور پريږدي او نورو ژبو او قومونو كلتو خپلوي ،چي ښه مثال يي د افغانستان د قومونو او توكمونو په نامه علمي او تاريخي كتاب دي ، چي ښاغلي مرحوم دوست شينواري له خوا ليكل شوي او د نړيوال تاريخپوه او ټولنپوه مارګنسټرن د نظريي له مخي چي په دي كتاب ليكل شوي چي ساپي په اغلب ګومان پشه ييان دي او هغه دا دلايل راوړي .
1. د ساپيو او پشه ييانو كلتوري او دوديزو اړيكو ورته والي .
2. دګډو اوسيدو او همدا ډول د زياتو ساپو ميشتو سيمو نومونه چي په پشه يي ژبه كي وي راوړي دې ، چي په دي ترتيب ددوي قومي او ژبني هويت ورك شوي دي .
همدارنګه اوسني نورستانيان چي دوي هم د آيايي توكم الينا ګروپ پوري تړلي قوم دي . چي پخوا پشه ييان او نورستانيان دواړه اليناييان وو او يو لوي قوم يي جوړوه. كله چي يو شمير يي اسلام قبول كړاو يو شمير يي له اسلام څخه لري پاتي شو . نو دسيمه ييزي لهجي له مخي چي نورستانيان يي هم اوس استعمالوي باشايي چي د تسليمي مانا وركوي او دهغوي په نزد هغوي چي اسلام قبول كړي و نو دوي تسليم شوي او دپاشايي په نامه ياديږي ورو ورو دا لهجه په پشه يي بدليږي اوديو قوم نوم غوره كوي او ددوي نور هغه الينايي ورونه چي له اسلام څخه ليري پاتي كيږي د كافرو په نامه ياديږي . چه وروسته پيا داسلام له ريسدو سره سم په نورستان پدليږي چي دا تاريخي مرحله هم ددي قوم قومي او ژبني هويت د وركيدو سبب كيږي .
دمدني او عصري ژوند پيل: څرنګه چي زياتروافغانانو له كليوالي ژوند څخه ښاري ژوند په مخه كړي نو يو زيات شميير كي پشه ييانو هم په ښارونو كي د نورو ميشتو ورونو قومونو سره يو ځاي د اوسيدو ژوند پيل كړو، چي د وخت په تيريده سره دنورو ژبو او كلتورونو تر مستقيم اغيز لاندي راغلل او خپله مورني ژبه يي هيره كړه ، چي دلته دا خبره ديادولو وړ ده چي سياسي او فرهنګي اغيز ډير زيات موجود وو او ټولي سياسي او دولتي اداري د نوړو ژبو ويونكو ته او په ځانګړي د فارسي ژبي ويونكو په واك كي وي او هم د ښارونو زياتره اوسيدونكي د نورو ژبو ويونكي وو چي د ښاري ژوند اړتيا يوي خوا په دولتي او سياسي اړتياوي پلي خواته همدارنګه د ښووني اوروزني د سيستم اړتيا بلي خواته پشه ييان دي ته مجبوره كړل چي خپله ژپه او كلتور پريږدي او دنورو په كلتور او ژبو كي ځان ور كډ كړي . په تير وخت كي په پشه ييانو كي هم داسي څوك پيدا نه شو چي خپلي ژپي او قوم لپاره خدمت مصدر وګرځي . چي ددي كار يو علت د پشه ييانو بي تفاوتي او له خپلي ژبي او قوم سره پي وفايي هم وه. كله چي د سر شميرني مسئله مطرح شوی په شعوری ډول هڅه شوي چي پشه ييانو ته دتابعت په تذكره كي تاجك او يا د بل كوم قوم نوم وليكل شي ، همدارنګه نورو غير پښتنو ته هم زياتره وخت به د تابعيت په تذكرو او نورو قانوني اسنادو كي تاجك ليكل شوي ، چي دا هڅه شعوري تاجكو ، دولتي مامورينو چي غوښتل يي د خپل قوم د شمير ډيروالي او خپلي سياسي واكمني په لاره آواره كړي .دا چه عمده علت يي د پشه ييانو د سياسي ډګر نشتوالي يا عدم موجوديت وو، همدا ډول د وخت حكومتونو هم د ټولنيز عدالت د تامين د ژبو او فرهنګونو د ودي او پراختيا لپاره كوم ځانګړي پلان نه دلود چي اكثره وخت د وړو ژبو او قومونو د وركاوي هڅي په دولتي كچه پرسره شوي دي . دا چي همدا اوس يو شمير پشه ييان په ننګرهار ، لغمان او نورو سيمو كي په پوځي ډګر كي حضور لري . دسياسي او فرهنګي كچي د نشتوالي له امله دي . قوم ته د نورو قومونو پشان څوك نګوري ، يا په بل عبارت چي د سياست په ډګر كي د نورو قومونو د شمير په حساب كي څوك پشه ييا ن نه حسابوي ، د ياد وړ ده چي د لنډ محالي او منځ محالي ادارو په چوكاټ او كابينه كي ټولو قومونو ته ونډه او برخه وركړل شوي ، خو د پشه يي قوم ته هيڅ هم په هيڅ وخت كي خپله ونډه نده وركړي . دا چي اوسني اداره دقومونو د تناسب له مخي جوړه شوي ، يو ډول نه يو ډول د ټولو نورو قومونو استازي شته خو د پشه يي قوم څوك نشته، چي د پشه ييانو د مشهورو قومونو او يا مليتونو له جملي څخه په پنځمه ليكه كي راځي ، يعني پنځم لوي قوم دي . خو دا دانصاف او عدالت څخه لري ده ، چي تركمن ، بلوڅ ، نورستاني ،قزلباش ، ايماق ته د قوم په نامه برخه وركول كيږي ، خو پشيان بيا دچا په ياد هم ندي . دځنيو نورو قومونو څخه د وګړو د شمير د څومره والي له امله زيات هم دي په پاي كي بايد زياته كړم چي زه پخپله دقومونو په نامه د سياست پلوي نه يم ، بلكي مخالف يي هم يم زما آند بايد معيار زدكړه پوهه ، مسلكي او كاري تجربه ، استعداد او اهليت وي ، خو كه چيرته دا معيارونه په نظركي نه نيول كيږي او قومي تناسب ته كتل كيږي ، نو پشه ييان هم ددي خاوري اوسيدونكي دي ، بدي خاوره كي د سياست او واكمني حق لري . نو د ټولو مشرانو څخه زما غوښتنه او هيله داده چي پشه يي قوم بايد څوك دياده ونه باسي او ټولو ته بايد د خپل انډول له مخي په قومي او ټولنيزو ، سياسي او فرهنګي مسايلو كي د ګډون او برخي حق وركړل شي.
دهیله مجلی څخه
يادونه :
1- بايد وويل شي چه اوس هم پشه يي ژپه په ځينو سمو او هموارو سيمو لكه د كنړپه نورگل دننګرهار په ښيوه د لغمان په مركز او چهار باغ او دكاپيسا په تګاب او نوروسيموكي په كمه اونيم ژوانده بڼه شتون لري
2- د محمد زمان کلمانی دلیکنو پر اساس دغه نظریه چه پشه یی د تسلیمی معنا لری بی بنسته او دغرض دخاوندانو لخوا جوړه شوی خبره ده ، ځکه د موثق اسنادو له مخی دغه خلک هغه وخت هم د پشه یی په نامه یاد شوی او سیمه یی پاشیای او پشیگر بلل شوی چه لا د اسلام په مقدس دین مشرف شوی نه وو
(محمد ظاهرکلمانی)

۱۳۸۷ مرداد ۱۶, چهارشنبه

دپشه يي ژبي د ادبياتو په هكله

پشه يى ژبه چې قوم اومليت يي هم په همدې نامه ياديږي زمونږد گران هيواد افغانستان په مركزي او په ختيزو ولايتونو لكه د كاپيسا ولايت د اله ساي ، كوهبند ، تگاب ، نجراب ، او كوهستان په ولسواليو، دلغمان ولايت په مركز او دالينگار ، اليشنگ ، دولت شاه ، او قرغه يي په ولسواليو. د ننگرهار ولايت په مركز د جلال آباد په ښار او دښيوې او دره نور په ولسواليو. دكونړ ولايت دنور گل ، څوكى ، او د پيچ د ولسواليو په ځينو سيمو ، د نورستان د ولايت په نور گرام او دوآبه ولسواليو ، دكابل په ښار او د سروبي ولسوالى د اوزبين په دره او دهيواد په ځينو نورو سيمو او كليو كې ويل كېږي، يوه ډيره پخوانى او لرغوني آريايي ژپه ده چې د پښتو او دري ژبو سره نږدې اړيكې لري . پشه يي ژبه چې دپيشاچه او يا دداردي ژبو په مركزي ډله كې راځي د لمغاني ، لغماني ، دېگاني ، دېگانو ، او په دې وروسته پېړۍ كې د شاړې او خاړېگا او هم دنورستان د سيمې په اړوند نورستاني په نومونو هم ياده شوې ده . د ځينو شواهدو او واقعيتونو څخه دا په ډاگه كېږي چې دغه ژبه له اوس څخه پخوا په پراخه سيمه كې ويل كېده او دسيمې له مهمو ژبو څخه وه . په دې هكله جورج مور گنسترين ترټولو زياتې څيړنې او ليكنې كړې او د ( اندوايرانين لنگويجز) په نامه د خپل كتاب دريم ټوك چى ۲۳۷ مخه لري او په ۱۹۶۹ ميلادي كال په اوسلو كې چاپ شوئ د پشه يي ژبي گرامر ته ځانگړي كړې دئ . نوموړى نامتو څېړونكى ليكي : پشه يي د هغي لرغو نې ژبى اوسنۍ بڼه او زېږنده ده چې داسلام څخه تر مخه په هندو بودايي كاپيسا او لمپاكا (او سني لغمان )كې ويل كېده ... البېروني څو هندسې عددونه ليكلي چې په څرگنده توگه د پشه يي د يوې لهجې څخه دى او دغه عددونه د افغانستان د هندو آريايي ژبو له جملې څخه تر ټولو لرغونى شكلونه دي. (آريانا مجله ۱۳۴۷ كال ۲۷۶ گڼه ۲۶ مخ) د دايرة المعارف فارسي په ۱۷۹ مخ كې چې د غلام محسين مصاحب په سرپرستي ليكل شوى دئ د افغانا سره د تماس نيولو په ترڅ كې داسې راغلي دي: د افغانستان له هندو آريايي قبايلو څخه تر ټولو مهمه قبيله پاشايي ده چي سيمه ييز نوم يي دهكان دى چې دكابل په كوهستان او دكونړ درې په لاندنيو برخو كې ميشت دي . همدارنگه كه د بغستان د ډبر ليك دوه نيم زره كلن شعر او يا وياړني ته : (نې اريكه آهم ، نې درواجنه آهم ، نې زوركره آهم ) چي د ايران دهخامنشي كورنى ديوه مشهور پاچا لوى داريوش په امر كيندل شوئ دى ( دپښتو ادبياتو تاريخ لومړى ټوك۲۹۰ مخ ) ځير شو ، دا په ډا گه څرگنديږي چې ددغه آريايي شعر زياتره ويونه تر اوسه د دري او پښتو ژبي څخه زيات په پشه يي ژبه كې په هماغه بڼه خوندي شوي دي، ځكه : ۱- نې يا نه په ټولوكې مشترك دى او په پشه يي كې هم په همدې ډول كارول كېږي. ۲- اريكه په پشه يي كې د ارېك يعنې اوريدل له مصدر څخه ده او دلته دامعنا لري چې ما دهر چا هر ډول خبره او شيطنت نه اوريده او خپله مې درك درلود. ۳- درواجنه كه درواغجن په معنا راشي داهم په دغو ژبو كې مشترك لغت دى خو په پشه يي كې دروا (پاتې) او جن يا جنه كس يا نفر (سړى) ته هم وايي چی ترهغې ښه معنا لری يعنې وايي چې كوم وروسته پاتې او بې ارزښته سړى نه وم . ۴- زور كره په دې كې زور مشتركه كلمه ده او كره د كريك او كولو له مصدر څخه یو پشه يي لغت دی او د زور زياتي كوونكي معنا لري. ۵- آهم هغه ترټولو پيژندل شوى پشه يي كلمه ده چې تر اوسه په پشه يانوكې په همدې ډول كارول كېږي چې د (وم) او (بودم) معنى لري دغه آهم كلمه دپشه يي ژبې په ځينو لهجو او گړدودونوكې د آكم او آنم په بڼه هم اوښتې ده. په دې ډول ويلى شو چې دا يوه تر ټولو پخوانى پشه يي شعر دى. له بلې خوا د ملنډا پينه د كتاب په هكله د ښاغلي محمد پرويش شاهين ليكنه چې د ساپي نشراتي ارگان د (ورځ) مجلې ددوهم كال په درېيمه گڼه كې يي كړې ده ډيره په زړه پورې حقايق برسيره كوي چې دهغه په يوه برخه كې راځي : (... ددي په لومړي جلد كې ډير د كار خبرې راوړل شوي دي. داكتاب چيرته وو ، څنگه بيا موندلي شو ، دا چيرته ليكل شوي وو ، دلته سيلون ته څنگه راوړل شو ،ددي په څومره ژبوكې ترجمې شوي دي ، كومو كومو ملكونوته وړل شوى دى. دايوه خبره يي ټولو عالمانو منلې ده چې كتاب د شمال غرب له لوري ( د هغه سيمې شمال غرب د افغانستان ختيزه برخه د پشه يانو ميشت سيمه ده ) را دمخه كړي شوئ دى. بيا يو بل بديهى كتاب كى خو خبره دې ته هم را رسول شوې ده چى دا كتاب په پشا يى ژبه ليكل شوى دئ. دا چى دغه پشه يى ژبه د چا مورنى ژبه وه چى دغه يى له دى ځايه سيلون ته وېوړله... زه هم دې پسى ولگيدم په نورو ډير بدهي كتابونو كې مې دغه د پشايى ژبې دا خبرى ولوستلى او ښه پوره مواد راسره جمع شول او بيا مې پالى او پښتو په نوم د يو كتاب ليكل شروع كړل...) له دغو يادونو څخه دا جوتيږى چى پشه يى ژبه يوه ډيره پخوانى ، د كتنى وړ او مهمه ژبه تيره شوى او لرغونى ادبيات لرى. خپله دا د (ملنډا پېنه) كتاب چى ډير پخوانى دى په پشه يى كى ملنډا و پيژنه معنا لري او كيدى شى چى همدا مفهوم او معنا هم ولري. له بلى خوا پخپله د دغه سيمى د هيوادونو نومونه هم يو پشه يى جوړښت لرى چى ريښه يى آريايى ته رسيږى لكه افغانستان (د افغان ځاى) تاجكستان (د تاجك ځاى) هندوستان (د هندو ځاى) او داسى نور چى تان په پشه يى او هم په آريايى ژبه كى ځاى ته وايى او (س) يو روستاړى او نسبتى تورى دى چى په پشه يى كى ډير كارول كيږى لكه احمدس كتاب (د احمد كتاب) سالنگس پند (د سالنگ لاره) كابلس پارال (د كابل مڼى) چى دغه تركيب به نورو سيمه ييزو ژبو كى نشته. او يا د شهنشاه كلمه چى دا هم يو پشه يى تركيب او شاهنناشاه يا شاهنا شاه (د شاهانو شاه) يو لنډ شكل دئ يعنى د مفرد په حالت كى د (س) تورى او د جمع په حالت كى د (نا) تورو په ورزياتولو سره دا ډول تركيبونه جوړيږى. او هم دا چى (دار) په پشه يى كې لرگي ته وايى او په پښتو او درى كى هم كارول كيږى لكه (په دار ځوړول) يا (به دار اويختن) چى كله كله په دري ژبه كى به چوب اويختن هم ترجمه كوي ، دا د دى خبرى څرگندويه ده چى دغه پشه يى ژبه يوه واكمنه ژبه هم تيره شوى ده ، نو دا هم په ځاى ښكاري چى وايى پشه يى له پاشا ، پاچا او پادشاه څخه اخيستل شوې نوم دئ. ځكه ځينى بادشاه يا پاچا ته پاشا وايى او داسى ويل كيږى چى ډير پخوا د دغې سيمى پاشا (پادشاه) په همدى ژبى غږيده له همدى كبله بيا همدغه خلكو او ژبى ته د دغه پاشا (پاچا) په ارتباط پاشايى ويل شوى دى. پنځه سوه کاله د مخه ظهیر الدین محمد بابر هم په کابل او شاوخوا سیمه کی ده پشه یی ژبی د شتون خبری کوی، او داسى ډير نور شواهد او دلايل هم شته چى زموږ د پشه يى ژبى د لرغونتيا ، پراختيا او ارزښت څرگندونه كوي ، خو په وروسته پيړيو كې پشه يى ژبه له پامه غورزيدلې او ادبيات يى يوازى په شفاهي توگه په پشه يى اولس كى خوندى شوى دى. تر كومه ځايه چى زه پرى پوهيږم پشه يى ژبه تر ټولو بډاى منثور او منظوم شفاهي ادبيات لري چى له پيړيو پيړيو څخه را په دې خوا له يو نسل څخه بل نسل ته ليږدول شوى او تر ننه موږ ته راپاتى شوى دي. تجربو راخودلى ده د كوم ولس ژبه چى په يوه يا بل دليل د ليك له قيده وتلۍ او د ليكلى ادب له نعمته بى برخى وي هماغومره د هغه ولس د خلكو د ادبي تندى د ماتولو يوه مهمه وسيله ولسى ادب: سندرى ، كيسى ، متلونه ، معماگانى او داسى نور وي. چى په پشه يانو كې دا خبره بيخي اثبات ته رسيدلى ده د بيلگى په ډول د پشه يى هنرمندانو دومره ډېرى سندرى زده وى چى له مبالغى پرته كه درى شپى ورځى پرله پسى ډول هم مجلس وكړي هغوی ته شرم ښكاري چى آن د يوه سندرى يو بند هم دوه ځلى او تكراری ووايى. د پشه يى ژبى منظوم ادبيات يا شعرونه چى په پشه يى كى يوازى د (گې) او (ورڼا) كلمى ورته كارول كيږى او په شفاهي توگه موجود دي، ځانله ځانگړى شكلونه لري او تر كومه ځايه چى ما ته پته ده د پشه يى ژبى په ادبياتو كى د نورو ژبو په نسبت ډير شعرى قالبونه موجود دي چى كولى شو د ټوكور ، شور ټكور ، خېمېوى (چى د يو څه تفاوت سره غزل ، مثلث ، مربع ، مخمس ، مسدس مثمن او مستزاد شعرونو ته نږديوالى لرى) شياري ، لموى ، باړه گى ، ورڼا ، موټه ورڼا ، كاړه گې ، واج او داسى نور يادولى شو چى پخواني پشه يى شعري بڼه لري. همدارنگه له پشه يى شعرونو څخه ځينى يې د پښتو او دري شعري قالبونو ته نږديوالى لري او ځينى نور يى به ځانگړى قالبونو كى دي چى په نورو ژبو كى لږ او يا هيڅ نه تر سترگو كيږى لكه ورڼا ، باړه گې لموي او د شياري شعرونو ځينى شكلونه. په همدى ډول په پشه يى ادبياتو كى ځينى نوى شعري بڼى هم تر سترگو كيږى چى د پښتو او دري ادبياتو د اغيزى له لارى په دى وروستى پيړى كى د پشه يى ادبياتو گلبڼ يى لا پسى بډاى ، رنگين او سمسور كړى دى. د بيلگى په ډول رباعي ، مقام ، قطعه ، قصيده ، مثنوي او داسى نور له هغه شاعرانو له خوا رامنځته شوى چى په پښتو او يا درى ژبو شعر ويلو كى يى هم لاس لرلى او يا د دوى تر څنگ اوسيدلي دي. دا لاسه چى په وروستيو كلونو كى د پشه يى ليك د بيا د رامنځته كېدو سره په همدى نږدى كلونو كى آن نوى نيمه آزاد ، آزاد او نورو شعرونو هم پشه يى ادبياتو ته لاره پرانستى ده. دا هم بايد وويل شى چى په پشه يى ادب كې تر دى د مخه د كوم شعرونو نومونه چى وړاندى وويل شول يوازى د هغه د ويلو ولسى سبك له مخى ټاكل كيده، چى البته له شكل له پلوه يى هم توپيرونه لرل. داهم بايد وويل شى چى د ښځو او نارينه وو په گډون زياتره پشه يى وكړى د خپل شاعرانه سيمى د طبيعى ښكلا او د وگړو د فطرى ذكاوت او هوښيارتيا له امله د شعر جوړولو استعداد او توانمندى لري او ډيرو خلكو شعرونه جوړ كړى دى او د خوښيو په محفلونو او غونډو كې ټول پشه يان د اړتیا پروخت د كوم شرم څخه پرته په ډير وياړ او سرلوړى سره سندرى وايى او يا لږ تر لږه د سندرغاړى سره ملتيا كوي ، د ښځو او نارينه وو په شمول د پشه يى شاعرانو شمير آن په يوه كلى كى څو څو تنو ته رسيږى. زياتره پشه يى عشقي شعرونه د ښځى او نارينه تر منځ د سوال او ځواب په بڼه جوړ كړل شوى وي ، ښځينه شاعرانى زياتره د ورڼا او باړه گى په قالبونو كى چى د شاعر نوم پكښى نه وي شعر جوړوي. يعنى د شعر يو بند د نارينه او بل يى د ښځينه وو د خبرو او غوښتنو استازيتوب كوي. پشه يى شعرونه زياتره عشقي او د مينى او محبت په هكله دي او همدارنگه ټولنيز ، ملي ، هيوادني ، حماسي ، معلوماتي ، انتقادي ، هجوه ، روايتى او ديني محتوا هم لري چى په اوريدونكى خپل ژور اغيز شيندى. د ورڼا ، موټه ورڼا ، واج او ځينو نورو شعرونو څخه پرته چى شاعر يى معلوم نه وي نور د ټولو ډولونو شاعران ښكاره او معلوم كسان وي او د شعر په پاى كى د هغه نوم راغلى وي. د پشه يى شاعرانو شمير زښت زيات دى خو هغه چى يو څه پخوانى او ډير شهرت لري د شيرالله ، حسين خان ، جان محمد (جاني) ، مير محمد ، ميتر ، ډلمير ، شيرخان ، توكل ، خرم ، ميرالله ، محمد زمان ، محمد اعظم ، محمد نور او نورو څخه عبارت دي چى نږدى تر دو سوه كاله د مخه اوسدلي او تر اوسه ډير شمير شعرونه يى په ولسونو كى خوندي دي. پخوا به د پشه يى شاعرانو تر منځ شعري مناظرى او مقابلى كيدې او زياتره شاعرانو چى په خپله هنرمندان هم وو په ولسى مېلو او محفلونو كى مقابلى كولى. وايى چى په يو وخت كى د شيرالله او حسين خان چى د لغمان د نورلام درى څخه او جاني او مير محمد ته چى د ننگرهار د دره نور څخه وو او نږدى ۱۵۰ – ۲۰۰ كلونو د مخه موده كى اوسيدل د خلكو له خوا د يوې شپى ورځى تر منځ موده كى دنده وركړه شوه چى يوه ډله يې د حيواناتو او ژويو په هكله او بله ډله يى د نباتاتو او بوټو په هكله شعرونه جوړ كړى او بيا يى د ټولو خلكو په وړاندى ووايى چى په هغه كى هيڅ يو بوټى او يا ژوى د شعر څخه بهر پاتى نه شى ، همداسى كاريى وكړ او دواړو ډلو شاعرانو شعرونه جوړ او د خلكو په وړاندى د ساز او سرود سره وويل شول چى په ترڅ كى يى يوې ډلى ته چى زياته بريالى وه د سرو زرو يو جام د انعام په ډول وركړ شو. يو پشه يى شعرد بیلګی به توګه: 
 ويـېنــد 
کـــوبـــکار وانگــــن هـــــوا سې که شچـــگا ***  هـــــــرلـــــــوا اورچــــوانتــــې روح بـخشگا
که پـړي کیـی میـس تاثیــري بیــی لـشیگـیی ***  تانــکـــــی بـــــندا اودای جـــــم غـــــم نـــِـوگا
هــــــــر دمـــدار مـو جودتنه یو پنــد پېـدا کیا *** ټـېپُرکــه پــیـــــري هــــــــــر وانـــیابُــــگـگا
چـــــنچـوړیک او پشنیــک بــه دکـــه نـه نیا *** خــــــوشــــــالي کېتا هر جــایــه پـې پــولگا
ســـــســوي بـــــسړوتــــي دشـــــت النـــــي با *** تـــمړي کـــــــړیــک بــــه جـــم چـــېلامنجگا
هــــر جینچپ خوشالــی کېتــا سـازآواز کیـــا *** او بورا پینـچا س چــو پــر دي ژیـــن گــرگا
هــای بــــــــکار تــروتــازا چېکه دنـیا بــیک *** رگه چلیــــــــچ او حیــات کــوچــیی شـــاړگـا
یــو تاثیـــر چــــــېکه بهـــرس سې که اِتیــک *** اگت نــــــــــه کـــــــیا خــو چــیه آنتــی کــدگا
دکه مــــــه نېــدا اورچ خلکه بــربــاد کېیــــی *** تارداگه جـــــــــهان هـــوی ویــا بــیی جـــپگا
اې بــــهـــــــــرم اې ویـــــــــــېندم رون اِتِیـای ***  بـــــــې تــــېنا جـــــــــم زنـــــد گـی بربادوټگا
یو اېــړأکم کار بـــــه مــــــه پیــای الي تپیــای *** تــــــــوگه نه تي جـــــــــم دُ نیا کا لبوت لړگـا
تـــــــــــو لشـــــېکن جم خلک لهمېــلا کاکـــن *** اگـــــــــــه نـــــه تــــي جـــــــــــمنا اړه لِــسِگا
کلـــــماني بـــت پــــــند پـینیچـان قرا رنه نیــا *** یــــــــو دُنیا هـــــــــــــر کاو انـــدن گر اورگا 

د پشه يى شعر ژباړه: 
پسرلى 
څومــــــــــــره ښكلى باد هوا ده چى لگيـــږى *** هـــر نيم ژواند او ويـده واړه پرى ويښـيـــږى
كه ور ځير شې نو تاثير به یی در ښكاره شي *** له هـــــــــــر چا څخـــه پخپله غــــــــم وركيږى
هر ژوندى مــــوجود په ځان لاره پيـدا كــړى *** دغـــو ټيو په څير هر يو پرى غــــــــوړيــږى
د هــــــــــــوا مـــرغان او ژوى آرام نه كــړى *** يو ځاى بل ځـاى ته په ډيـر خوښۍ رســيــږى
واړه وچ سپيــره دښتـــونه پرى سمســور شي *** لغــــــــــړ ونى شـــــــــــنو كاليــو كې پټـــيــږى
هر بلــبل په ډير خوښيــــو ســــــاز آواز كـړي *** او بورا د گل په شــــــــــــــــــا اوخوا تاويـــږى
څومـــــــــــره ښـــــه ترو تازه ټوله نړۍ شــوه *** ځكه ژوند يــى پـه رگــــــــــــــونو كى چليـــږى
دا اغيز د پســـــــــــــــــــــرلى دى چى راغـلـى *** پټه خــوله هــــــــــــــــر چا ته داسى گويانيـږى
خلك بربــاد په تش خوب شـــوي رابيـــدار شى *** چى دنيا خــــــولې راتوى كړى ښه جوړيـــږى
كاشكى ژر واى رســـــــــــــــــــــيدلى پسرليــه *** چى ته نه يى ټول ژوندون په هيڅ تــــيريـــږى
درنه غـــــــواړم دلـــــته پاتــى شه هيـڅ مه ځه *** بى له تا دنيا كالـــــــبوت په شـان ښكاريـــــږى
چى تا وينى ټـــــــــول وگړى لاس په كار شـى *** او چـى نه اوسى د ټــــــــــــــولو زړه ښــوييږى
كلماني ښه پرى پوه شــــــــــــوى قرار نه كړى *** چــى هر څو پر ځـــــــــــمكه لويږى بيا جگيږى
(محمد زمان کلمانی)

۱۳۸۷ مرداد ۲, چهارشنبه

پشه یی ها باشنده گان بومی افغانستان اند

پشه یی ها یکی از اقوام باستانی افغانستان وباشندگان اصلی افغانستان اند که اکثراًدردامنه های جنوب سلسله کوه های هندوکوش ساکن می باشند. که در ولسوالی های اله سای ، کوهبند نجراب ، تگاب وکوهستان های ولایت کاپیسا ، در ولسوالی های الینگار، الیشنگ ، دولت شاه ، قرغه یی ومرکز ولایت لغمان ، در ولسوالی شیوه ، دره نور و مرکز ولایت ننگرهار، درولسوالی نورگــل ، ومناطق چلس ، کوڼه ګل وكوردر ولايت كنرها ، در ولسوالی های ننگراج ودوابه ولایت نورستان ، در منطقه اوزبین ولسوالی سروبی و دره پشه یی ولسوالی پغمـــــــــان ومرکزولایت کابل ، در ولسـوالی های جاغوری و مالستان ولایت غزنی ، در تگاب پشه یی ولسوالی خوست فرنگ ، در دره پشه یی قاصان ولسوالی اندراب ودر بغلان مــرکزی ولایت بغــــــلان ، در نار چمن ولایت تخار ، در شهر بزرگ ولایت بدخشان و در بعضی محلات ولایت کندز ، بلخ ، فــــــاریاب وهرات در پهلوی سایر اقوام باهم براردر کشور زیست نموده ونفوس تقریباً پنج فیصد کشور را تشکیل داده وبه زبان پشه یی تکلم مینمایند. ازاسناد تاریخی وبه خصوص ازسرود های ریگ وید برمی آید که قبیله ویدی آریایی های بلخ قدیم از طریق دره های هندوکش به مناطق شرقی و جنوب غربی پراگنده شده و برخی از این مردم از کنار دریای کوبها (کابل) ومعاونین آن از طریق نجراب، تگاب، سروبی، ولغمان به حوزه دریای کنر رسیده واز ان جا به مناطق سواستو یعنی به نواحی دریای سوات پراگنده شده ودر ین دور و نواحی سکونت اختیار کرده اند که پشه یی های امروز برخی از این مردم است. به استناد سرود های ریگ وید ( 1400ق م ) ودیگر اسناد و دلایل موثق پشه یی های امروز درآن زمان بنام الینا یاد شده و در جنگ ده قبیله آریایی آن زمان که مشهور است نام ومقام درخشنده داشته است. در نتیجه این جنگ که میان سوداس مربوط قبیله بهاراته و ویسو مترا به وقو پیوست سوداس و قبایل متخد آن پیروز گردیده وراه رفت و آمد ده قبیله آرایایی که به نام جبهه ویسو مترا نامیده میشد بطرف هند مسدود شده و در منطقه خود باقی ماندن. از این جمله الینایی ها که پشه یی های امروزی و دیگر اقوام داردی و نورستانی شامل آن میشود به طرف شمال دریای کوبها در دره های شاداب الینگار و الیشنگ سکونت اختیار کرده و بعد به مرور زمان تبا بر کثرت نفوس و عوامل دیگر در اطراف و نواحی آن دره ها و بخشهای وسیع شمال غرب کندهارا ( وادی بین کابل و پشاور ) پراگنده و مسکن گزین گردیدند. درنامهای الینگار و الیشنگ که جای بود و باش پشه یی ها بوده و حال نیز اکثر پشه یی ها در این مناطق و اطراف آن سکونت دارند و نیز د اله سای ریشه کلمه الینا موجود بوده و الینگاردرزبان پشه یی معنی جای و خانه الینا را میدهد. از بعضی شواهد برمی آید، قبایل سرکش و جنگ جوی را که در مناطق شمال دریای کابل توسط مورخین سکند بنام اسکینی، گوری و اسپاس نامیده شده که در مقابل قشون اسکندر مقاومت شدید از خود نشان داده و هر دو جانب متحمل خسارات جانی و مالی سنگین گردیده اند اکثراً اجداد و نیاکان همین پشه یی های امروزی می باشند. برعلاوه این که این منطقه مسکن قدیمی و ثابت این مردم بوده است نامهای قبایل متذکره با کمی تفاوت حالا نیز در بین آنها موجود است. اسکین یا اسکینی ها نام منطقه و قبیله است مربوط پشه یی های ولسوالی اله سای که بدون شک و تردید با نام اساکینی، بی ارتباط نیست. در ارتباط گوری باید گفت که پشه یی های ولسوالی دره نور و اطراف آن گوار را به مفهوم اصیل وصاف استعمال نموده و به این نام می بالند و نیز نام منطقه گوریک که مردم آن به بنام گوریکی یاد می شوند و پشه یی هستند و نیز طایفه بنام گوریک در کهوی کلمان و یا قبیله زبان گوارباتی و گهواری که در ناحیه علیای کنرها زندگی کرده و با پشه یی ها قرابت خیلی نزدیک دارند و همچنین اسپی ها و یا اشپی ها که بنام اشپی وال نامیده میشوند در دره اشپی ولسوالی اله سای زنده گی میکنند نامهایست که برای اثبات این حقایق مثال های خوبی به شمار می رود. پشه یی ها و زبان شان در طول ادوار گذشته بنام های بهاشه ، بهشه ، پیشاچه یا پایشا چی ، گندهاری ، دادیکا ، داردی ، کوهستانی ، لغمانی ، دهگان (دیگانو) و درین اواخر بعضاً به نامهای خاړیگا و شاړی نیز نامیده شده اند که همه آن ریشۀ پشه یی دارند. به عقیده مورخین در طول یک هزار سال قبل از میلاد در سرزمین های شرقی آریانا ملتها یا ملیتهای تشکیل شدند که به زبانهای داردی سخن میگفتند که از طرف گریرسن و دیگر محققین برای گروپی از زبانهای داردی اصطلاح پیشاچی قبول شده در منابع قدیم هندی نیز به همین نام به شمول زبان پشه یی امروز یاد شده است. پیشاچه مفهوم دیو را نیز می دهند و خود الینایی ها که قدهای بلند داشتند بنام دیوهای سیا نیز یاد شده اند. مرحوم دوست محمد دوست در کتاب ( دافغانستان ژبی او توکمونه ) می نویسند که به عقیده من کلمه پیشاچه یا پایشاچی با پشه یی امروزی خیلی وفق دارد. مرحوم عبدالحی حبیبی مینویسد: درین جا در مناطق جنوب شرق هندوکش بعضی زبانها مانند داردی و پیشاچه به حال سابق خود مانده واین زبان ها بقضی ذخایر آریایی قبل از تقسیم زبانها هندی و ایرانی دارد. بناً به طور یقینی گفته میتوانیم که پیشاچه همین زبان پشه یی است که در جنوب شرق هندوکش از طرف مردم استعمال شده و در میان همه زبانهای داردیکی افغانستان بسیار قوی مانده و میمیزات وخوصوصیات زیاد آریایی دارد. مونت ستورت النفنستن پشه یی ها را بنام دهگان یاد نموده و مینویسد :آن قوم و یا به عباره دیگر ملت دهگان که معلوم میشود در یک زمان در بخش اعظم قسمتهای شمال شرق افغانستان بوده و حالا در دره کنر و اطراف لغمان زندگی میکنند بحیث مردم جداگانه بودوباش دارند.... دهگان ها به چنین زبان تکلم میکنند که در بابر نامه آیین اکبری و دیگر منابع بنام لغمانی یاد شده ..در دایرة المعارف فارسی که به سرپرستی غلام محسن مصاحب نوشته شده آمده است : عمده ترین قبایل هند و آریایی افغانستان قبیله پاشایی است که نام محلی آن دهگان است و ساکن کوهستان کابل و دره سفلای کنر.... جورج مورگنسترن از جمله کسانی است که در مورد پشه یی هانسبت به دیگران بحقیقات و نوشته های زیاد نموده و جلد سوم کتاب (اندوایرانین فرنترلنگوجز) را که دارای 327 صفحه بوده و در سال 1969م در اوسلو بچاپ رسیده مختص به گرامر زبان پشه یی ساخته است. شرق شناس ومحقق موصوف مینویسد: زاده جدید زبان قدیمی که پیش از اسلام در کاپیسا و لمپاکه ( لغمان ) هند وبودایی گفته میشد عبارت از پشه یی می باشد. این زبان در کنر پایان و دره پیج شروع شده از بین لغمان و الینگار و الیشنگ گذشته تا به تگاب ، نجراب و گلبهار امتداد دارد. غالباً زبان پشه یی درین نزدنکی ها در بعضی مواضع پنجشیر پایان هم گفته میشد... البیرونی چند عدد هندسه را نوشته است که وضاحتاً از یک لهجه پشه یی می باشد و این اعداد از جمله زبانهای هندو آریایی افغانستان ، قدیمی ترین اشکالیست که ثبت و حفظ شده است. مارکوپولو سیاح و کاشف مشهور در قرن سیزدهم میلادی برای اولین بار ازپشه یی ها یاد آوری نموده و ولایت شان را به امتداد ده و نیم روز فاصله بنام ( پاشیای ) یاد کرده و گفته است که مردم این منطقه بت پرست و در اخلاق خویش کینه توز، هوشیار سخت دل و دلاور هستند. این ولایت دریک منطقه گرم سیر موقعیت دارد . گوشت ، برنج و بته های طبی از غذا های آنهاست. یک قرن بعد از این ابن بطوطه در یاداشتهای خویش از پشه یی ها در یک کوه ، نزدیک به پروان یاد آوری مینماید. در سال1554میلادی رئس مردم پشه یی و پراچی سید علی امیرالبحر ترکی را در راه کابل پروان و چاریکار همراهی و استقبال نموده است . ماسون نیزدر بسیاری جاها از پشه یی یاد آوری نموده و مینویسد: این زبان در کوهستانات شرقی نجراب مروج بوده و در شش قریه به آن تکلم می نمایند و همچنان آنعده باشنده گان نجراب به آن حرف میزنند که به زبان فارسی نیز آشنایی دارند. صافی های تگاب نیز به احتمال قوی از نژاد پشه یی اند. تاجکان لغمان به زبان تاجکی حرف می زنند. این زبان نیز به احتمال قوی به لهجه کوهستانی و کافران سیاه پوش قرابت دارند.( افغانستان ژبی او توکمونه ) فیض محمد کاتب هزاره در جلد سوم سراج التواریخ چندین بار از قوم پشه یی در شینوار ننگرهار و نیز ازقوم پشه یی در جاغوری هزاره جات یاد آوری کرده که در مقابل امیر عبدالرحمن خان مقاومت نموده اند. قراریک که گفته آمدیم و از بعضی شواهد و روایات برمی آید که پشه یی ها در گذشته از جمله مردمان مسلط و زبان حاکم و مروج منطقه بود. چنانچه سنگ نوشته دونیم هزار ساله بغستان ایران ( نی اریکه آهم ، نی دروجن آهم ، نی زوره کره آهم ) که در زمان داریوش شاه مقتدر خانواده هخامنشیان بوجود آمده و یکی از لهجه های آریایی وقت می باشد این گفتۀ مارا به اثبات می رساند. در این سه فرد (مصرع) بر عالوه اصلاحات مشترک ، آهم یک کلمه سچۀ پشه یی آریایی است که حال نیز به همین گونه مورد استعمال دارد. همچنان کتاب ملندا پینه که در سیلون موجود است و قرنها قبل از قسمت شمال غرب هندوستان ( منطقه شرقی افغانستان ) به آنجا برده شده و بعد به چندین زبان دیگر ترجمه گردیده بنابر نظریات علمای بدهی به زبان پشه یی است . ( شماره سوم سال دوم مجله ورح ) ظهیرالدین محمد بابر پنج قرن پیشتر از امروز حتـــی در کابل ونواحی آن در میان سایر اقوام و زبان ها از پشه یی ها هم یاد آوری نموده است و در اکثر جاهایی کشور ومناطق ، دره ها وقریه های بنــــــام پشه یی وجود داشته ونام های مناطق به زبان پشه یی میباشد. که فعلاً نیز قریه ها ، دره ها و مناطق بنام پشه یی و پشیگر و پشیان در ولسوالی ننگراج نورستان ، مرکز ولایت لغمان ، ولسوالی های نجراب و کوهستان کاپیسا ، چاریکار پروان ، ولسوالی های پغمان و فرزه ( مسجد جامع پشه یی ها ) ولایت کابل ، ولسوالی های خوست ، فرنگ و اندراب ولایت بغلان ، اشکمش ولایت تخار و کندهار موجود است و نیز نامهای بخصوص در مناطق شرقی کشور وجود دارد که به زبان پشه یی بوده و ریشۀ پشه یی دارد. از قبیل لغمان ( گرفته شده از لامگان دهنشین و صاحبان قریه ) کاپیسا ( گرفته شده از کلمه کاپیشی و پیشی کا پشه یی زبان و پشه یی نشین ) گندهارا ( خوشبویی آورنده ) نورگل ، دیوگل ، کوڼه گل ، شیگل ( شش دره ) ویگل ( دختر دره ) سایگل ( خواهر دره ) با گل ( پدر دره ) که گل به فتح اول و سکون دوم دره را می گویند . نورلام لوگر لام ، ننگلام ( ده پایین ) نجلام ، بیک لام ، و امسال آن که لا م به پشه یی قریه و ده را میگوید که بعضاً رام نیز گفته شده مثل بسرام ريال شمرام ، گلارام ، درونټه ( که کوه بریده شده ) معنی دارد. که دریا دار به معنی( کوه) اونټه يا اونټا ( بریده شده ) گمبیری ( دشت ) چوره گلی ( گردنه دزدان ) کله گوش ( اصلاً گله گوش است که به معنی دره صوف است ) که در اینجا صوف های زیاد موجود است . سر کندو بابا ( بابا سر لوچ ) اونچی باغبانان ( چشمه باغبانان ) وغیره که این مناطق به همین نام ها یاد میشوند. احصائیه نفوس پشه یی ها به صورت دقیق موجود نیست در احصائیه های خیلی قبلی یکصد هزارو یکصد وبیست هزار و در بعضی نوشته ها بیشتراز ششصد هزار نشان داده شده به صورت وافعی د حدود یک ملیون تخمین شده می تواند .
محمد زمان کلمانی

الفبای زبان پشه یی


قبل از همه قابل یادآوری میدانم که الفبای زبان پشه یی به شکل کتاب در ۲۲ صفحه وبه تیراژ ۲۰۰۰ نسخه در سال ۱۳۶۷ از طرف انستیتوت زبان وادب دری مرکز زبانها وادبیات اکا دمی علوم ج010 درمطبعه دولتی وقت اقبال چاپ یافته است. چون اکنون نسخه های آن نایاب بوده وبه دسترس قرارا نه دارد بناً بنابر تقاضای علاقمندان گرامی ازین طریق پیشکش میگردد. (محمد زمان کلمانی) زبان پشه یی ازجمله زبانهای اندو آریانی افغانستان است که قبل ازاین هیچگونه توجهی درجهت انکشاف آن به عمل نیامده بوده . اگر از یاد داشتهای شخصی وکارهای تحقیقی عده یی ارمحققان داخلی وخارجی بخصوص مارگنسترن که درحصه زبانهای افغانستان نموده وتعدادی ازکلمات وچند متن محدود پشه یی راثبت نموده و قسمتی از آن به چاپ رسیده است بگذریم نخستین با ردرشروع نیمه قرن چهاردهم خورشیدی با آغاز نشرات پشه یی در رادیوافغانستان که آنهم بیشتر از یکسال (سه سال) واندی دوام نکرد وتلاش پیگیر نورمحمد غمجن تمیل که بصفت استاد در پوهنتون کابل تقرر حاصل کرد. کار نوشتن به زبان پشه یی آغاز و از سال 1357 به بعد توسعه یافت واولین بار الفبای زبان پشه یی باشکل فونیمیک در اخیر سال 1360 ارطریق مجله کابل چاپ ونشر گردید. علاوه برنشرات رادیو افغانستان ورادیوی محلی ننگرهار که زمینه نوشتن را به زبان پشه یی مهیاساخت , چاپ ونشرمقاله ها و مطالب درمجله های ملیتهای برادر وژوندون به صورت منظم وگه گاهی درمجله ها وروز نامه های دیگر کشور به زبان پشه یی آغاز یافت وتاحال پنج اثرمستقل به زبان پشه یی به نامهای « انقلابی اړ » ،« پشه یی پښتومتلونه » ، « دارأی ګلینا » ، « پشه یی ادب » و « تاراینالوشه » نوشته شده است و با تالیف، آفریدن وچاپ آثار به این زبان روز به روز افزوده میشود. که البته درهمه آنها از الفبای معمول پښتوودری که اساس آن رسم الخط عربی تشکیل میدهد استفاده به عمل آمده است . هر چنداین استفاده نمودن از الفبای مروجه پښتوودری خواندن ونوشتن را به زبان پشه یی بامشکلات مواجه میسازد ولی این کارعملی ومورد پذیرش مردم است ، زیرا ازیکسو تمام مردم باسواد کشورما ومنطقه با این رسم الخط ازقدیم وبه طور سنتی آشنایی دارند واز سوی دیګر دربین این زبانها صداهای مشترک وجود دارند. پس به سهولت میتوان درنوشتن زبان پشه یی ازهمین نظام الفبایی استفاده نمود. به منظور اینکه الفبای پشه یی به صورت همه جانبه مورد بررسی قرار بګیردوشکل پذیرفته شده یی را در سطح جهانی اتخاذ کند از طریق مرکز زبان وادبیات اکادمی علوم افغانستان تصمیم ګرفته شدتا ګروهی از اهل نظرومجرب تحت نظر وبه رهنمایی پروفیسور ګریونبرګ زبانشناس کشور اتحاد شوروی که به همین منظور به افغانستان دعوت شده بود الفبای پشه یی راطرح وتثبیت نمایند ، این هیئت که اعضای آن را محمدزمان کلمانی ، سیدا غظم الینایی ومعاون سرمحقق دکتور عبدالحکیم هلالی تشکیل میدادند پس از غور وبررسی همه جانبه وطی جلسات علمی که از 6 دلوسال 1365 آغاز وتاتاریخ 6 حمل 1366 دوام یافت ومدت دوماه را دربر گرفت الفبای پشه یی را باشکل فونیمیکی آن طرح وتثبیت نمود . در ترتیب وتنظیم این الفبا تمام لهجه های پشه یی که درصفحه 411 جلد سوم آریانا دایره ا لمعارف افغانستان نیز به شرح ذیل تذکریافته : 1- لهجه شمال غربی ( شتل وگلبهار ) 2- لهجه دره اوز بین ( غرب لغمان والیشنگ علیا ) 3- لهجه تگاب ونجراب 4- لهجه لغمان، الینگار، کنر ودره پیچ در نظر گرفته شده وبعداً این طرح پیشنهادی از نظرمحترم کاندید اکادمیسن پوهاند محمد رحیم الهام رئیس مرکز زبان وادبیات اکادمی علوم افغانستان گزارش یافت ومنظور گردید. برای فونیمهای زبان پشه یی گرافیمهای ( حروف ) ذیل تثبیت گردیده است : { آ ا أ ب پ ت ټ ث ج چ ځ څ ح خ د ډ ذ ر ړ ز ژ س ش ښ ص ض ط ظ ع غ ف ق ک ګ ل لهـ م ن ڼ و هـ ی ي ې وّ ( وو) یّ (یی) .} فونیمهای زبان پشه یی جمعاً توسط 47 حرف الفبایی به ترتیبی که در بالا آمده منعکس گردیده است . عجالتاً از شرح فونیمی مدلولهای صوتی حروف صرف نظر نموده صرف به صورت الفبایی محل استعمال وشکلی را که به صورت منفرد در آغاز, میانه وانجام هر کلمه اتخاذ مینمایند علی الرتیب ارا یه میداریم . یقین داریم که پشه یی زبانان با در نظرگرفتن مثالهای که از زبان خودشان است هر یک را به صورت درست , چنانکه خود هنگام سخن گفتن تلفظ میکنند. ادا مینمایند وارزش صوتی آنها را براساس زبان خود , نه براساس زبان پښتو، دری یا عربی در نظر میګیرند . الفبای مطروحه پشه یی الفبای دری یا پښتو یاعربی نیست بلکه الفبای زبان پشه ییست ، تنها در ین الفبا حروف عربی که با تعدیلاتی در الفباهای پښتو ودری وسایرزبانهای افغانستان از آنها استفاده شده است ، به کار رفته اند . { آ }:الف ممدوده، در آغاز واژه می آید ،ونمودار دوصوت است : 1- نمودار صوت /ā/،مانند : آنجوېک /ānjawek/«آغاز کردن ،پیل کول». آن /ān/«استند ،دي». آیي/āyi/« مادر،مور». آملوک /āmluk/«آملوک». آري/āri/«شفتالو» آسک /āsik/«خاکستر ،ایره » این صوت در کلمه های پشتو ودری نیز توسط هرف {آ}افاده میگردد: آفتاب ،آسمان . 2- نمودار صوت /ā/ ،این صوت انفیست ،طورکه به هنگام تلفظ آن هوا از مجراهای بینی و دهن همزمان خارج میشود،مانند: آڼا /ānā/«تخم ، هگی ». آشنا/āsanā/«آبشار». آشیک /āsik/«خیز زدن،ټوپ وهل ». آشاړ/āsār/«تابستان ،اوړى». آشېك/āsek/«گرفتن،اخیستل». این حرف درمیانه و انجام واژه نمی آید . {ا}:الف در آغاز واژه : 1- نمودار /a/«الف مفتوح »است مانند : انیک/anik/«زدن ،وهل ». اندا/andā/«کور ،ړوند ». انگار/angār/«آتش،اور». انچ/anc/«جشم ،سترگه». امبلا/ambala/«دوش، ځغاسته ». این حرف مانند حرف {ا}درکلمه های پشتو و دریست :اندام،اسپ،اړه،اخیستل. 2- نمودار/i/«الف مکسور»است ،مانند : اکلا /ikalā/«تنها ، یوازی ». اکالا /ikālā/«آینده،راتلونکی». اجېك/ijêk/«مشک». اوا/iwā/«آمده،راغلی ». اکټو/ikato/«باهم،يوځاى». امضا/imzā/«امضا». 3- نمودار /u/«الف مضموم » است ،مانند : ال /ul/ «عادت». انچ /unc/«چشمه،چینه». اچیم /ucim/«گژدم ،لړم». ابارا /ubārā/«بلند،لوړ». انډر/undar/«پشک،پشکه». (از لحاظ املایی بنابر اثر گزاری رسم الخط پښتو بعضاً بشکل اونډر ،اوبارا ،اوچيم و اونچ هم مينويسند) این حرف مانند حرف {ا} در کلمه های دری و پشتو است :اردو ،استاد ،اصول . درميان و انجام واژه: ۱- نمودار صوت /ā/ است مانند : پارال /pārāl/«سیب،مڼه». گال /gāl/«دشنام،ښكنځل». اشپاړ/ašpār/«برنج،وريځې». ممبا/mambā/«کاکا،تره». گوړا/gurā/«اسپ،آس». بگټا/bagutā/لک،ډبل،چاق». این حرف مانند حرف «الف»در کلمه های پشتو ودریست : نادار،ناکام،غوا،هوا. ۲- نمودار صوت انفي /ā/است ،مانند : ماڼ/mān/ «پلک،جړنگ». کاڼ /kān/«تیر یااشعه،غشی یاوړانگه». اها/ahā/« بلی ،هو ». چا/cā/«نفس ». {أ}:الف همزه دار ، این حرف که در میان ،انجام و همچنان به ندرت به صورت مستقل و هم در آغاز واژه میاید نمودار واول /ä/ است ،مانند : أ /ä/«بخور،وخوره». أکن /akin/خورده بود ،خوړلي وو». تیأن /tyan/ «باشد، وي». سیأگن/syagan/ انباق، بنه». ودأی / waday/ «از، څخه». شرأیلی/ sarayli/ «خزان، منی». هر وانیأ / harwanya/ «هرکدام، هریو». ډیأ / dya/ «فیر، ډزه». این حرف از الف همزه دار معمول پشتو و دری فرق میکند و صوتی به گونۀ دیگر را افاده میکند. {و}: در آغاز واژه: نمودار / wa/ «واو مفتوح» است، مانند: وچولا / wacula/ «گوساله، خوسی». ورگ / warig/ «آب، اوبه». ورنج / warinj/ «مورچه، میږی». ویند / wayind/ «بهار، پسرلی». وسنی / wasani/ «عروسی، واده». وونا / wawana/ «رسم و رواج، دود». این حرف مانند حرف {و} در واژه های پشتو و دریست : وی، ولد، وخت، ورزش نمودار / wi/ «واومکسور» است، مانند: وټیک/ witik/ «تیرشدن، تېرېدل». ورگ / wirig/ «مرد، نارینه». ورېک / wirek/ «گریه کردن، ژړل». وشام / wisam/ «راحت، دمه». ورمبو / wirimbu/ «چارمغز، جوز». این حرف مانند {و} در واژه های پشتو و دریست : ولایت، وفق، ورد نمودار / wu/ «واو مضموم» است مانند: وشا / wusa/ «خارپشتک، شکوڼ». ورچ / wurac/ «خواب، خوب». وی / wuy/ «دختر، لور». ولس / wulis/ «ولس». که مانند حرف {و} در واژه های دری و پشتو است : وصول، ورود، وړانګه و خوړ. در میان واژه: نمودار / wa/ است، مانند: کول / kawal / «تاوه، تبی». کېولا / kewala/ «تنها، یوازی». اوتیأري/ awatyari/ «گرسنه گی، لوږه». سونا / siwana/ «تار». اون / awan/ «چپه». کورا / kawara/ «زاغ، کارغه». این حرف مانند حرف {و} در واژه های دری و پشتو است : اول ، روند، میوند، پیوند. نمودار / wi/ است مانند: اویأن / awiyan/ «سرپوش، برغولی». لکویأ / lakiwiya/ «لیسیده، څټلی». لاووا / lawiwa/ «افگار شده، ژوبل شوی». این حرف مانند حرف {و} در واژه های دری و پشتو است : مشاور، مجاورت. نمودار / wu/ است، مانند: نور / nawur/ «ناخون، نوک». نومالی / nawumali/ «نوعی از گل». لوچ / lawuc/ «سبک، سپکه». ماولم / mawulam/ «مامایم، مامامې». این حرف مانند حرف {و} در واژه های دری و پشتو است، تحول، تعاون، کول . در انجام واژه: نمودار / w/ است مانند: کاو / kaw/ «چقدر، څومره». یاو / yaw/ «اینقدر، دومره». {و} همچنان نمودار و اول های / u، o، u / است: در میان واژه : / u / «واو معروف». چور / cur/ « دزد، غل». گوناچ / gunac/ «مار». لون / lun/ «نمک، مالګه». دور / dur/ «روی، مخ». اوچ / uc/ «راست، سم». این حرف مانند حرف {و} در واژه های دری و پشتو است : توت، انگور، انځور. /o/ «واو مجهول». لوړا / lora/ «دستک، لرګی». اول / ol/ «احتیاط». لوهان / lohan/ «آسان». ژوتی / zoti/ «یوغ». کوشړا / kosara/ «پیزار، پڼه». این حرف مانند حرف {و} در واژه های دری و پشتو است : کور، اور، گور. /u/ «پیش یا ضمه». شوړینګ / suring/ «سگ، سپی». خوشال / xusal/ «خوش، خوښ». سور / sur/ «آفتاب، لمر». در انجام واژه : / u/ : بو /bu/ «بسیار، ډیره». چو / cu/ «کجا، چیرته». اندو / andu/ «مفت، وړیا». باړو / baru/ «سیل، سیلاب». این حرف مانند حرف {و} در واژه های {آلو، بازو، سالو} است. / o / : بو / bo/ «بهی». لړو / laro/ «خمیر». پو / po/ «خاک، خاوره». مو / mo/ «شراب، می». درو / daro/ «نوعی از گل». شو / so/ «خوشه، وږی». که مانند حرف {و} در واژه های : آرزو، آبرو، ورو است. / u/ : دو / du/ « دو، دوه». کو / ku/ «چه، څه». اېلو / elu/ «این، دغه». تو / tu/ «تو، ته». او / u/ «و، او». ګاهی نمودار /u / (واو انفی) است . مانند: شو / su / «شپلاق» . بو /bu / «بنګس . غورس ، غوره هار » . [ی ] : نمودارکانسوننت / y/ است. در آغاز واژه : یار / yar / «یار» یبل / yabal / «اینطرف ، دی خواته » یملا / yamala / «قلبه ، یوی » . یخل / yaxal / «اینطور ، داسې » . یه / ya / «بیا ، راشه » . یتېک / yatek / « استعمال کردن ، استعمال کول . یتیم / yatim / «یتیم » . درمیان واژه : کایوا / kaywa / « پنهان ، پټ » . زییپ / zayip / « زن ، ښځه » . ګاییک / gayik / « متحمل شدن ، ځغمل » . بړأیک / barayik / «شوپرک » . امیکه / amayka / برای ما ، مو ږته » . درانجام واژه : مای / may / «مهتاب ، سپوږمی » . دوای / duway / «دروازده ، دولس » . پتأی / patay / «بعد ، وروسته » . مندأی / manday / «ګردنت ، غاړه دې ». ایلای / ilay / « بعضی ، ځینې ». [ې] : نمودار واول / e / (یای مجهول ) است : درمیان واژه : شامېک / samek / «سیاه ، تور » . مېنا / mena / از من ، زما » . پېلا / pela / «زرد ، زیړ » . اېلا / ela / « آب پنیر شور » . تنېک / tanek / « نازک ، تنکی » . چمېړ / camer / « چتل ، چټل » . درانجام واژه : پې / pe / « انتقاد » . چدې / cade / « چهارده ، څوارلس » . لې / le / « برادر ، ورور » . ورې / ware / « دیګران ، نورو » . استې / aste / « دستت ، لاس دې » . [ي ] : نمودار واول / i / ( یای معروف ) است : درمیان واژه : ایر / ir / « آسمان صاف ، شین آسمان » . ملین / malin / « چرک ، خیره » . ویړ / wir / « جان ، وجود ، ځان » . منیک / manik / « پزیرفتن ،منل » . شیر / sir / « شیر ، شیدې ، سر » . درانجام واژه : انټي / anti /« استخوان ، هډوکی » .، وري / wari / « دیګر ، بل » . شړي / suri / « زینه » . پتني / patani / « آشتی ، پخلاینه » . هټني / hatani / « زراعت ، کرنه » . وهم به ندرت نمودار / i / ( یای انفی ) است ، مانند : شي / si / ( ) [وّ ] (وو) : این حرف نمودار دفتانګ / au / است وبه ندرت دراخیر واژه می آید ، مانند : اوو / au /« نان ، ډوډی » . لوو / lau / « آهسته ، ورو » . [ یّ ] ( یی) : این حرف نمودار دفتانګ / ai / است : درمیان واژه : کییکن / kaikin / « کرده است ، کړی دی » . لییچین / laicin / « دیده اند ، لیدلي دی » . ورییکن / wiraikin / « ګریه کرده است ، ژړلي دی » . انوییکن /anawaikin / « به واسطه کسی دیګر زده است ، حالت متعدی » . آ لییچین / alaicin / « بالا کرده اند ، پورته کړي دي » . در اخیر واژه : ایی / ai / « نان ، ډوډی » . بیی / bai / « خوب ، ښه » . مینیی / minai / « محبتش ، مینه یې » . اېویی / ewai / « خورده ، خوړلی » . مېویی / mewai / « میوه اش ، مېوی یې یا ګفته ، ویلی » . در الفبای زبان پشه یی مانند الفبای زبان دری هر صوت صامت غالباً به چهار ګونه مفتوح ، مکسور ، مضموم و ساکن [ تَ ، تِ ،تُ ، تٌ ] خوانده میشود . به ګونه مثال : مفتوح : درواژه های تلن / talan / « طرف ، خوا » ، تمباکو / tambaku / « تمباکو » استرا / astra /« بستره » ، وستل / wastal / « جای نشیمن مرد ها مانند دیره پښتونها » و اېته / eta /« آنجا ، هلته » حرف [ت ] مفتوح است . مکسور : در واژه های تنا / tina / « تشنه ، تږی » پتلا / pitila / « پهن ، پلن » ، جتوا / jutiwa / سوخته، سوی » و اېته / eti / « آنها ، هغوی » حرف [ ت] مکسور است . مضموم : در واژه های تلا / tula / « داس ، لور » ، تموا / tumiwa /« تر ، لوند » اتنا / atuna / « بی ستون ، بی ستنه » و تو / tu / « تو ، ته » حرف [ ت ] مضموم است . ساکن : در واژه های تیان / tyan / « باشد ، وي » ، پترا / putra / « پسر ، ځوی » اغت / agat / « سخن ، خبره » و ګنات / ganat / « تعداد ، شمیر » حرف [ ت ] ساکن است : از اینکه در مورد ، کدام دستور ویژه ، به جز از نوشتن علامات [ زیر ، زبر ، پیش ، سکون ] وجود ندارد ، خواندن کلمات حتی برای اهل زبان خالی از دشواریها نبوده ودر نوشتن آن نیز تفاوتهایی دیده میشود . به ګونه مثال بعضاً واولهای کوتاه راهم به واولهای دراز مینویسند . که این کار علاوه از اینکه مشکلات را آسان نمیسازد ، غلطیها را نیز بار می آورد که امید است بتوانیم با پیروی ازین الفبای پشه یی که پس از غور و مداقه فراوان تنظیم ګردیده وبه دسترس خواننده ګان قرار میګیرد آثار وفراورد های زبان نوشګفته پشه یی را چنان ارایه بداریم که در خواندن و نوشتن آن سهولتهای بسیاری پدید آید . تشریح جدول الفبای پشه یی : - در جدول مثالهایی که برای کار برد حرف در کلمه بخصوص برای کار برد واولها داده شده اعتباراز رسم الخط عربی آن است . نه رسم الخط فو نیمیکی آن . زیرا در غیر آن برای هر کدام به آوردن مثالهای جداګانه ضرورت احساس میګردید . - واولهای / u، i ، a / در رسم الخط معمول عربی اصلاً نوشته نمیشوند ، مګر در اخیر کلمه واولهای / i ، a / را توسط علامه [ه] ، واول / u / را توسط [و ] نشان میدهند . در صورت لزوم به عوض واولهای / u ، i ،a / علامه های « زبر ، زیر و پیش » نوشته میشود . - واول / آ = a / در شروع کلمه به شکل الف ممدوده ودر وسط واخیر کلمه به شکل [ ا] نوشته میشود . - همزه ( ء ) در شروع کلمه به شکل الف ودر وسط کلمه به شکل [ء] نوشته میشود ، این حرف در اخیر کلمه های پشه یی به ندرت می آید . - واول / و = u / در وسط و اخیر کلمه می آید وبه شکل ( و ) نوشته میشود - واول / و = o / در وسط و اخیر کلمه می آید در حال حاضر توسط ( و ) نوشته میشود . - واول / ي = i / در وسط و اخیر کلمه می آید و توسط ( ي ) نوشته میشود . - واول ( ې = e ، e ) که در پشه یی به دو شکل تلفظ میشود ، در وسط واخیر کلمه آمده ودر حال حاضر هردوی آن توسط ( ې ) نوشته میشود . - واول انفی ( آ = a ) در صورت موجودیت امکانات تخنیکی در شروع . وسط و اخیر کلمه به شکل ( آ ) می آید ، ولی در حال حاضر در شروع کلمه توسط الف ممدوده ( آ ) و دروسط و اخیر کلمه توسط الف وهم بعضآ در زمانی که در شروع کلمه ، آن هم به صورت غیر مستقل بیاید توسط ( آنـ ) مانند : آنشېک / / asek آنشاړ / asar / آنشنا / asana / وغیره نوسته میشود . - واول انفی ( ی = i) که کمتر مورد استعمال دارد در اخیر کلمه آمده ودر حال حاضر توسط ( ي ) نوشته میشود . - واول انفی ( و = u ) در وسط و اخیر کلمه به ندرت می آید ودر حال حاضر توسط ( و ) و بعضآ در وسط کلمه توسط ( ون ) [مانند : اونشر (usar )] نوشته میشود . - دفتانګ / وو = au / که مورد استعمال کم دارد ، در وسط و اخیر کلمه می آید در حال حاضر توسط دو واو (وو ) ودر صورت امکانات طباعتی توسط واو شد دار ( وّ ) نوشته میشود . - دفتانګ / یی = ai/ که مورد استعمال زیاد دارد در وسط و اخیر کلمه می آید در حال حاضر توسط دو یا ( یی ) و در صورت امکانات تخنیکی توسط یای شد دار ( یّ ) نوشته میشود . - در رسم الخط معمول عربی به جز از( آ = a ، a ) دیګر تمام واولهای زبان پشه یی به شمول واولهای انفی ودفتانګها بر خلاف اشکال فو نیمیکی آن به طور جداګانه و درشروع کلمات نمی آیند . در صورتی که واولهای فونمیکی به رسم الخط عربی نوشته شوند قبل از همه الف نیز نوشته میشود . مثلآ : ایلای / ilay / ، اکالا / ikala / ، ال / ul / ، اېک / ek / ایی / ai / ، اون / un / ، اول / ul / ، اې / e / ، اي / i / ، اونشر / usar / وغیره . - کانسوننتهای ( ب ، پ ، ت ، ټ ، ج ، چ ، د ، ړ ، ر ، ز ، س ، ش ، ک ، ګ ، ل ، م ، ن ، و ، ی ) در شروع ، وسط و اخیر کلمات پشه یی می آیند که در دیګر زبانهای افغانستان نیز مورد استعمال دارند . - کانسوننت / هـ = / که فونیم مخصوص زبان پشه ییست در شروع ووسط کلمه می آید ودر اخیر کلمه به شکل ( ل ) در می آید . این فونیم به نسبت عدم امکانات تخنیکی در مطبوعات به شکل ( لهـ ) نوشته میشود . - کانسوننت ( نګ = y ) که در زبان پشه یی به شکل اصلی آن در اخیر کلمات ( مانند : ګوشینګ / gusiy / ، بړینګ / bariy / و شوړینګ / suriy / وغیره ) می آید در صورت که کلمه در جمله استعمال شود ویا در وسط کلمه بیاید ( ګ ) نیز به وضاحت تلفظ میشود وچون مثالهای آن در پښتو و دری هم دیده شده ، بدین ملحوظ درین جا به شکل فونیم مستقل آورده نشده است . - کانسوننتهای دخیل عربی ( ث ، ح ، ذ ، ص ، ض ، ط ، ظ ، ع ، ف ، ق ، ) در کلمات دخیل عربی به شکل اصلیش نوشته میشود . اګر چه پشه ییها غالباً حروف ( ث ) و ( ص ) را به شکل ( س ) ، حروف ( ذ ) ، ( ض ) ، و ( ظ ) را به شکل ( ز ) ، حروف (چ ) و (ع )به شکل (الف ) ، حرف ( ط ) به شکل ( ت ) ، حرف ( ف ) را به شکل ( پ ) ، حرف ( ق ) را به شکل ( ک ) وبعضآ به شکل ( هـ ) و ( خ ) تلفظ میکنند ، مګر عده یی از اشخاص تحصیل کرده حروف ( ع ) ، ( ف ) و ( ح ) را دیب به شکل اصلی آن تلفظ میکنند - کانسوننتهای ( ځ ) ، ( څ ) و ( ښ ) پښتو به خا طر اینکه در بعضی اصطلاحات سیاسی و اجتماعی کشور مامورد استعمال است به صورت احتیاطی آورده شده اند . - کانسوننتهای ( خ ) و ( غ ) در اکثر یت لهجه های زبان پشه یی وجود ندارند حتی در کلمات دخیل وغیر پشه یی هم آن را ( ه ) و ( ک ) تلفظ میکنند . ولی چون بعضی از پشه ییها این حرف ها : را تلفظ میکنند درین جا آورده شده است . - کانسوننت ( ژ ) تا حال در اخیر کلمات پشه یی به مشاهده نرسیده است . - کانسوننت ( ڼ ) تا حال در شروع کلمات مشاهده نشده است . تبصره : فونیم ( هـ = ) که در لهجه اکثریت پشه ییها به شکل اصلی آن تلفظ میشود در لهجه او زبین به ( تر ) ویا ( ش ) . در لهجه تګاب و نجراب به ( تر ) ویا ( ل ) ، ودر لهجه شتل و ګلبهار به ( ک ) تلفظ میشود . مثلآ : لهوند / lund / به شوند / sund / لوند / lund / ، کوندر / kundir / لهنګالي / lingali / به شنګالی / singali / لنګالي / lingali / .کنګالی / kingali / ۰ لېلهېک / le lek / به لېترېک / letrek / وغیره . واول ( ا = a ) بعضآ در لهجه اوزبین و کوهستان ( شتل و ګلبهار ) به ( و = o ) تلفظ میشود . مثلآ ګوړا / gura / به ګوړو / guro / ګورأ وال / gorawal / به ګورأ وول / gorawol / ، نونګا / nunga / به نونګو / nungo / وغیره . کانسوننت ( هـ = h ) در بعضی مناطق به ( ک ) و ( خ ) وحتی به شکل ( ن ) تلفظ میشود . مثلاً : آهم / ahim / به آکم / akim / ویا آنم / anim / هوی / hoy / به خوی / xoy / ویاکوی / koy / ویا اهلا / ahla /به اخلا / axala / ویا اکلا / akala / وغیره . در زبان پشه یی بعضآ واول ( و = u ) را به ( ي = i ) ویا ( ي = i) رابه ( و = u ) تلفظ میکنند مثلآ : اشټي / asti / رابه اشټو / astu /آري / ari / رابه آرو / aru / بالکیل / balikil / رابه بالکول / balikul / ویا نور / nur / رابه / nir / ، هور / hur / رابه هیر /hir / وغیره۰

آثار باستانی مناطق پشه يی نشين

محمد زمان کلمانی پشه يی ها يکی اقوام بومی افغانستان اند که از گذشته های خيلی دور به اين سو اکثراً در دامنه های کوه هندوکش بويژه مناطق جنو...